عکس|فیلم|صدا|كل مطالب|داستان|دل نوشته|دانلود
پنج شنبه ٠٩ فروردين ١٤٠٣
اخبار > تفكر در قرآن‏


کد خبر: ١٨٦٩ تاریخ انتشار:پنج شنبه ١٢ تير ١٣٩٣ | ١٠:٤٨ تعداد بازدید: ...

تفكر در قرآن‏

از جمله مسائلى كه قرآن مجيد، انسان را به انديشه در آن دعوت مى‏كند انديشه در خود قرآن عظيم است، شما با مطالعه يك تفسير زنده و جامع، يا با اتصال به اهل قرآن به قرآن راه پيدا كرده و از اين طريق به باز كردن درهاى رحمت حق به سوى خود موفق خواهيد شد.

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

از جمله مسائلى كه قرآن مجيد، انسان را به انديشه در آن دعوت مى‏كند انديشه در خود قرآن عظيم است، شما با مطالعه يك تفسير زنده و جامع، يا با اتصال به اهل قرآن به قرآن راه پيدا كرده و از اين طريق به باز كردن درهاى رحمت حق به سوى خود موفق خواهيد شد.

قرآن مجيد، از تمام مردم دعوت مى‏كند در عاقبت نيكان و ناپاكان امم گذشته با چشم دل بنگرند و در داستان آنان انديشه كنند، به صورتى كه واقعيت‏هاى حيات پاكان را در خود تحقق داده و از پليدى پليدان بپرهيزند، در اين زمينه صحيح‏ترين و سودمندترين داستان‏ها، داستان‏هايى است كه قرآن مجيد نقل مى‏كند و انسان خردمند و متفكر مى‏تواند با مطالعه دقيق آن داستان‏ها، در دريايى از معارف قرار گرفته و از اين رهگذر به بهره‏هاى عالى دنيايى و آخرتى برسد.

من در اين زمينه شما را به تفاسير قرآن و كتبى كه در توضيح حيات انبيا و امم به عنوان قصص يا داستان‏هاى قرآن نوشته شده، راهنمايى مى‏كنم و از شرح مفصل اين حقيقت چشم مى‏پوشم.

در اينجا به ترجمه جملات اول حديث باب تفكر اشاره كرده و دنباله حديث را ادامه مى‏دهم:

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:

به آنچه از دنيا و آنچه از نعمت و مصيبت و حادثه و تلخى‏ها و خوشى‏ها گذشته، به نظر عبرت بنگر، ببين آيا از براى كسى از آنچه مربوط به دنيا بوده، چيزى باقى مانده؟

و آيا كسى را از بزرگ و كوچك، غنى و فقير، دوست و دشمن، شاه و گدا مى‏يابى كه شربت مرگ را نچشيده باشد؟

اى عزيز! آينده را نيز همانند گذشته بدان، آنچه بر گذشته بر همگان رفت، بر آينده و آيندگان هم خواهد رفت، چنانچه آب به آب شبيه است، در اين گذرگاه فقط، خوشا به حال كسى كه به هر چيز و به هر كس به ديده عبرت بنگرد و از اين رهگذر به تصفيه وجود خويش از رذايل و آراستن درون و برون خويش به حسنات، اقدام نمايد.

 [قال رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: كَفى‏ بِالْمَوتِ واعِظاً، وَبِالْعَقْلِ دَليلًا، وَبِالتَّقْوى‏ زاداً وَبِالْعِبادَةِ شُغْلًا وَبِاللّهِ مُونِساً وَبِالْقُرآنِ تِبَياناً]

 

انديشه در مرگ‏

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در جهت تحريك انديشه مردم براى يافتن حقايق و دورى گرفتن از رذايل مى‏فرمايد:

براى شما ياد مرگ و ديدن مردن ديگران موعظه‏اى كافى است، به دلالت عقل نسبت به واقعيت‏هاى، وزادى چون تقوا و شغلى چون عبادت و مونسى چون حضرت اللّه و بيانى هم چون قرآن مجيد، براى بدست آوردن خير دنيا و آخرت اكتفا كنيد.

مسئله حتميت مرگ و انتقال از اين جهان به سراى آخرت، براى هيچ كس قابل ترديد نيست.

ديدن مرگ اشخاص با ديده بصيرت و ياد كردن از مرگ خويش ولى با قدرت تفكر از بهترين عوامل بيدار كننده و وسايل رشد و كمال است.

من شخصى را مى‏شناختم كه به انواع معاصى آلوده بود، امر به معروف و نهى از منكر در او اثر نداشت، از دين بى‏خبر و نسبت به هر گناهى، اهل عمل بود.

سال‏ها او را نديدم، تا در ماه رمضانى، ديدم انسانى با وقار و با تربيت در حالى كه از احوالات الهى بهره‏مند بود و از ايمان و عمل صالح وجودى سرشار داشت به نزدم آمد و پرسيد: مرا مى‏شناسى؟ گفتم: نه، گفت: من همانم كه مدتى از عمر گرانمايه را در باطل سپرى كردم.

گفتم: وسيله بيداريت چه بود؟ گفت: دوستى داشتم از دنيا رفت تا نزديك قبر، جنازه او را مشايعت كردم، به فكر افتادم كه بالاى سر قبر بايستم و آنچه با مرده معامله مى‏شود، ببينم.

ديدم بند كفنش را گشودند، به زير صورتش خاك ريختند بالاى سرش لحد چيدند و قبر را با گل و خاك پوشاندند، آنوقت به مشايعت كنندگان گفتند: به خانه‏هايتان برگرديد.

ناگهان از اين مناظر عجيب و غريب تكان شديدى خورده به خود آمدم و با خود گفتم: برخورد به تمام اين واقعيت‏ها براى تو هم خواهد بود، آن وقت در جواب حضرت حق كه عمرى به تو احسان داشت و تو در مقابل احسانش، عمرى اسائه ادب داشتى، چه خواهى گفت؟

از همان زمان به توفيق الهى تمام معاصى و خطاها را ترك گفتم و اكنون از بركت آن روز، به ادامه زندگى هماهنگ با قواعد الهى مشغولم.

به خواست خدا در باب هشتاد و سوم كه درباره مرگ تنظيم شده مسائل مفصلى خواهد آمد، در اينجا فقط به واقعيت‏هايى اشاره خواهد رفت كه زمينه تفكر و سپس بيدارى را براى ما فراهم آورد.

 

كلامى از عالم ربانى در مرگ‏

در اين جهت به كتاب‏هاى متعددى مراجعه كردم و مقالاتى از نصايح حكما و عرفا و به خصوص انبيا و امامان ديدم، صاحب كتاب «مجمع المعارف و مخزن العوارف»، عالم ربانى مرحوم محمد شفيع بن محمد صالح در يك قسمت از كتابش در باب توجه به مرگ به مسائلى اشاره مى‏كند كه آن مسائل محصولى از آيات و روايات و گفتار حكيمان و عارفان است و من قسمتى از آن را براى شما بازگو مى‏كنم.

به چشم بصيرت نظر كن و از خواب غفلت بيدار شو و به گوش هوش بشنو، اى غافل از سبب هستى و ايجاد خود و بى‏خبر از عاقبت حال و عقبات مآل و معاد خود.

تفكر در كار خود كن و بدان كه پروردگار حكيم، تو را از كتم عدم به معركه وجود آورده و متوجه ساخت به انواع نعمت‏هاى سابغه و منت‏هاى بى‏منت‏هاى بالغه، تو را بنواخت و اعلام كرد تو را به حكمت‏هاى واضحه و مطلب‏هاى عظيمه راجحه كه در خور بزرگوارى صاحب مطلب تواند بود.

به آفرينش تو برافراخت، پس اسباب هدايت و آلات تحصيل معرفت از عقل و حواس و اعصاب بالتمام به تو داد، در آداب كسب سعادت ابدى و نور محبت خود.

قرآن و حكمت رسول به سوى تو فرستاد و فرمود:

[وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ‏] «1».

و جن و انس را جز براى اين كه مرا بپرستند نيافريديم.

در جاى ديگر مى‏فرمايد:

[لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا]* «2».

تا شما را بيازمايد كه كدام‏يك نيكوكارتريد؟

و فرمود:

[أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً‏] «3».

آيا انسان گمان مى‏كند بيهوده و مهمل [و بدون تكليف و مسؤوليت‏] رها مى‏شود؟!

پس به آيات بسيار به وسيله پيغمبر مختار پيغام داد و خبر داد كه تو را براى دنيا و لهو و لعب نيافريدم.

بلكه براى امر عظيمى و مطلب مهمى، چند روزى به جهت امتحان و تكليف تو را به دنيا فرستادم تا به تحصيل معرفت و عمل به طاعت من، خود را قابل درگاه عزت و لايق درگاه رحمت و عنايت من ساخته، از عقبات جهالت و ضلالت، به وعده‏گاه سعادت و كرامت من برسانى.

و پس از تذكر، اذعان اين معنى- كه لازمه ايمان است- لازم است كه تأخير در تدارك به غير سفاهت و شقاوت چه جهت دارد؟

آيا گمان دارى كه تا كار سازى خود را هر وقتى كه باشد، نكنى نخواهى مرد و حال آن كه زير زمين پر است از حسرت و ناله امثال تو كه به اراده تدارك به طول امل، در عبادات سستى و تأخير در عمل كردند و از حسرت و ندامت بى‏فايده، آرزوى رجوع به دنيا مى‏كنند، چنانچه در احاديث و روايات وارد شده.

يا گمان مى‏كنى كه توشه اين سفر محنت اثر، براى بعضى بدون سعى خود، مهيا مى‏تواند شد و حال آن كه حق تعالى مى‏فرمايد:

[لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‏] «4».

و اين كه براى انسان جز آنچه تلاش كرده [هيچ نصيب و بهره‏اى‏] نيست.

و جاى ديگر مى‏فرمايد:

[وَ ما تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏] «5».

و جز آنچه كه همواره انجام مى‏داديد، پاداش داده نمى‏شويد.

از اين گونه مضامين در كتاب الهى فراوان است و از خداوند بزرگ راستگوتر كيست! و كدام خبر صحيح‏تر و مستندتر و قوى‏تر و محكم‏تر از قرآن به تو رسيده كه با اين اعمالت، خاطر جمع كرده‏اى؟

آيا به اين مغرور شدى كه به محض اسم بى‏مسماى شيعه و محب اهل بيت عليهم السلام بودن كه على الرسم برخود گذاشتى، نجات خواهى يافت از آتش جهنمى كه مهيا نشده، مگر از براى امثال تو از گنه‏كاران.

با اين اوضاعى كه دارى و تخلفاتى كه از تو سر مى‏زند، از شدايد مرگ و عقوبات قبر و عقبات قيامت كه فكر آن روز و ذكر آن هول جهان سوز، شفيع قيامت و مسند رسالت را پير كرد و آن حضرت و اهل بيت عليهم السلام و شيعيان واقعى ايشان، شب و روز از هول و عاقبت كار و عقوبت پروردگار محزون و متفكر و بى‏هوش و بسيار مضطرب و مدهوش شدند، نجات دارى؟

 

تضرع امام على عليه السلام درباره مرگ‏

حديث ابو درداء را درباره حضرت اميرالمؤمنين بخوان كه بر آن معانى شاهد است و ببين كه ضرار مى‏گويد:

به خدا قسم كه اميرالمؤمنين را ديدم كه در محراب ايستاده، نزد پروردگار خود تضرع و استغاثه مى‏كرد، مانند كسى كه او را مار گزيده باشد و مى‏گريست، مانند كسى كه مصيبت عظيمى به او رسيده باشد و گويا در گوش من است كه مكرر مى‏فرمود:

آه، آه، از كمى توشه و طول سفر و وحشت و تنهايى؛ آه، آه از عظمت شدت اهوالى كه ناچار بايد وارد آن ها شد «6».

احوال ائمه و انبيا عليهم السلام در ساير كتب والسنه اخبار مشهور است و خلاصه آن ها در «مفتاح الجنان» مذكور است، پس تو خود را نزد خدا عزيزتر و گرامى‏تر مى‏دانى؟

 

شيعه واقعى‏

از خدا بترس و بر خود رحم كن و جزم بدان كه اگر به راستى از شيعيان بودى عمل مى‏كردى و فرامين اولياى خدا را به كار مى‏بستى و از كردار دشمنان اجتناب مى‏نمودى، امروز اسم دوستى ايشان، تو را از اصرار بر افعال شنيعه و شركت با دشمنان ايشان در اعمال فضيحه باز نداشت، پس در حفظ از چنان فزع اكبر و هول گيرو دار محشر و رفاقت و شراكت عاصيان ايشان در روز جزا كه لازمه هر عمل خطايى است، چگونه خاطر جمع مى‏توان شد؟

از اين جهت حضرت امام باقر عليه السلام بنا به نقل «اصول كافى» در باب تقوا مى‏فرمايد:

اى جابر! آيا همين بس است كه تشيع را بر خود ببندد و دعوى محبت ما اهل بيت عليهم السلام بنمايد؟

واللّه شيعه ما نيست مگر كسى كه اطاعت خدا كند و پرهيزكار باشد؛ اى جابر! شيعيان ما شناخته نشوند، مگر به تواضع و بسيارى ياد خدا و نماز و روزه و رعايت حال همسايگان و فقرا و قرض‏الحسنه دادن و راستى در گفتار و تلاوت قرآن و زبان بستن از غير نيكى مردم، از اين خيال‏ها و تصورات از راه حق دور مرو.. «7».

به اين مضمون احاديث بسيار است و از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت است كه فرمودند:

هر كه ما را دوست دارد، مى‏بايد به اعمال ما عمل نمايد و استعانت به ورع جويد كه بهترين معيشت‏هاست در امر دنيا و آخرت‏ «8».

حضرت صادق عليه السلام مى‏فرمايد:

شيعه ما نيست كسى كه در زبان با موافق ما باشد ولكن در عمل مخالفت ما كند «9».

هر كه اميد چيزى دارد براى تحصيل آن سعى مى‏كند و هر كه از چيزى بترسد از آن فرار مى‏كند.

حقيقت اميد واقعى و غير واقعى را در وضع زارع ببينيد، وقتى اميد به محصول دارد سعى مى‏كند، زمين آماده مى‏كند، شخم و دانه مى‏افشاند و به انتظار نتيجه مى‏نشيند؛ اين اميد منطقى و در جاى خود صحيح است و در غير اين حال، اميد يك حالت سفيهانه و ابلهانه است.

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:

شيعه جعفر نيست، مگر كسى كه شكم و شهوت خود را با قدرت عفت از حرام حفظ كند و كوشش او در عبادت شديد باشد و براى خداى خود كار كند و اميد به ثواب و خوف از عقاب او داشته باشد، چون چنين افرادى را ببينيد، بدانيد كه از شيعيان من است‏ «10».

جهان از پى شادى و دلخوشى است‏

 

نه از بهر بى‏داد و محنت كشى است‏

جهان غم نيارزد به شادى گراى‏

 

نه كز بهر غم كرده‏اند اين سراى‏

زبهر درم تند و بدخو مباش‏

 

تو بايد كه باشى درم گو مباش‏

مشو در حساب جهان سخت‏گير

 

همه سخت‏گيرى بود سخت مير

به آسان گذارى دمى مى‏شمار

 

كه آسان زيد مرد آسان گذار «11»

     

 

از حضرت رضا عليه السلام روايت شده:

اگر در مقام تميز شيعه برآييم، نيابيم ايشان را مگر وصف كنندگان به زبان و اگر امتحان كنيم، نيابيم مگر مرتد و اگر خلاصه و زبده كنيم ايشان را از هزار، يكى خالص نباشد، تا آن كه فرمود: بر مسندها تكيه مى‏كنند و مى‏گويند: ما شيعه على هستيم و نيست شيعه على، مگر كسى كه فعل او قولش را تصديق كند «12».

و از حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام مروى است كه: مردى به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت: فلانى به خانه همسايه نگاه مى‏كند و از ديدن نامحرم مضايقه ندارد، آن حضرت خشمناك شده فرمود: بياوريد او را، كسى گفت: يا رسول اللّه! او از شيعه‏ شماست و اعتقاد به نبوت شما و ولايت على دارد و از دشمنان شما بيزارى مى‏جويد. فرمود: مگو آن شيعه ماست، پس به تحقيق دروغ مى‏گويد، آگاه باش! شيعه ما كسى است كه ما را در اعمال ما متابعت كند و آنچه ذكر كردى از اعمال ما نيست‏ «13».

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديثى مى‏فرمايد:

شفاعت من در روز قيامت يك حقيقت است، پس هركه بدان ايمان نداشته باشد مشمول آن واقع نمى‏شود «14».

از ملاحظه كلام خدا و حجت‏هاى قوى او فريب نفس و شيطان را مخور و فرصت غنيمت دانسته، به زودى از خواب غفلت بيدار شو و جمعى كه ولايت ايشان را برخود بسته‏اى و آرزوى شفاعت آنان را دارى، با خود دشمن مكن، واى بر كسى كه شفعاى او خصماى او باشند، آن هم در روزى مثل روز قيامت و آن هم به خاطر دريدن پرده محارم حق و خيانت به شريعت و حبس حقوق مال، پس چه عظيم است حسرت و عقوبت آن بدبخت و غافلى كه سرمايه عمر را براى كسب سعادت به او دادند و او آن سرمايه الهيه را صرف اسباب خسارت و شقاوت ساخت، تا حدى كه سستى و كاهلى از امر آخرت بر او غالب شد، در حالى كه در اين مدت كوتاه عمر و فرصت اندك مى‏توانست به درجات صالحان برسد و خويش را از عذاب سرمدى رهايى بخشد، تا كثافات سيئات و ناپاكى‏هاى نفس و نجاسات باطنى كه به هزار مرتبه بدتر از نجاسات ظاهرى است، به آب توبه و اشك ندامت پاك نسازى، قابل نعيم و لايق هم‏نشينى پاكان و نيكان نگردى، چنان كه حضرت‏ باقر عليه السلام فرمود:

داخل بهشت نمى‏شود مگر پاكان‏ «15».

 

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

(1)- ذاريات (51): 56.

(2)- هود (11): 7؛ ملك (67): 2.

(3)- قيامت (75): 36.

(4)- نجم (53): 39.

(5)- صافات (37): 39.

(6)- نهج البلاغة: حكمت 77؛ المناقب: 2/ 103؛ بحار الأنوار: 70/ 128، باب 122، حديث 133.

(7)- الكافى: 2/ 74، باب الطاعة والتقوى، حديث 3؛ الأمالى، صدوق: 625، المجلس الحادى والتسعون، حديث 3؛ روضة الواعظين: 2/ 294.

(8)- الخصال: 2/ 614، حديث 10؛ بحار الأنوار: 68/ 174، باب 64، حديث 8.

(9)- بحار الأنوار: 65/ 164، باب 19، حديث 13؛ مشكاة الانوار: 70.

(10)- الكافى: 2/ 233، باب المؤمن وعلاماته، حديث 9؛ الخصال: 1/ 295، حديث 63؛ وسائل الشيعة: 15/ 251، باب 22، حديث 20425.

(11)- نظامى.

(12)- الكافى: 8/ 228، حديث يأجوج و مأجوج، حديث 290؛ مجموعة ورام: 2/ 152.

(13)- تفسير الامام العسكرى عليه السلام: 307، حديث 150؛ بحار الأنوار: 65/ 154، باب 19، حديث 11.

(14)- كنز العمال: 14/ 171.

(15)- الكافى: 2/ 270، حديث 7؛ بحار الانوار: 70/ 217، باب 137.

 

 

 مطالب فوق برگرفته شده از 

کتاب : عرفان اسلامی  جلد هفتم

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج




ورود
نام کاربری :   
کلمه عبور :   
 
متن تصویر:
[عضویت]
نظرسنجی
نظر شما در مورد وب سایت چیست؟

عالی
خوب
متوسط
ضعیف
بد

اوقات شرعی
آمار بازدید
 بازدید این صفحه : 347774
 بازدید امروز : 809
 کل بازدید : 5679098
 بازدیدکنندگان آنلاين : 2
 زمان بازدید : 0/2187

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت  الله  است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

((طراحی قالب سایت : تیم طراحی سبلان نیوز ))