|||||| |
خواب عبادت كنندگان آرى، خواب متعبدان بهترين خواب و حقيقتى است كه ثواب الهى بر آن مترتب است و خواب غافلان، بدترين خواب و كارى است كه عذاب خداوندى از پى دارد... منابع مقاله: کتاب : عرفان اسلامى جلد نهم نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان امام صادق عليه السلام مىفرمايد: بخواب، ولى خواب عبادتكنندگان و دورى از خواب ناآگاهانه و غافلان كه بندگان زرنگ حق يعنى آنان كه اهل دانش و بينش و هوش و فراستند، به قدر ضرورت و براى رفع احتياج و به فرموده قرآن مجيد براى تأمين كمبود اعصاب و دفع كسالت و رفع خستگى مىخوابند، خواب اينان به دنباله هوا و هوس نيست، رسول اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: چشمم مىخوابد ولى قلبم بيدار است. آرى، خواب متعبدان بهترين خواب و حقيقتى است كه ثواب الهى بر آن مترتب است و خواب غافلان، بدترين خواب و كارى است كه عذاب خداوندى از پى دارد. بندگان وقتى به خواب مىروند، خواب آنان معلول خستگى ايشان از عبادت و مجاهدت و رياضت و زحمت و كوشش همه جانبه در راه خداست و مىخوابند تا رفع كسالت نموده باز در صراط مستقيم حق با تمام توان و قدرت بكوشند و تا مىتوانند در راه دوست عاشقانه بخروشند. امّا خواب غافلان، خواب بسيار بدى است؛ زيرا خستگى غافلان كه مورث خواب است معلول كثرت گناه و زحمت ايشان در معصيت و ستم بر مردمان است كه گفتهاند: مرگ براى آنان بهتر از زندگى آميخته به عصيان و گناه و پليدى است. به فرموده عارف دلباخته عماد فقيه:
چهره الهى متعبّدان اينان در مرحله اوّل اهل معرفتند و معرفت و آگاهى خويش را از قرآن و رسالت و امامت به دست آورده و چراغ جان به آن نور برافروختهاند، سپس اهل عمل و كوشش و ملازم با رياضت و مجاهدتند و در اين راه از خستگى و سستى و تنبلى و كسالت به دورند. اينان صفحات روشن كتاب حياتند و ظرف شب و روز آنان از عبادت قلبى و بدنى و روحى و نفسى و مالى و قدمى و قلمى پر است. عاشق جمالند و طالب كمال، ماه شبند و خورشيد روز، مصداق حقايقند و مرغ باغ ملكوت. وجودشان بر اثر ايمان، درياى بىساحلى است كه خورشيد تربيت حق بر آن مىتابد و از آن ابر گهربارى برمىخيزد كه به هر كجا ببارد هم چون باران رحمت دوست در فصل بهاران به رويش چمن سبز و لالهزار سرخ و پديد آمدن ميوه شيرين مىانجامد. چون به خانه روند براى زن شوهرى وفادار و براى فرزندان پدرى كاملند، چون به محل كسب روند اهل صفا و وفا و وجدان و انصافند، چون به جبهه نبرد حق عليه باطل روند شير حقند، چون بين مردم روند چراغ پرفروغ هدايتند و چون به شب رسند عابدان سحرخيز و مناجاتيان عاشقند. اينان زندگى را با مجاهدت شرعى سپرى كنند و دنياى خود را دروازهاى براى ورود به رحمت حق و جلب رضاى دوست و قدم گذاشتن در بهشت ابدى قرار دهند.
مجاهدت با نفس اندر مجاهدت كه سير و سفر ايشان است گفتهاند: بدان كه هيچ راهى كه آدمى در وى قدم زند، نيكوتر و پاكتر از مجاهدت نيست و مجاهدت مخالفت است. هر چيزى را كه رقم انسانيت بر وى باشد و ثمره او راه نمودن است به حق تعالى: [وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا] «1». و كسانى كه براى [به دست آوردن خشنودى] ما [با جان و مال] كوشيدند، بىترديد آنان را به راههاى خود [راه رشد، سعادت، كمال، كرامت، بهشت و مقام قرب] راهنمايى مىكنيم. چون كسى براى او همه چيزها را دست بدارد، لابد او نيز همه نيكويىها به وى رساند. قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: مَنْ كانَ لِلّهِ كانَ اللّهُ لَهُ «2». پيامبر فرمود: كسى كه [اعمالش] براى خدا باشد خدا هم براى او است [كنايه از اين كه خداوند هم براى او نيكىها و خوبىها را فراهم مىكند].
هر راه كه آدمى بر آن رود وى را در آن طمع باشد و هواى او در آن مجال يابد و نفس او را در آن نصيب بود، الّا راه مجاهدت كه هوا در ديگر راهها زنده باشد و در مجاهدت بميرد، پس مجاهدت سبب عزل ولايت انسانيت است و تخم كشف اسرار حقيقت. نهاد آدمى آنگه پاك شود كه در درياهاى مجاهدت افتد، كسى كه درب مجاهدت بر خود بسته دارد، لشگر هوا وى را به غارت پردازد و بر وى غالب شود و ملازم طمع و متابع شهوت و موافق غضب گردد و ريا بر احوال او مستولى شود، تا هر چه كند براى خلق كند و اين چنين كس هرگز حلاوت ايمان نيابد. اما چون به مجاهدت درآيد و در بدايت روزگار، خود را تربيت كند به مراقبت و ظاهر خود را بپيرايد به مجاهده، شجره حقيقت در دل او رسته شود و خارستان معصيت در درون سوخته گردد، فتوح غيب حاصل آيد و بر مردم مبتدى در راه ارادت، مجاهدت فريضه است، از آن كه نفس زمام او را گرفته باشد و از هوا آيينه او ساخته تا مذاق مراد او خيالات فاسد بدو نمايد و باطل را در كسوت حقيقت بر وى عرضه مىكند، چندان هوس در نهاد او پديد آيد كه يك باره از حق پرستيدن بيفتد و به عقوبت ريا مبتلا شود و بند شك و شرك بر نهاد او افتد، تا بتپرستى تمام از ميان كار بيرون آيد و آن ارادت وبال او گردد.
در خبر است كه: يكى پيش رسول صلى الله عليه و آله آمد گفت: يا رسول اللّه! از جهادها كدام فاضلتر است تا آن كنم؟ فرمود: انَّ أفْضَلَ الجِهادِ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ الَّتى بَيْنَ جَنْبَيْهِ «4». مسلماً بهترين جهاد، جهاد كسى است كه با تمايلات غير منطقى خود مبارزه كند. آن عارف بزرگ گفت: حق سبحانه و تعالى بنده خود را هيچ عزّى ندهد وراى آن كه او دلالت كند بر خوار كردن نفس خود در چشم خود، از آن كه شرع نفس را دشمنترين دشمنان خوانده است: أعْدى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتى بَيْنَ جَنْبَيْكَ «5». دشمنترين دشمن تو، تمايلات غير منطقى توست. كه مذّلت جستن دشمن، رعايت جانب دوست و بجاى آوردن حرمت حريم محبوب است. عارف نيشابورى مىگويد:
فوايد مجاهدت مجاهدت را فايدههاست، يكى آن كه رعونت «6» ببرد، اگر وى را به نام مجرّد خوانند در خشم نشود و ريا ببرد تا هر عمل كه كند براى خدا كند و غفلت ببرد تا هميشه جمع باشد، غيبت زايل كند تا پيوسته حاضر باشد، شهوت و غضب منقطع كند تا مروّت بر جاى ماند، بخيلى ببرد تا پيوسته جوانمرد بود، تكبّر از وى دور كند، تواضع و همّت عالى در وى موجد شود و خوشروى و صادق و راسخ قدم و مستقيم دل و فلك طبع گردد. اين همه اوصاف نتيجه مجاهدت است و مجاهدت كار متعبّدان و اين گونه سير و سلوك البته خستگى بدن آرد و خستگى بدنى خواب و اين خواب خود جزيى از عبادت و مجاهدت است و تمام منظور حضرت صادق عليه السلام اين است كه خواب شيعيانش اين گونه خواب باشد، تا از خواب پس عبادت هم بهره معنوى و ثواب آخرتى برند.
بندگى واقعى بعضى گفتند كه: بندگى بجاى آوردن آن است كه آنچه حق تعالى بر تو وظيفت نهاد، آن را بجاى آورى بر آن شرط كه واجب است، يعنى شرط واجب آن است كه تقصير نكنى و از حد فرمان اندر نگذرى و امر او را ضايع نگذارى. باز گفت: شرط واجب آن است كه وظايف حق تعالى را بجاى آورى بىآن كه مر خويشتن را عوضى طمع دارى و توفيق آن از حق تعالى مر خويشتن را فضل بينى، يعنى امر حق تعالى از بهر وجوب حق خداوندى او را بجاى آورى نه از بهر طمع عوض و آن كه مر تو را سزاوار خدمت خويش گردانيد از وى فضلى بزرگ دانى كه بر تو بدين فضل شكر واجب شود. چون از ميان چندين دينهاى مختلف و اعتقاد مختلف تو را توفيق ايمان و صراط مستقيم داد و بر جاده متابعت حبيب وى تو را به خدمت خود مشغول كرد. اين محض فضل خداوند است، اگر همه خلق را با خويشتن به شكر اين فضل يار كنى شكر اين بجاى نتوانى آوردن، با وجود اين فضل طمع عوض داشتن، محال باشد. اين عالىترين مرحله عبادت است و خواب اين عابدان خوابى با ارزش و استراحتى با قيمت است. الهى! ما را از فضل و عنايت خويش محروم مدار و باب طاعت و عبادت خالصانه را تا به وقت خروج از دنيا به روى ما مفتوح دار، بر دل ما از انوار محبت و اشراق جمال بتابان و از گذشته ننگين ما به كرم و لطف درگذر و در تمام لحظات آينده از اين افتادگان در وادى ظلمت دستگيرى فرما.
حضرت صادق عليه السلام در پايان جملات اول روايت نقل مىكنند كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: دو چشمم مىخوابد ولى دلم بيدار است. و اين كنايه از اين است كه تمام هويت و موجوديت رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله غرق در عبادت بوده و لحظهاى از لحظات عمر شريفش را جداى از عبوديت زندگى نكرده است. سخن در شخصيت اين چراغ بزم آفرينش از توان و قدرت همه كس خارج است و جز خداى عالم و خاصان از اوليايش از ذات بىمثالش هيچكس را خبر نيست كه قلب او و وجود او و هويت او كتاب مكنون است. [لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ] «7». جز پاك شدگان [از هر نوع آلودگى] به [حقايق و اسرار و لطايف] آن دسترسى ندارند.
*** او را هويت آن چنان عظيم و بزرگ است كه به وقت ولادتش بانگ دلنواز رحمت حق برآمد كه اى آمنه! اى گنجور گنجينه رحمت و رأفت! و اى خازن خزانه عنايت و هدايت! كودك خجسته طالع و فرخنده طلعت خويش را محمد بنام كه از هر زشتى پيراسته است و به هر زيبايى آراسته از هر رذيلتى منزّه است و مبرّى و به هر فضيلتى مشرّف است و محلّا. او را محمد بنام كه مرضيّة السجايا و محمودة الفضايل است، او را محمد بنام كه در آسمان و زمين ستوده و ممدوح است و به حقيقت كه در بين جمله تنها، تنها اوست كه بديع شمايل است، او را محمد بنام كه راهبر نژادها و مير قبايل است، او را محمد بنام كه ستايش جانش فريضه جانها و پس از اقرار به توحيد شهادت بر رسالتش شعار اسلام و نشان ايمانهاست، او را محمد بنام كه به ياد او ذكر اوايل منسوخ است و به حرمت كمال بنياد او، پس از او كه به وجود اوّل و به شهود آخر است، ديگر جلوه اواخر موقوف. او را محمد بنام كه آيت قدرت آفريدگار است و دليل به سمت سر منزل معرفت پروردگار. [وَانْوِ بِنَوْمكَ تَخْفيفَ مَؤُنَتِكَ عَلَى الْمَلائِكَةِ وَاعْتزِالَ النَّفْسِ عَنْ شَهَواتِها وَاخْتَبِرْ بِها نَفْسَكَ وَكُنْ ذا مَعْرِفَةٍ بِأنَّكَ عاجِزٌ ضَعيفٌ لاتَقْدِرُ عَلى شَىءٍ مِنْ حَرَكاتِكَ وَسُكُونكَ الّا بِحُكْمِ اللّهِ وَتَقْديِرِهِ]
خواب براى تمدّد اعصاب خوابت از پى گناه و معصيت نباشد كه ملائكه حافظ اعمال، آن را به عنوان استراحت جهت گناه بعد بنويسند، بلكه برنامه خوابت براى تمدّد اعصاب جهت فعاليت مثبت براى بعد از خواب باشد كه اينگونه خواب زحمتى براى ملائكه نيست. و نيز خواب را جهت اين مسئله قرار بده كه از مشتهيات نفسانى و تمايلات غريزى دور مانده و از آن فاصله پيدا كنى و به وسيله خواب در مقام امتحان خود برآى كه در نهايت عجز و تقصيرى و مستقلًا بر هيچ كارى قدرت و توانايى ندارى و تمام حركات تو فقط و فقط به اذن حضرت اوست. در حكايت خواب ظاهر مىگردد كه بيچاره آدمى به چه مرتبه ضعيف و چقدر ناتوان است كه به انقضاى زمان قليلى و اشتغال به شغل يسيرى سستى و ناتوانى به بدن او راه مىيابد كه اگر تا مدتى استراحت نكند و حواسّ و قواى او تا مدتى از كار خود معطّل نشوند و دست از كار خود نكشند متوجه كار ديگر نمىتوانند شد. [فَانَّ النَّوْمَ أخُ الْمَوْتِ فَاسْتَدِلَّ بِها عَلَى الْمَوْتِ الَّذى لاتَجِدُ السَّبيلَ الَى الْانتِباهِ وَالرُّجُوعِ الى اصْلاحِ ما فاتَ عَنْكَ]
خواب، برادر مرگ خواب، منبّهى است اهل بصيرت را از براى موت و تأييد قوى است از براى ثبوت معاد. بدون شك خواب برادر مرگ است، چنان كه در مرگ تعطيل حواس و قواى آدمى است، خواب نيز چنين است، يا آن كه به اعتبار قرب و نزديكى خواب به موت فرمودهاند: خواب برادر مرگ است، چرا كه در عالم خواب علاقه روح به بدن كم مىشود و در تعلق قوى گرفتن به بدن و بيدار شدن محتاج رخصت است كه اگر از جناب احديت مرخص شود و تعلّق به بدن گيرد بيدار شود و گرنه بالكلّيه قطع تعلّق نمايد، آن هنگام است كه انسان مرده. حكيم على الاطلاق به حكمت كامله خود خواب را نمونه مرگ كرد، تا اهل بصيرت استدلال كنند از خوابى كه شبيه به موت است و امكان بيدارى در آن هست به موتى كه خداوند امكان بيدارى از آن را در قيامت قرار داده و هر كس خويش را اصلاح نكرده باشد بعد از بيدارى از مرگ جاى اصلاح ندارد و آنچه براى او ظهور مىكند پشيمانى و ندامت و حسرت و اندوه است. روى اين حساب، از پس هر بيدارى تصور كن از خواب غفلت برخاستهاى پس براى جبران ما فات و تدارك برنامههاى از دست رفته اقدام كن و قبل از اين كه به حسابت برسند به حساب خويش برس، تا در دنيا از حيات طيبه برخوردار گردى و در آخرت به اجر و پاداش ابدى برسى.
[وَمَنْ نامَ عَنْ فَريضَةٍ أوْ سُنَّةٍ أو نافِلَةٍ فاتَتْهُ بِسَبَبِها فَذلِكَ نَوْمُ الْغافِلينَ وَسيرَةُ الْخاسِرينَ، وَصاحِبُهُ مَفْتُونٌ. وَمَنْ نامَ بَعْدَ فَراغِهِ مِنْ أداءِ الْفَرائِضِ وَالسُّنَنِ وَالْواجِباتِ مِنَ الْحُقُوقِ فَذلِكَ نَوْمٌ مَحْمُودٌ]
خواب غافلان هر كس به وقت برنامه واجب يا سنّت يا نافله بخوابد و به خاطر آن خواب چنان برنامه مهمى از دستش برود، خوابش خواب غافلان و طريقه خاسران و عمل زيانكاران است و چنين بدبختى مفتون نفس و هواست كه خواب را بر عبادات مقدم داشته و لذت و شهوت نفس را با لذت قلب معامله كرده و راستى چه بد معاملهاى است. آيا آن همه ثواب عبادت و به خصوص واجبات الهيه را مىتوان با چيزى عوض كرد؟! چنين انسانى بايد بداند مريض است و محتاج به معالجه قطعى. و هر كس پس از فراغ از واجبات و اداى حقوق الهى و خلق خدا بخوابد چنين خوابى پسنديده و صاحب آن به رحمت و عنايت الهى نزديك است. [وَانّى لاأعْلَمُ لِأهْلِ زَمانِنا هذا شَيئاً اذا أتَوْا بِهذِهِ الْخِصالِ أسْلَمَ مِنَ النَّوْمِ لِأنَّ الخَلْقَ تَرَكُوا مُراعاةَ ديِنِهِمْ وَمُراقَبَةَ أحْوالِهِمْ وَأخَذُوا شِمالَ الطَّريقِ. وَالْعَبْدُ انِ اجْتَهَدَ أنْ لا يَتَكَلَّمَ كَيْفَ أمْكَنَهُ أنْ لايَسْتَمِعَ الّا مالَهُ مانِعٌ مِنْ ذلِكَ، وَانَّ النَّوْمَ خَيْرٌ مِنْ أخْذِ تِلْكَ الْآلاتِ فِى مَعاصِى اللّهِ، قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: [إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا] «01». وانَّ فى كَثْرَتِهِ آفاتٍ وَانْ كانَ عَلى سَبيلِ ما ذَكَرْناهُ]
خواب سالم امام صادق عليه السلام مىفرمايد: براى اهل زمان پس از اداى فرايض و سنن و اتيان به اوامر و نواهى، چيزى را سالمتر از خواب نمىدانم. اكثر مردم از رعايت دين دست كشيدهاند، احوالات خويش را مراقب نيستند، اكثر اوقاتشان در حركت بيراهه و گناه و معصيت مىگذرد، از راه نجات دست كشيده و به راه هلاك رو آوردهاند، براى اهل خدا احتراز از اين برنامههاى ضد الهى بسيار مشكل است، سعى مىكند نگويد اما چگونه نشنود؟ بنابراين خواب كه وسيله و علّت فراغت از گفتن و شنيدن است، براى مؤمن راه فرار بسيار خوبى است، چه خوب است كه پس از انجام برنامههاى الهيه بخوابد و خويش را از شر هر گناهى دور بدارد كه خداوند فرموده: روز قيامت از گوش و چشم و دل هر كسى سؤال مىشود، از آنچه شنيده و ديده و يا به خاطر گذرانده، اگر مشروع بوده به اجر رسد و اگر مخالف برنامه حق، مجازات و مكافات بيند. اين نكته را هم بايد توجه داشت كه خواب زياد، هر چند پس از اداى تكاليف الهيه باشد مذموم و مورث قساوت قلب و مرض بدن است. الهى آن فرزانه دوران مىگويد:
[وَكَثْرَةُ النَّوْمِ يَتَوَلَّدُ مِنْ كَثْرَةِ الشُّرْبِ، وَكَثْرَةُ الشُّرْبِ مِنْ كَثْرَةِ الشِّبَعِ وَهُما يُثْقِلانِ النَّفْسَ عَنِ الطّاعَةِ وَيُقْسِيانِ الْقَلْبَ عَنِ التَّفَكُّرِ وَالْخُضُوعِ]
آفاتِ خواب زياد خواب زياد محصول آشاميدنى زياد و آشاميدنى زياد نتيجه پرخورى است و هر دو موجب سخت شدن و سنگين گشتن انسان در برابر طاعت و قيامند و نيز موجب قساوت قلبند تا قلب از كار تفكر در آيات خدا و خضوع در برابر محبوب باز ماند. امام صادق عليه السلام در پايان روايت مىفرمايد: به هر خوابى كه در شب دارى، فكر كن آخرين خواب است و از اين خواب سر بر نخواهى داشت. به دل و زبان از ياد خدا فارغ مباش و خوف الهى از دل بيرون مكن و آگاهى او را بر جميع احوالاتت مركوز خاطر نما و در اين نيت باش كه به يارى حضرت حق از خواب برخيزى و مشغول بندگى او شوى، چرا كه شيطان ملعون بعد از هر بيدارى تو را وسوسه مىكند كه هنوز شب طولانى است خوابت را ادامه بده و مىخواهد كه تو را در وقت مناجات با حضرت حق به خصوص به وقت سحر، محروم از بهترين فيض كند. به حضرت حق عرض حاجت كن و از استغفار به دربار دوست غافل مباش، چرا كه دعا را به وقت سحر، كيفيت ديگر و داعى را در آن وقت شوقى غير از وقت ديگر است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- عنكبوت (29): 69. (2)- بحار الأنوار: 82/ 319، باب 36. (3)- عطار نيشابورى. (4)- وسائل الشيعة: 15/ 164، باب 1، حديث 20216. (5)- مجموعة ورام: 1/ 59؛ بحار الأنوار: 67/ 64، باب 45، حديث 1. (6)- رعونت: احمق شدن. گفتارش حماقتآميز شد. (7)- واقعه (56): 79. (8)- مثنوى، نظامى (مخزن الاسرار). (9)- عطار نيشابورى. (10)- اسراء (17): 36.
نظرات بینندگان این خبر فاقد نظر می باشد نظر شما
خروج طراحی سایت اینترنتی توسط پرتال aryanic
|
|
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت الله است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است. ((طراحی قالب سایت : تیم طراحی سبلان نیوز )) |