|||||| |
نامه عرفانی حضرت امام خمینی(ره) به فرزندشان نامه عرفانی حضرت امام خمینی(ره) به فرزندشان
بسم الله الرحمن الرحیم ماجراي نامه عرفاني امام(ره) و شيعه شدن دانشجويان فيليپيني اشاره: معاون بينالملل حوزههاي علميه در جمع اساتيد حوزه علميه قم و مسؤولان مدرسه علميه امامالمنتظر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعلبک به بيان بخشي از خاطرات سفر خود به کشور فيليپين پرداخت. خاطره خواندني حجتالاسلام والمسلمين زماني را به نقل از مرکز خبر حوزه ملاحظه ميکنيد. چند سال قبل که به کشور فيلپين رفته بودم، با دانشجويي برخورد کردم که شيعه بود. وقتي از او علت شيعه شدنش را پرسيدم، گفت: کشيشي که استادم بود، اولين جرقه شيعه شدن من را زد، او عرفان مسيحيت را تدريس ميکرد و براي نشان دادن قوت عرفان مسيحي، عرفان ساير اديان را نقد ميکرد، اما وقتي خواست عرفان اسلامي را نقد کند موفق نشد. استحکام عرفان اسلامي انگيزهاي بود تا با اين دين بيشتر آشنا شوم و پس از جستجو به کتابچهاي عرفاني از اسلام برخورد کردم. با مطالعه آن متوجه شدم عرفان اسلام از عرفان تورات و انجيل بالاتر است و معنويت از قلم نويسنده اين کتابچه ميبارد. مطالب عرفاني آن کتابچه را براي استادم مطرح کردم، اما او نتوانست پاسخي بدهد. انگيزه من روز به روز بيشتر ميشد و کتابهاي بيشتري در مورد اسلام مطالعه کردم تا بالاخره دين اسلام را آيين حقيقت يافتم و به آن ايمان آوردم. با مسلمان شدن من بقيه دانشجويان هم که کنجکاو شده بودند آن کتابچه را مطالعه کردند و امروز تعداد قابل توجهي از دانشجويان دانشگاه UP فيليپين شيعه شدهاند. حجتالاسلام والمسلمين زماني ميگويد: از او پرسيدم نام آن کتابچه چه بود؟ او گفت: نامه اخلاقي امام خميني(ره) به فرزندش احمد آقا. بخشهايي از نامه اخلاقي عرفاني امام که در تاريخ 23 تير 1363 خطاب به حاج احمد آقا نوشته شده به اين شرح است: نامهاى است از پدرى پير فرسوده، که عمر خود را به مشتى الفاظ و مفاهيم به پايان رسانده، و زندگى خويش را در لاک خويشتن تباه نموده، و اکنون نفسهاى آخرين را با تأسف از گذشته خود مىکشد، به فرزند جوانى که فرصت دارد تا چون عبادالله صالحين در فکر رهانيدن خود از تعلق به دنيا که دام ابليس پليد است، باشد. برتري موجب رنج است آنان که درصدد برترىها به هر نحو هستند چه برترى در علوم- حتى الهى آن- يا در قدرت و شهرت و ثروت، کوشش در افزايش رنج خود مىکنند. وارستگان از قيود مادى که خود را از اين دام ابليس تا حدودى نجات دادهاند، در همين دنيا در سعادت و بهشت رحمتند. سيره انبياء خدمت به خلق است پسرم! از من گذشته «يَشِيبُ ابْنُ آدم وَ يَشُبُّ فِيهِ خَصْلَتان: الحِرْصُ وَ طُولُ الْأَمَلِ». لکن تو نعمت جوانى دارى و قدرت اراده، اميد است بتوانى راهىِ طريق صالحان باشى. آنچه گفتم بدان معنى نيست که خود را از خدمت به جامعه کنار کشى و گوشه گير و کَلِّ بر خلقالله باشى که اين از صفات جاهلان مُتنسِّک است يا درويشان دکاندار. سيره انبياى عظام(صلّىالله على نبيّنا و عليهم اجمعين) و ائمه اطهار(عليهم السلام) که سرآمد عارفان با... و رستگان از هر قيد و بند، و وابستگان به ساحت الهى در قيام به همه قُوى عليه حکومتهاى طاغوتى و فرعونهاى زمان بوده و در اجراى عدالت در جهان رنجها برده و کوششها کردهاند، به ما درسها مى دهد و اگر چشم بينا وگوش شنوا داشته باشيم راه گشايمان خواهد بود. الاعمال بالنيات پسرم! نه گوشهگيرى صوفيانه دليل پيوستن به حق است، و نه ورود در جامعه و تشکيل حکومت، شاهد گسستن از حق. ميزان در اعمال، انگيزههاى آنها است. چه بسا عابد و زاهدى که گرفتار دام ابليس است و آن دامگستر، با آنچه مناسب او است چون خودبينى و خودخواهى و غرور و عُجْب و بزرگبينى و تحقير خلقالله و شرک خفىّ و امثال آنها، او را از حق دور و به شرک مىکشاند. و چه بسا متصدى امور حکومت که با انگيزه الهى به معدن قرب حق نائل مىشود، چون داود نبى و سليمان پيامبر(عليهما السلام) و بالاتر و والاتر چون نبى اکرم- (صلّىالله عليه و آله و سلّم) و خليفه بر حقّش على بن ابي طالب(عليه السلام) و چون حضرت مهدى(ارواحنا لِمَقْدَمِه الفداء) در عصر حکومت جهانىاش. پس ميزان عرفان و حرمان، انگيزه است. هر قدر انگيزهها به نور فطرت نزديکتر باشند و از حُجب حتّى حُجب نور وارستهتر، به مبدأ نور وابستهترند تا آنجا که سخن از وابستگى نيز کفر است. ميزان در اول سير، قيام للَّه است هم در کارهاى شخصى و انفرادى و هم در فعاليتهاى اجتماعى. سعى کن در اين قدم اول موفق شوى که در روزگار جوانى آسانتر و موفقيّتآميزتر است. مگذار مثل پدرت پير شوى که يا درجا زنى و يا به عقب برگردى و اين محتاج به مراقبه و محاسبه است. اگر با انگيزه الهى مُلک جنّ و انس کسى را باشد، بلکه اگر به دست آورد، عارف با... و زاهد در دنيا است. و اگر انگيزه نفسانى و شيطانى باشد هر چه به دست آورد اگر چه يک تسبيح باشد، به همان اندازه از خداوند تعالى دور است و فاصله گرفته. بارالها! احمد را نزد خود محمود، و فاطى را مفطوم، و حسن را احسن فرما، و ياسر را به يُسر برسان، و اين خانواده منتسب به اهل بيت عصمت(ع) را با عنايات خاصّه خود تربيت کن و از شرّ شياطين درونى و برونى حفظ فرما و سعادت دارَيْن را به آنان عطا فرما. و آخر وصيت من آن است که در خدمت به ارحام، خصوصاً مادرت که به ما حقها دارد کوشش کن و رضاى آنان را به دستآور.« و الحمد للَّه اوّلًا و آخراً، و الصلاة على رسولالله و آله الأطهار و اللعنُ على أعدائهم.»
نظرات بینندگان کاربر مهمان 1391/11/20 9:52 0 1 ممنون استفاده کردیم نظر شما
خروج |
|
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت الله است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است. ((طراحی قالب سایت : تیم طراحی سبلان نیوز )) |