|||||| |
خداوند، پناهگاه واقعى انسان کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد نهم نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان منابع مقاله: کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد نهم نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
انسانِ توحيدى، از آن جا كه حق را متجلّى در همه ظهوراتش مىبيند از هيچ چيزى به غير از حق ترس و حساب نمىبرد. به ويژه در گرفتارىها وغمها تنها پناه و دستگيره را ذات حق تعالى مىداند. رسول اللّه صلى الله عليه و آله در وصايان خويش به حضرت على عليه السلام فرمود: يا عَلِىُّ أَمانٌ لِأُمَّتِى مِنَ الْهَمِّ؛ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ الَّا بِاللَّهِ لامَلْجَأَ وَ لامَنْجى مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ. «1» اى على عليه السلام ذكر «لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ الَّا بِاللَّهِ» هيچ گردش و نيرويى نيست مگر به سبب خداوند؛ و پناه و گريزى از خدا به جز به سوى او نيست كه امت مرا از غم و اندوه در أمان مىدارد. خداوند متعال در دنيا به لطف و رحمت خودش مؤمن و كافر را در پناه خود از نعمتها بهرهمند مىسازد و حتى خطرات و آسيبهاى بسيارى را از آنان دور مىسازد. امّا در آخرت ديگر جاى لطف و گذشت نيست، بلكه محل پاداش و كيفر است كه بايد هر انسانى به حق خود برسد. از بدبختىهاى بسيارى از آدميان در قيامت؛ نداشتن سرپناه و ياورى براى نجات است. آنان كه رشتههاى ارتباط خود را با پروردگار و بندگان خالص و انبيا و اوليا بريدهاند در آن جا يار و ياورى ندارند. ابزارهاى مادى از كار مىافتد و دوستىها و رابطهها برچيده مىشود و هر كس را خداوند گمراه سازد، راه نجات و پناهى براى او نيست. پروردگار در سوره شورى به اين نكتههاى اساسى توجه داده و مىفرمايد: اسْتَجِيبُواْ لِرَبّكُم مّن قَبْلِ أَن يَأْتِىَ يَوْمٌ لَّامَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَكُم مّن مَّلْجَإٍ يَوْمَئِذٍ وَ مَا لَكُم مّن نَّكِيرٍ» «2» پيش از آن كه روزى فرا رسد كه از سوى خدا هيچ بازگشتى براى آن نيست، پروردگارتان را اجابت كنيد، آن روز براى شما هيچ پناهگاهى و هيچ راه انكارى [نسبت به اعمالى كه مرتكب شدهايد] وجود ندارد. اگر كافران خيال كنند در آن روز پناهگاهى غير سايه لطف او و حامىاى غير رحمت او باشد سخت در اشتباهند، حتى سايبان هم كه جلوگير عذاب الهى باشد، وجود ندارد. آنگاه كه حق تعالى مىفرمايد: يَوْمٌ لَّامَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ» «3» روزى فرا رسد كه از سوى خدا هيچ بازگشتى براى آن نيست. مراد روز قيامت است نه روز مرگ؛ كه هيچ كسى در برابر اراده و فرمان او براى بازگشت نمىتواند تصميم بگيرد و حتى براى دفاع از گناهان هم راههايى كه تصوّر مىكند، بسته مىشود. از بازگشت يقينى و جان پناه و ابزار دفاعى و دوستى هم به طور كلى محروم است. و با حضور شهود و كاتبان اعمال، جاى انكار و عذر هم باقى نمىماند. أصمعى مىگويد: نيمه شبى كه همه جا را سكوت فراگرفته بود به طواف خانه خدا رفتم؛ ديدم كه جوانى زيبارو و خوش قامت پرده كعبه را گرفته و با سوز و آه وصف ناپذيرى با خدا مناجات مىكرد: چشمها به خواب رفته است و ستارگان در آسمان دميدهاند و تو پادشاه زنده و پايدار جهان هستى، در اين تاريكى شب همه شاهان، درهاى كاخهايشان را بستهاند و نگهبانان بسيارى بر آن گماشتهاند. ولى درِ خانه تو به روى نيازمندان همواره باز است و اين كه من به درگاه تو پناه آوردهام تا به من با نظر رحمت بنگرى، اى مهربانترين مهربانان. سپس حضرت اشعارى زيبا را سرود كه مفهوم آن اين است: اى خدايى كه دعاى بيچارگان را در تاريكىهاى شب اجابت مىكنى و اى كسى كه دردها و رنجها و بيمارىها را برطرف مىكنى. همه مهمانان تو دراطراف خانهات خوابيدهاند و تنها تو هستى كه هرگز به خواب نمىروى، اى خداى قيّوم! پروردگارا! تو را به دعاهايى كه خودت آن را آموختهاى مىخوانم و از تو مىخواهم كه به حق خانه و حرمتت، به چشمان اشكبار من رحم كنى. اگر بخشش تو به مجرمان درگاهت نرسد، پس گنهكاران به درگاه چه كسى پناهنده شوند؟! ... اصمعى گفت: از پى آن آقا رفتم تا شناختم كه ايشان زين العابدين عليه السلام است. «4» امام عليه السلام تنها منطقه ايمن را، باب رحمت پروردگار مىداند و به گرفتار مىآموزد كه به هر جا رود در امان نيست و تنها راه رهايى سرگشتگان برهوت دنيا، كوچ به خانه لطف و كرامت الهى است. منطق امام عليه السلام، آموزش خودباورى از راه پيوند به خداوند است تا آدمى، راه را از چاه تشخيص دهد و به بهترين شكل براى آن چارهاى بيانديشد. چه بسيار حوادث و بلاهايى كه از كنار زمين بدون خطر مىگذرد و يا در آسمان، حوادث بزرگ كيهانى و برخورد اجرام فضايى به يكديگر بدون زحمت براى بشر عبور مىكنند؛ و يا آسيبهاى برگرفته از مسائل پيرامون ما مانند آلودگى هوا، بيمارى حيوانات، خطاهاى پزشكى و خطرات زندگى ماشينى كه بى شمار است كه ما از وجود و حدوث آن بىخبريم، خداى حكيم آنها را دور مىسازد و انسان در اين وضعيت هولناك با آسايش به زندگى خود ادامه مىدهد. بنابراين حضرت سجّاد عليه السلام به بشر هشدار مىدهد كه يگانه نگهبان و يار و سايه اميد در زندگى، پناه خداوند منان است. با چنين خدايى، بنده بايد از ستايش و سپاس او غفلت نورزد و حضرت حق را در آرامش و امنيّت، از خاطر نبرد. زيرا غالب مطلق بر نظام هستى، خداوند جبّار است كه آفرينش بر سلطه او مىچرخد و مردم از اين نظم و نظام احسن غافلند. همان گونه كه حق تعالى در قصّه يوسف عليه السلام مىفرمايد: وَ اللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَايَعْلَمُونَ» «5» و خدا بر كار خود چيره و غالب است، ولى بيشتر مردم نمىدانند. امام حسن عسكرى عليه السلام در تفسير بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ فرمود: خداوند كسى است كه هر مخلوقى در هنگام نيازها و گرفتارىها وقتى اميدش از همه، غير او قطع مىشود؛ و رشته هر سببى جز او بريده مىگردد؛ به او روى مىآورد مىگويد:
بِسْمِ اللَّهِ
. يعنى در همه كارهايم از خدايى كمك مىگيرم كه عبادت و پرستش سزاوار اوست و هر گاه فرياد خواهى شود به فرياد مىرسد. و هر گاه خوانده شود، اجابت مىكند. اين همان نكتهاى است كه مردى به امام صادق عليه السلام عرض كرد: اى پسر رسول خدا! مرا به وجود خدا راهنمايى كن كه مجادله كنندگان بر من هجوم آورده و مرا سرگردان كردهاند. امام صادق عليه السلام به او فرمود: اى بنده خدا! آيا هرگز كشتى سوار شدهاى؟ عرض كرد: آرى. فرمود: آيا پيش آمده كه كشتى بشكند و در آن جا نه كشتى ديگر باشد كه تو را برهاند و نه شنايى كارساز باشد؟ عرض كرد: آرى. فرمود: آيا در آن هنگام دلت متوجه موجودى شده است كه مىتواند تو را از هلاك نجات دهد؟ عرض كرد: آرى. امام صادق عليه السلام فرمود: آن موجود، همان خداى توانايى است كه نجات بخشد؛ آن جا كه از هيچ منجى خبرى نيست؛ نجات مىدهد و آن جا كه فريادرسى نيست به فرياد مىرسد. «6» [ «3» وَ بِيَدِكَ يَا إِلَهِي جَمِيعُ ذَلِكَ السَّبَبِ وَ إِلَيْكَ الْمَفَرُّ وَ الْمَهْرَبُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَجِرْ هَرَبِي وَ أَنْجِحْ مَطْلَبِي «4» اللَّهُمَّ إِنَّكَ إِنْ صَرَفْتَ عَنِّي وَجْهَكَ الْكَرِيمَ أَوْ مَنَعْتَنِي فَضْلَكَ الْجَسِيمَ أَوْ حَظَرْتَ عَلَيَّ رِزْقَكَ أَوْ قَطَعْتَ عَنِّي سَبَبَكَ لَمْ أَجِدِ السَّبِيلَ إِلَى شَيْءٍ مِنْ أَمَلِي غَيْرَكَ وَ لَمْ أَقْدِرْ عَلَى مَا عِنْدَكَ بِمَعُونَةِ سِوَاكَ فَإِنِّي عَبْدُكَ وَ فِي قَبْضَتِكَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ «5» لَا أَمْرَ لِي مَعَ أَمْرِكَ مَاضٍ فِيَّ حُكْمُكَ عَدْلٌ فِيَّ قَضَاؤُكَ وَ لَا قُوَّةَ لِي عَلَى الْخُرُوجِ مِنْ سُلْطَانِكَ وَ لَا أَسْتَطِيعُ مُجَاوَزَةَ قُدْرَتِكَ وَ لَا اسْتَمِيلُ هَوَاكَ وَ لَا أَبْلُغُ رِضَاكَ وَ لَا أَنَالُ مَا عِنْدَكَ إِلَّا بِطَاعَتِكَ وَ بِفَضْلِ رَحْمَتِكَ] اى خداى من! تمام آن وسايل و اسباب به دست اراده توست، و گريزگاه و پناهگاه به سوى توست، پس بر محمد و آلش درود فرست، گريزم را پناه ده، و خواستهام را روا كن. خدايا! اگر روى كريمت را از من بگردانى، يا مرا از احسان بزرگت محروم كنى، يا روزيت را از من دريغ ورزى، يا رشته پيوندت را از من بگسلى، راهى براى دست يابى، به هيچ يك از آرزوهايم جز تو نيابم، و بر آنچه پيش توست، جز به يارى تو دست رسى پيدا نكنم؛ چرا كه من بنده تو، و در قبضه اراده توام. اختيارم به دست توست، با فرمان تو فرمانى براى من نيست. حكم تو در تمام شؤون زندگى من جارى است، و تقديرت درباره من عين عدالت است. مرا نيروى بيرون رفتن از قلمروى سلطنت تو نيست، و استطاعت تجاوز از حيطه قدرتت برايم وجود ندارد، و توان جلب دوستيت را ندارم، و به خشنوديت نمىرسم، و به آنچه نزد توست جز به طاعتت و فضل رحمتت، دست نمىيابم. ريشه، تمام حقيقت دعاى بيست و يكم همين جمله اخير است: راه جلب محبت حق، و رسيدن به خشنودى و رضايت مولا، و دست يافتن به رضوان و نعيم ابد، و مصون ماندن از عذاب و شقاوت، فقط و فقط طاعت و عبادت و توسل به فضل و رحمت دوست است، و اين طاعت و عبادت كه انبيا و امامان و كتب آسمانى اين همه بر آن اصرار دارند چيزى جز ايمان به خدا و قيامت و اخلاق حسنه و اعمال صالحه نيست.
(نور على شاه اصفهانى) [ «6» إِلَهِي أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَيْتُ عَبْداً دَاخِراً لَكَ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً إِلَّا بِكَ أَشْهَدُ بِذَلِكَ عَلَى نَفْسِي وَ أَعْتَرِفُ بِضَعْفِ قُوَّتِي وَ قِلَّةَ حِيلَتِي فَأَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي وَ تَمِّمْ لِي مَا آتَيْتَنِي فَإِنِّي عَبْدُكَ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ الضَّعِيفُ الضَّرِيرُ الْحَقِيرُ الْمَهِينُ الْفَقِيرُ الْخَائِفُ الْمُسْتَجِيرُ «7» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لَا تَجْعَلْنِي نَاسِياً لِذِكْرِكَ فِيمَا أَوْلَيْتَنِي وَ لَا غَافِلًا لِإِحْسَانِكَ فِيمَا أَبْلَيْتَنِي وَ لَا آيِساً مِنْ إِجَابَتِكَ لِي وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّي فِي سَرَّاءَ كُنْتُ أَوْ ضَرَّاءَ أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ أَوْ عَافِيَةٍ أَوْ بَلَاءٍ أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْمَاءَ أَوْ جِدَةٍ أَوْ لَأْوَاءَ أَوْ فَقْرٍ أَوْ غِنىً] خدايا! صبح و شب كردم، درحالى كه بنده خوار و بىمقدار توام. براى خود جز با كمك حضرتت بر جلب سودى و دفع زيانى قدرت ندارم. به آنچه درباره خود گفتم، شهادت مىدهم. به ناتوانى نيرويم، و كمى تدبيرم اعتراف مىكنم؛ پس آنچه را به من وعده دادى وفا كن، و آنچه را كه به اين بندهات عطا فرمودهاى، كامل ساز؛ زيرا كه من بنده بىنوا، ذليل، ناتوان، دردمند، كوچك، بىمقدار، تهى دست، ترسان و پناهنده به توام. خدايا! بر محمد و آلش درود فرست، و مرا نسبت به ياد خود در آنچه به من عطا كردى، فراموشكار مكن، و به احسانت در آنچه به من بخشيدهاى غافل و بىخبر مساز، و از اجابت دعايم، گرچه تأخير افتد نااميد مكن. هر چند در خوشى باشم، يا ناخوشى، در سختى باشم يا رفاه، در سلامت همه جانبه باشم يا بلا، در تنگدستى و بيچارگى باشم يا نعمت، در دارايى باشم يا محنت، در تهيدستى باشم يا توانگرى.
پی نوشت ها:
______________________________ (1)- بحار الأنوار: 74/ 60، باب 60، حديث 3؛ مكارم الأخلاق: 443. (2)- شورى (42): 47. (3)- شورى (42): 47؛ روم (30): 43. (4)- بحار الأنوار: 46/ 80، باب 5، حديث 75؛ المناقب، إبن شهر آشوب: 4/ 151. (5)- يوسف (12): 21. (6)- بحار الأنوار: 3/ 41، باب 3، حديث 16؛ معانى الأخبار: 4، حديث 2؛ تفسير الإمام العسكرى: 21- 22، حديث 5- 6، سوره حمد.
نظرات بینندگان این خبر فاقد نظر می باشد نظر شما
خروج |
|
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت الله است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است. ((طراحی قالب سایت : تیم طراحی سبلان نیوز )) |