عکس|فیلم|صدا|كل مطالب|داستان|دل نوشته|دانلود
سه شنبه ١٨ ارديبهشت ١٤٠٣
اخبار > خواب عبادت كنندگان‏


کد خبر: ١٣٧٣ تاریخ انتشار:سه شنبه ١٨ تير ١٣٩٢ | ٠٦:٢٥ تعداد بازدید: ...

خواب عبادت كنندگان‏

آرى، خواب متعبدان بهترين خواب و حقيقتى است كه ثواب الهى بر آن مترتب است و خواب غافلان، بدترين خواب و كارى است كه عذاب خداوندى از پى دارد...

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد نهم

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:

بخواب، ولى خواب عبادت‏كنندگان و دورى از خواب ناآگاهانه و غافلان كه بندگان زرنگ حق يعنى آنان كه اهل دانش و بينش و هوش و فراستند، به قدر ضرورت و براى رفع احتياج و به فرموده قرآن مجيد براى تأمين كمبود اعصاب و دفع كسالت و رفع خستگى مى‏خوابند، خواب اينان به دنباله هوا و هوس نيست، رسول اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:

چشمم مى‏خوابد ولى قلبم بيدار است.

آرى، خواب متعبدان بهترين خواب و حقيقتى است كه ثواب الهى بر آن مترتب است و خواب غافلان، بدترين خواب و كارى است كه عذاب خداوندى از پى دارد.

بندگان وقتى به خواب مى‏روند، خواب آنان معلول خستگى ايشان از عبادت و مجاهدت و رياضت و زحمت و كوشش همه جانبه در راه خداست و مى‏خوابند تا رفع كسالت نموده باز در صراط مستقيم حق با تمام توان و قدرت بكوشند و تا

مى‏توانند در راه دوست عاشقانه بخروشند.

امّا خواب غافلان، خواب بسيار بدى است؛ زيرا خستگى غافلان كه مورث خواب است معلول كثرت گناه و زحمت ايشان در معصيت و ستم بر مردمان است كه گفته‏اند: مرگ براى آنان بهتر از زندگى آميخته به عصيان و گناه و پليدى است.

به فرموده عارف دلباخته عماد فقيه:

اى كه در خلوت دل ساخته‏ام مسكن تو

 

به جفا بر نكنم خيمه ز پيراهن تو

گر كند حكم قضا جان مرا از تن دور

 

دست اميد دلم نگسلد از دامن تو

آفتابى است كه هرگز نكند ميل غروب‏

 

در جهان دل من مهر رخ روشن تو

گر سرم در سر سوداى تو شد باكى نيست‏

 

جان صاحب نظران است فداى تن تو

ناله من كه دل خاره از آن نرم شود

 

هيچ اثر مى نكند در دل چون آهن تو

در غم هجر تو تاريك شد اى جان عزيز

 

چشم غم ديده خوشا نكهت پيراهن تو

     

من كه درياى فراوان نكند سيرابم‏

 

مست يك جرعه‏ام از باده مرد افكن تو

     

 

چهره الهى متعبّدان

اينان در مرحله اوّل اهل معرفتند و معرفت و آگاهى خويش را از قرآن و رسالت و امامت به دست آورده و چراغ جان به آن نور برافروخته‏اند، سپس اهل عمل و كوشش و ملازم با رياضت و مجاهدتند و در اين راه از خستگى و سستى و تنبلى و كسالت به دورند.

اينان صفحات روشن كتاب حياتند و ظرف شب و روز آنان از عبادت قلبى و بدنى و روحى و نفسى و مالى و قدمى و قلمى پر است.

عاشق جمالند و طالب كمال، ماه شبند و خورشيد روز، مصداق حقايقند و مرغ باغ ملكوت.

وجودشان بر اثر ايمان، درياى بى‏ساحلى است كه خورشيد تربيت حق بر آن مى‏تابد و از آن ابر گهربارى برمى‏خيزد كه به هر كجا ببارد هم چون باران رحمت دوست در فصل بهاران به رويش چمن سبز و لاله‏زار سرخ و پديد آمدن ميوه شيرين مى‏انجامد.

چون به خانه روند براى زن شوهرى وفادار و براى فرزندان پدرى كاملند، چون به محل كسب روند اهل صفا و وفا و وجدان و انصافند، چون به جبهه نبرد حق عليه باطل روند شير حقند، چون بين مردم روند چراغ پرفروغ هدايتند و چون به شب رسند عابدان سحرخيز و مناجاتيان عاشقند.

اينان زندگى را با مجاهدت شرعى سپرى كنند و دنياى خود را دروازه‏اى براى ورود به رحمت حق و جلب رضاى دوست و قدم گذاشتن در بهشت ابدى قرار دهند.

 

مجاهدت با نفس‏

اندر مجاهدت كه سير و سفر ايشان است گفته‏اند:

بدان كه هيچ راهى كه آدمى در وى قدم زند، نيكوتر و پاك‏تر از مجاهدت نيست و مجاهدت مخالفت است. هر چيزى را كه رقم انسانيت بر وى باشد و ثمره او راه نمودن است به حق تعالى:

[وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا] «1».

و كسانى كه براى [به دست آوردن خشنودى‏] ما [با جان و مال‏] كوشيدند، بى‏ترديد آنان را به راه‏هاى خود [راه رشد، سعادت، كمال، كرامت، بهشت و مقام قرب‏] راهنمايى مى‏كنيم.

چون كسى براى او همه چيزها را دست بدارد، لابد او نيز همه نيكويى‏ها به وى رساند.

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: مَنْ كانَ لِلّهِ كانَ اللّهُ لَهُ‏ «2».

پيامبر فرمود: كسى كه [اعمالش‏] براى خدا باشد خدا هم براى او است [كنايه از اين كه خداوند هم براى او نيكى‏ها و خوبى‏ها را فراهم مى‏كند].

عاشقان زنده دل به نام تواند

 

تشنه جرعه‏اى زجام تواند

تا به سلطانى اندر آمده‏اى‏

 

دل و جان بنده و غلام تواند «3»

     

هر راه كه آدمى بر آن رود وى را در آن طمع باشد و هواى او در آن مجال يابد و نفس او را در آن نصيب بود، الّا راه مجاهدت كه هوا در ديگر راه‏ها زنده باشد و در مجاهدت بميرد، پس مجاهدت سبب عزل ولايت انسانيت است و تخم كشف اسرار حقيقت.

نهاد آدمى آنگه پاك شود كه در درياهاى مجاهدت افتد، كسى كه درب مجاهدت بر خود بسته دارد، لشگر هوا وى را به غارت پردازد و بر وى غالب شود و ملازم طمع و متابع شهوت و موافق غضب گردد و ريا بر احوال او مستولى شود، تا هر چه كند براى خلق كند و اين چنين كس هرگز حلاوت ايمان نيابد.

اما چون به مجاهدت درآيد و در بدايت روزگار، خود را تربيت كند به مراقبت و ظاهر خود را بپيرايد به مجاهده، شجره حقيقت در دل او رسته شود و خارستان معصيت در درون سوخته گردد، فتوح غيب حاصل آيد و بر مردم مبتدى در راه ارادت، مجاهدت فريضه است، از آن كه نفس زمام او را گرفته باشد و از هوا آيينه او ساخته تا مذاق مراد او خيالات فاسد بدو نمايد و باطل را در كسوت حقيقت بر وى عرضه مى‏كند، چندان هوس در نهاد او پديد آيد كه يك باره از حق پرستيدن بيفتد و به عقوبت ريا مبتلا شود و بند شك و شرك بر نهاد او افتد، تا بت‏پرستى تمام از ميان كار بيرون آيد و آن ارادت وبال او گردد.

علم حق را كجا تو بگزينى‏

 

زين خودآرايى و خودبينى‏

كى توانى رسى به اوج علا

 

تا كه خواهى به صدر بنشينى‏

خويشتن را بزرگ پندارى‏

 

ديگران را به چشم كم بينى‏

چون تو مايل به رنگ و اسبابى‏

 

لاجرم در صفات مسكينى‏

خون مخلوق را خورى همه وقت‏

 

زين سبب هم چو تيغ خونينى‏

تو اگر دين چنين نگهدارى‏

 

نه كه ديندار بلكه بى‏دينى‏

     

در خبر است كه:

يكى پيش رسول صلى الله عليه و آله آمد گفت: يا رسول اللّه! از جهادها كدام فاضل‏تر است تا آن كنم؟ فرمود:

انَّ أفْضَلَ الجِهادِ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ الَّتى‏ بَيْنَ جَنْبَيْهِ‏ «4».

مسلماً بهترين جهاد، جهاد كسى است كه با تمايلات غير منطقى خود مبارزه كند.

آن عارف بزرگ گفت:

حق سبحانه و تعالى بنده خود را هيچ عزّى ندهد وراى آن كه او دلالت كند بر خوار كردن نفس خود در چشم خود، از آن كه شرع نفس را دشمن‏ترين دشمنان خوانده است:

أعْدى‏ عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتى بَيْنَ جَنْبَيْكَ‏ «5».

دشمن‏ترين دشمن تو، تمايلات غير منطقى توست.

كه مذّلت جستن دشمن، رعايت جانب دوست و بجاى آوردن حرمت حريم محبوب است.

عارف نيشابورى مى‏گويد:

آن‏ها كه در حقيقت اسرار مى‏روند

 

سرگشته هم چو نقطه پرگار مى‏روند

هم در كنار عرش سرافراز مى‏شوند

 

هم در ميان بحر نگونسار مى‏روند

     

هم در سلوك گام به تدريج مى‏نهند

 

هم در طريق عشق به هنجار مى‏روند

راهى كه آفتاب به صد قرن آن برفت‏

 

ايشان به حكم وقت به يكبار مى‏روند

     

 

 فوايد مجاهدت‏

مجاهدت را فايده‏هاست، يكى آن كه رعونت‏ «6» ببرد، اگر وى را به نام مجرّد خوانند در خشم نشود و ريا ببرد تا هر عمل كه كند براى خدا كند و غفلت ببرد تا هميشه جمع باشد، غيبت زايل كند تا پيوسته حاضر باشد، شهوت و غضب منقطع كند تا مروّت بر جاى ماند، بخيلى ببرد تا پيوسته جوانمرد بود، تكبّر از وى دور كند، تواضع و همّت عالى در وى موجد شود و خوشروى و صادق و راسخ قدم و مستقيم دل و فلك طبع گردد.

اين همه اوصاف نتيجه مجاهدت است و مجاهدت كار متعبّدان و اين گونه سير و سلوك البته خستگى بدن آرد و خستگى بدنى خواب و اين خواب خود جزيى از عبادت و مجاهدت است و تمام منظور حضرت صادق عليه السلام اين است كه خواب شيعيانش اين گونه خواب باشد، تا از خواب پس عبادت هم بهره معنوى و ثواب آخرتى برند.

ما زخم ازلى ساغر صهبا زده‏ايم‏

 

پشت پا يكسره بر دنيى و عقبا زده‏ايم‏

     

مى وحدت چو بخورديم زخمخانه عشق‏

 

تيغ توحيد به فرق منى و ما زده‏ايم‏

از همه دست تمنا ببريديم و امل‏

 

تا قدم در طلب دولت معنا زده‏ايم‏

تا كه افتاد سر زلف تو در چنگ مراد

 

پشت پا يكسره بر دنيى و عقبا زده‏ايم‏

نيّر افروخته شد از مى اسرار و بگفت‏

 

ما زخم ازلى ساغر صهبا زده‏ايم‏

     

 

بندگى واقعى‏

بعضى گفتند كه:

بندگى بجاى آوردن آن است كه آنچه حق تعالى بر تو وظيفت نهاد، آن را بجاى آورى بر آن شرط كه واجب است، يعنى شرط واجب آن است كه تقصير نكنى و از حد فرمان اندر نگذرى و امر او را ضايع نگذارى.

باز گفت: شرط واجب آن است كه وظايف حق تعالى را بجاى آورى بى‏آن كه مر خويشتن را عوضى طمع دارى و توفيق آن از حق تعالى مر خويشتن را فضل بينى، يعنى امر حق تعالى از بهر وجوب حق خداوندى او را بجاى آورى نه از بهر طمع عوض و آن كه مر تو را سزاوار خدمت خويش گردانيد از وى فضلى بزرگ دانى كه بر تو بدين فضل شكر واجب شود.

چون از ميان چندين دين‏هاى مختلف و اعتقاد مختلف تو را توفيق ايمان و صراط مستقيم داد و بر جاده متابعت حبيب وى تو را به خدمت خود مشغول كرد.

اين محض فضل خداوند است، اگر همه خلق را با خويشتن به شكر اين فضل يار كنى شكر اين بجاى نتوانى آوردن، با وجود اين فضل طمع عوض داشتن، محال باشد.

اين عالى‏ترين مرحله عبادت است و خواب اين عابدان خوابى با ارزش و استراحتى با قيمت است.

الهى! ما را از فضل و عنايت خويش محروم مدار و باب طاعت و عبادت خالصانه را تا به وقت خروج از دنيا به روى ما مفتوح دار، بر دل ما از انوار محبت و اشراق جمال بتابان و از گذشته ننگين ما به كرم و لطف درگذر و در تمام لحظات آينده از اين افتادگان در وادى ظلمت دستگيرى فرما.

اى خوش آن عاشق كه سودا مى‏كند

 

بر سر كوى تو مأوا مى‏كند

شام محنت را به روز آرد كسى‏

 

كو به شب‏ها با تو سودا مى‏كند

     

وصل او هر شب كه بنمايم طلب‏

 

او همى امروز و فردا مى‏كند

     

حضرت صادق عليه السلام در پايان جملات اول روايت نقل مى‏كنند كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:

دو چشمم مى‏خوابد ولى دلم بيدار است.

و اين كنايه از اين است كه تمام هويت و موجوديت رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله غرق در عبادت بوده و لحظه‏اى از لحظات عمر شريفش را جداى از عبوديت زندگى نكرده است.

سخن در شخصيت اين چراغ بزم آفرينش از توان و قدرت همه كس خارج است‏ و جز خداى عالم و خاصان از اوليايش از ذات بى‏مثالش هيچ‏كس را خبر نيست كه قلب او و وجود او و هويت او كتاب مكنون است.

[لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ‏] «7».

جز پاك شدگان [از هر نوع آلودگى‏] به [حقايق و اسرار و لطايف‏] آن دسترسى ندارند.

بر همه سر خيل و سر خير بود

 

قطب گران سنگ و سبك سير بود

شمع الهى ز دل افروخته‏

 

درس ازل تا ابد آموخته‏

چشمه خورشيد كه محتاج اوست‏

 

نيم هلال از شب معراج اوست‏

تخت‏نشين شب معراج بود

 

تخت‏نشان كمر و تاج بود

هم چو الف راست به عهد و وفا

 

اول و آخر شده بر انبيا «8»

     

 

*** او را هويت آن چنان عظيم و بزرگ است كه به وقت ولادتش بانگ دلنواز رحمت حق برآمد كه اى آمنه! اى گنجور گنجينه رحمت و رأفت! و اى خازن خزانه عنايت و هدايت! كودك خجسته طالع و فرخنده طلعت خويش را محمد بنام كه از هر زشتى پيراسته است و به هر زيبايى آراسته از هر رذيلتى منزّه است و مبرّى و به هر فضيلتى مشرّف است و محلّا.

او را محمد بنام كه مرضيّة السجايا و محمودة الفضايل است، او را محمد بنام كه در آسمان و زمين ستوده و ممدوح است و به حقيقت كه در بين جمله تن‏ها، تنها اوست كه بديع شمايل است، او را محمد بنام كه راهبر نژادها و مير قبايل است، او را محمد بنام كه ستايش جانش فريضه جان‏ها و پس از اقرار به توحيد شهادت بر رسالتش شعار اسلام و نشان ايمان‏هاست، او را محمد بنام كه به ياد او ذكر اوايل منسوخ است و به حرمت كمال بنياد او، پس از او كه به وجود اوّل و به شهود آخر است، ديگر جلوه اواخر موقوف. او را محمد بنام كه آيت قدرت آفريدگار است و دليل به سمت سر منزل معرفت پروردگار.

 [وَانْوِ بِنَوْمكَ تَخْفيفَ مَؤُنَتِكَ عَلَى الْمَلائِكَةِ وَاعْتزِالَ النَّفْسِ عَنْ شَهَواتِها وَاخْتَبِرْ بِها نَفْسَكَ وَكُنْ ذا مَعْرِفَةٍ بِأنَّكَ عاجِزٌ ضَعيفٌ لاتَقْدِرُ عَلى‏ شَى‏ءٍ مِنْ حَرَكاتِكَ وَسُكُونكَ الّا بِحُكْمِ اللّهِ وَتَقْديِرِهِ‏]

 

خواب براى تمدّد اعصاب‏

خوابت از پى گناه و معصيت نباشد كه ملائكه حافظ اعمال، آن را به عنوان استراحت جهت گناه بعد بنويسند، بلكه برنامه خوابت براى تمدّد اعصاب جهت فعاليت مثبت براى بعد از خواب باشد كه اين‏گونه خواب زحمتى براى ملائكه نيست.

و نيز خواب را جهت اين مسئله قرار بده كه از مشتهيات نفسانى و تمايلات غريزى دور مانده و از آن فاصله پيدا كنى و به وسيله خواب در مقام امتحان خود برآى كه در نهايت عجز و تقصيرى و مستقلًا بر هيچ كارى قدرت و توانايى ندارى و تمام حركات تو فقط و فقط به اذن حضرت اوست.

در حكايت خواب ظاهر مى‏گردد كه بيچاره آدمى به چه مرتبه ضعيف و چقدر ناتوان است كه به انقضاى زمان قليلى و اشتغال به شغل يسيرى سستى و ناتوانى به بدن او راه مى‏يابد كه اگر تا مدتى استراحت نكند و حواسّ و قواى او تا مدتى از كار خود معطّل نشوند و دست از كار خود نكشند متوجه كار ديگر نمى‏توانند شد.

 [فَانَّ النَّوْمَ أخُ الْمَوْتِ فَاسْتَدِلَّ بِها عَلَى الْمَوْتِ الَّذى لاتَجِدُ السَّبيلَ الَى الْانتِباهِ وَالرُّجُوعِ الى‏ اصْلاحِ ما فاتَ عَنْكَ‏]

 

خواب، برادر مرگ‏

خواب، منبّهى است اهل بصيرت را از براى موت و تأييد قوى است از براى ثبوت معاد.

بدون شك خواب برادر مرگ است، چنان كه در مرگ تعطيل حواس و قواى آدمى است، خواب نيز چنين است، يا آن كه به اعتبار قرب و نزديكى خواب به موت فرموده‏اند: خواب برادر مرگ است، چرا كه در عالم خواب علاقه روح به بدن كم مى‏شود و در تعلق قوى گرفتن به بدن و بيدار شدن محتاج رخصت است كه اگر از جناب احديت مرخص شود و تعلّق به بدن گيرد بيدار شود و گرنه بالكلّيه قطع تعلّق نمايد، آن هنگام است كه انسان مرده.

حكيم على الاطلاق به حكمت كامله خود خواب را نمونه مرگ كرد، تا اهل بصيرت استدلال كنند از خوابى كه شبيه به موت است و امكان بيدارى در آن هست به موتى كه خداوند امكان بيدارى از آن را در قيامت قرار داده و هر كس خويش را اصلاح نكرده باشد بعد از بيدارى از مرگ جاى اصلاح ندارد و آنچه براى او ظهور مى‏كند پشيمانى و ندامت و حسرت و اندوه است.

روى اين حساب، از پس هر بيدارى تصور كن از خواب غفلت برخاسته‏اى پس‏ براى جبران ما فات و تدارك برنامه‏هاى از دست رفته اقدام كن و قبل از اين كه به حسابت برسند به حساب خويش برس، تا در دنيا از حيات طيبه برخوردار گردى و در آخرت به اجر و پاداش ابدى برسى.

خلق عالم جمله مست غفلتند

 

مست منگر خويش را هشيار كن‏

يار بيزار است از تو تا تويى‏

 

اول از خود خويش را بيزار كن‏

گر جمال يار مى‏خواهى عيان‏

 

چشم در خورد جمال يار كن‏

نيست پنهان آفتاب لايزال‏

 

ذره‏اى تو خويش را اقرار كن‏

تا ابد هم از عدم هم از وجود

 

ديده بر دوز آنگهى ديدار كن‏ «9»

     

 

 [وَمَنْ نامَ عَنْ فَريضَةٍ أوْ سُنَّةٍ أو نافِلَةٍ فاتَتْهُ بِسَبَبِها فَذلِكَ نَوْمُ الْغافِلينَ وَسيرَةُ الْخاسِرينَ، وَصاحِبُهُ مَفْتُونٌ. وَمَنْ نامَ بَعْدَ فَراغِهِ مِنْ أداءِ الْفَرائِضِ وَالسُّنَنِ وَالْواجِباتِ مِنَ الْحُقُوقِ فَذلِكَ نَوْمٌ مَحْمُودٌ]

 

خواب غافلان‏

هر كس به وقت برنامه واجب يا سنّت يا نافله بخوابد و به خاطر آن خواب چنان برنامه مهمى از دستش برود، خوابش خواب غافلان و طريقه خاسران و عمل زيانكاران است و چنين بدبختى مفتون نفس و هواست كه خواب را بر عبادات مقدم داشته و لذت و شهوت نفس را با لذت قلب معامله كرده و راستى چه بد معامله‏اى است.

آيا آن همه ثواب عبادت و به خصوص واجبات الهيه را مى‏توان با چيزى عوض كرد؟! چنين انسانى بايد بداند مريض است و محتاج به معالجه قطعى.

و هر كس پس از فراغ از واجبات و اداى حقوق الهى و خلق خدا بخوابد چنين خوابى پسنديده و صاحب آن به رحمت و عنايت الهى نزديك است.

 [وَانّى لاأعْلَمُ لِأهْلِ زَمانِنا هذا شَيئاً اذا أتَوْا بِهذِهِ الْخِصالِ أسْلَمَ مِنَ النَّوْمِ لِأنَّ الخَلْقَ تَرَكُوا مُراعاةَ ديِنِهِمْ وَمُراقَبَةَ أحْوالِهِمْ وَأخَذُوا شِمالَ الطَّريقِ. وَالْعَبْدُ انِ اجْتَهَدَ أنْ لا يَتَكَلَّمَ كَيْفَ أمْكَنَهُ أنْ لايَسْتَمِعَ الّا مالَهُ مانِعٌ مِنْ ذلِكَ، وَانَّ النَّوْمَ خَيْرٌ مِنْ أخْذِ تِلْكَ الْآلاتِ فِى مَعاصِى اللّهِ، قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: [إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا] «0. وانَّ فى كَثْرَتِهِ آفاتٍ وَانْ كانَ عَلى‏ سَبيلِ ما ذَكَرْناهُ‏]

 

خواب سالم‏

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:

براى اهل زمان پس از اداى فرايض و سنن و اتيان به اوامر و نواهى، چيزى را سالم‏تر از خواب نمى‏دانم.

اكثر مردم از رعايت دين دست كشيده‏اند، احوالات خويش را مراقب نيستند، اكثر اوقاتشان در حركت بيراهه و گناه و معصيت مى‏گذرد، از راه نجات دست كشيده و به راه هلاك رو آورده‏اند، براى اهل خدا احتراز از اين برنامه‏هاى ضد الهى‏

بسيار مشكل است، سعى مى‏كند نگويد اما چگونه نشنود؟

بنابراين خواب كه وسيله و علّت فراغت از گفتن و شنيدن است، براى مؤمن راه فرار بسيار خوبى است، چه خوب است كه پس از انجام برنامه‏هاى الهيه بخوابد و خويش را از شر هر گناهى دور بدارد كه خداوند فرموده:

روز قيامت از گوش و چشم و دل هر كسى سؤال مى‏شود، از آنچه شنيده و ديده و يا به خاطر گذرانده، اگر مشروع بوده به اجر رسد و اگر مخالف برنامه حق، مجازات و مكافات بيند.

اين نكته را هم بايد توجه داشت كه خواب زياد، هر چند پس از اداى تكاليف الهيه باشد مذموم و مورث قساوت قلب و مرض بدن است.

الهى آن فرزانه دوران مى‏گويد:

اى دل ندارى از چه آه و زارى امشب‏

 

برخيز اگر مشتاق روى يارى امشب‏

لبيك گويان در حريم كعبه دوست‏

 

باز آ كه بنمايد تو را رخسارى امشب‏

صد روز و شب در خواب ماندى غافل از يار

 

برخيز از اين خواب تغافل بارى امشب‏

شايد كه بگشايد مه من پرده از رخ‏

 

بگشاى چشم دل پى ديدارى امشب‏

فتح دو عالم در شهود حسن يار است‏

 

غافل مشو زان يار اگر هشيارى امشب‏

     

 [وَكَثْرَةُ النَّوْمِ يَتَوَلَّدُ مِنْ كَثْرَةِ الشُّرْبِ، وَكَثْرَةُ الشُّرْبِ مِنْ كَثْرَةِ الشِّبَعِ وَهُما يُثْقِلانِ النَّفْسَ عَنِ الطّاعَةِ وَيُقْسِيانِ الْقَلْبَ عَنِ التَّفَكُّرِ وَالْخُضُوعِ‏]

 

آفاتِ خواب زياد

خواب زياد محصول آشاميدنى زياد و آشاميدنى زياد نتيجه پرخورى است و هر دو موجب سخت شدن و سنگين گشتن انسان در برابر طاعت و قيامند و نيز موجب قساوت قلبند تا قلب از كار تفكر در آيات خدا و خضوع در برابر محبوب باز ماند.

امام صادق عليه السلام در پايان روايت مى‏فرمايد:

به هر خوابى كه در شب دارى، فكر كن آخرين خواب است و از اين خواب سر بر نخواهى داشت. به دل و زبان از ياد خدا فارغ مباش و خوف الهى از دل بيرون مكن و آگاهى او را بر جميع احوالاتت مركوز خاطر نما و در اين نيت باش كه به يارى حضرت حق از خواب برخيزى و مشغول بندگى او شوى، چرا كه شيطان ملعون بعد از هر بيدارى تو را وسوسه مى‏كند كه هنوز شب طولانى است خوابت را ادامه بده و مى‏خواهد كه تو را در وقت مناجات با حضرت حق به خصوص به وقت سحر، محروم از بهترين فيض كند.

به حضرت حق عرض حاجت كن و از استغفار به دربار دوست غافل مباش، چرا كه دعا را به وقت سحر، كيفيت ديگر و داعى را در آن وقت شوقى غير از وقت ديگر است.

 

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

(1)- عنكبوت (29): 69.

(2)- بحار الأنوار: 82/ 319، باب 36.

(3)- عطار نيشابورى.

(4)- وسائل الشيعة: 15/ 164، باب 1، حديث 20216.

 

(5)- مجموعة ورام: 1/ 59؛ بحار الأنوار: 67/ 64، باب 45، حديث 1. (6)- رعونت: احمق شدن. گفتارش حماقت‏آميز شد. (7)- واقعه (56): 79.

(8)- مثنوى، نظامى (مخزن الاسرار).

(9)- عطار نيشابورى.

(10)- اسراء (17): 36.

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج




ورود
نام کاربری :   
کلمه عبور :   
 
متن تصویر:
[عضویت]
نظرسنجی
نظر شما در مورد وب سایت چیست؟

عالی
خوب
متوسط
ضعیف
بد

اوقات شرعی
آمار بازدید
 بازدید این صفحه : 350678
 بازدید امروز : 178
 کل بازدید : 5709785
 بازدیدکنندگان آنلاين : 1
 زمان بازدید : 0/2031

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت  الله  است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

((طراحی قالب سایت : تیم طراحی سبلان نیوز ))