|||||| |
حقيقت ناشناخته علي (ع) شخصيتي جامع اضداد است که بزرگان دانش، به بعدي از ابعاد شخصيت او پرداخته اند. ![]() نويسنده: سهيلا بهشتي
اشاره
اي پسر تو بي نشاني از علي
عين ولام و يا بداني از علي علي (ع) شخصيتي جامع اضداد است که بزرگان دانش، به بعدي از ابعاد شخصيت او پرداخته اند. پرواز انديشه هر چند که بلند باشد، نمي تواند نهايت او را دريابد و زبان وقلم در وصف او ناتوان است. او اقيانوسي است که نمي توان آن را با پيمانه پيمود. او متصل به وحي الهي است. از اين رو، راه شناخت و درک علي (ع) از زبان پيامبر و اهل بيت (ع) ممکن است. سيره آن حضرت، الگوي مؤمنان است و تمسک به آن به زندگي حرکت و معنا مي دهد. بررسي مقاطع مختلف زندگي امام علي (ع) يا برش کوتاهي از زندگي آن رادمرد تاريخ اسلام، افزون بر حيرت افزايي، قلب انسان را نسبت به حقيقت به کرنش وا مي دارد. ما امروز بيش از هميشه محتاج شناخت و پيروي عملي از مرام و سيره علي (ع) هستيم. شهادت اميرمؤمنان (ع)، ضربه سهمگيني به ستون هدايت وارد کرد و شيعيان را براي هميشه عزادار کرد، ولي تنها راه پيمودن سعادت و صراط مستقيم را به بشريت نماياند و نشان داد راه رسيدن به سعادت فرد و جامعه، از عمل به سنت و سيره رسول خدا (ص) و اهل بيت (ع) و اصول خدشه ناپذير اسلامي مي گذرد. علي، انسان کامل و متعالي در فضل و عظمت او در بين نوع انسان، دانشمندان سخنان بسيار گفته و نوشته اند. چنانکه ابن سينا از حکماي بنام اسلامي، گفتاري نغز درباره امام علي (ع) مي گويد. ابن سينا در رساله معراجيه بياني را که رسول اکرم (ص) به اميرالمؤمنين (ع) درباره عقل و فراگيري علم عقلي فرموده است، نقل و از علي (ع) چنين ياد مي کند که رسول اکرم (ص) به علي (ع) که در بين ياران پيامبر، همانند عقل در بين حواس بود، چنين فرمود: «اي علي زماني که مردم با انواع نيکي ها به سوي خدا نزديک مي شوند، تو با عقل به سوي او تقرب پيدا مي کني و بر آن سبقت مي جويي. نکته مهم در اين تعبير اين است که علي (ع) در بين ديگر صحابه، مانند عقل در بين حواس دانسته شده و بنابراين تعبير حواس به عقل نيازمندند و عقل رهبر آنهاست.»(2) تربيت نبوي و تعليم وحياني علي (ع) کارنامه زرين علي (ع) او کسي است که هرگز بت نپرستيد و نخستين مسلمان و نخستين نمازگزار بود و از سوي پيغمبر به مقام ولايت و وصايت و خلافت برگزيده شد. برخي از مشهورترين سوابق امام در ياري اسلام از اين قرار است: 1. سبقت در ايمان به اسلام؛ 2. وصي و برادر خوانده شدن آن حضرت به وسيله پيامبر در جلسه ضيافتي که پيامبر دعوت آشکار خود را اعلام کرد. همچنين امام تنها کسي بود که پيامبر را تأييد و پيمان ياري با او بست؛ 3. آماده کردن زمينه هجرت رسول خدا و خنثي کردن توطئه قتل پيامبر با خوابيدن در بستر آن حضرت در ليله المبيت؛ 4. جانبازي ها و فداکاري هاي آن حضرت در غزوات و سرايا و جهاد با کفار و مشرکان و منافقان. 5. ضبط و کتابت وحي؛ 6. پيمان برادري بستن پيامبر با او در ماجراي عقد اخوت؛ 7. افتخار دامادي رسول خدا؛ 8. باب مدينه العلم ناميده شدن او به وسيله رسول خدا(ص) 9. تصريح پيامبر بر جانشيني آن حضرت در واقعه غدير. $ غروب خورشيد و آغاز فتنه ها با رحلت پيامبر و پيش آمدن ماجراي سقيفه، علي (ع) که در شرايط خاصي روزگار مي گذرانيد، بيشتر به وظايف فردي و سازندگي افراد مي پرداخت. مهم ترين فعاليت هاي امام در اين دوران، به طور خلاصه عبارت بود از: عبادت خدا، تربيت و پرورش مسلمانان پاک ضمير، تفسير قرآن و حل مسائل ديني فتواي حکم، پاسخ به پرسش هاي دانشمندان ملل و شهرهاي ديگر، بيان حکم بسياري از رويدادهاي نوپديد و بي سابقه در اسلام، حل برخي مسائل سياسي و پاره اي از مشکلات که دستگاه خلافت در آنها با بن بست روبه رو مي شد، کار و کوشش براي تأمين زندگي بسياري از بينوايان و درماندگان تا آنجا که با دست خويش باغ، احداث و قنات، استخراج و آنها را در راه خدا وقف مي کرد.(5) عدل بر مسند حکومت اصلاحات امام علي (ع) در زمينه حقوقي، لغو ميزان برتري در بخشش و عطا و برابر دانستن همه مسلمانان در عطايا، چه در حقوق و چه در واجبات بود. امام علي (ع) در زمينه مالي، ثروت هاي نامشروع در روزگار عثمان و تبعيض در عطايا را بازنگري، و همه آنچه عثمان از زمين ها بخشيده بود و اموالي را که به طبقه اشراف بخشيده بود، مصادره کرد.
امام در زمينه اداري، سياست خود را با دو کار عملي کرد:عزل واليان عثمان که در شهرها بودند. اينان کساني بودند که پيامبر آنان را طرد کرده بود، خمر مي نوشيدند و زشت کردار و فاسد بودند، و واگذاري مديريت و زمامداري به مرداني شايسته از اهل دين و عفت. (6) رفتارهاي اصلاحي حضرت در جامعه آن روز موجب شده بود تا بسياري از افراد نالايق که پيش از اين زمام امور را به دست گرفته بودند و بيت المال را در چنگ خود داشتند و بندگان خدا را بندگان خود گردانده بودند، با دروغ و شايعه بر امام فشار بياورند و دل مردم را نسبت به آن حضرت، به شک و ترديد اندازند و بيعت بشکنند. تلاش هاي بيدارگرانه امام علي (ع) اين سخن امام نشانه عمق تغيير و ميزان بازگشت جامعه آن روز به عصر جاهليت و پيش از رسالت پيامبر است. امام علي (ع) در مدت کوتاه حکومت خود نتوانست اوضاع در هم ريخته جامعه اسلامي را کاملاً به حال اولي که داشت برگرداند، ولي از سه جهت عمده به موفقيت دست يافت. 1. با ترسيم سيره عادلانه خود چهره جذاب سيره نبوي را به مردم به ويژه نسل جديد نشان داد. او در برابر شوکت کسرايي و قيصري معاويه، زاهدانه و مانند فقيران و يکي از بينواترين مردم مي زيست. هرگز دوستان و خويشاوندان و خاندان خود را بر ديگران مقدم نمي داشت و توانگري را به گدايي و نيرومندي را به ناتواني ترجيح مي داد. 2. با آن همه گرفتاري هاي طاقت فرسا و خسته کننده، ذخاير گران بهايي از معارف الهيه و علوم حقه اسلامي را ميان مردم به يادگار گذاشت که در رشد و توسعه تمدن و فرهنگ اسلامي اثرگذار بود. 3.گروه انبوهي از رجال ديني و دانشمندان اسلامي را تربيت کرد که در ميان آنان جمعي از زهاد و اهل معرفت، مانند اويس قرني و کميل بن زياد و ميثم تمار وجود دارند که در ميان بزرگان عرفان، شهرت دارند و عده اي نيز از مصادر اوليه علم فقه و کلام و تفسير و غير آن ها به شمار مي آيند.(8) 4. سياست ورزِ اخلاق مدار حکومت امام علي (ع)، حکومتي بود بر پايه عدل و تقوا و فضيلت و رعايت حق و ترجيح جانب مستمندان و ضعفا، نه بر پايه سياست و رعايت مصالح دينوي، به همين دليل، با طبع بيشتر بزرگان و اشراف عرب که در پشت پرده حمايت از اسلام، حمايت از اموال و قبيله و قوم خود را مي ديدند، سازگار نبود. از اين رو، ديري نپاييد و دوره خلافت کوتاه او به پايان رسيد. در اين مدت هم او را راحت نگذاشتند و او پيوسته با علم داران قدرت طلبي و مال اندوزي، در کشمکش و نزاع بود، آن حضرت در شيوه حکومت، به سيره و رويه رسول خدا (ص) عمل مي کرد و اغلب تغييراتي را که در زمان خلافت پيشينيان پيدا شده بود، به حالت قبل باز گردانيد و مديران و واليان نالايق را که زمام امور را در دست داشتند، از کار برکنار کرد.(9) سياست علوي و سياست معاويه جاحظ از کساني است که درباره عثمان و طرف داري از او کتاب نوشته است. اما او با همه جانب داريش از عثمان، مطالبي در مقايسه ميان سياست معاويه و علي (ع) آورده است که بخشي از آن چنين است: « بعضي از مدعيان عقل و تمييز مي پندارند که معاويه ژرف انديش تر و درست فکرتر و باريک تر از علي بوده است ولي اين چنين نيست. علي در جنگ ها رفتاري جز موافقت با کتاب و سنت نداشت اما معاويه بر خلاف آن رفتار مي کرد و هرگونه نيرنگي را از حلال و حرام در جنگ به کار مي برد. علي مي گفت در پيکار با دشمن شما پيشگام مباشيد مگر آنکه او آغاز به جنگ کند. در جنگ به دنبال فراريان مرويد و زخميان را مکشيد و درهاي بسته را مگشاييد. اگر کسي در تدبير به آنچه در کتاب خدا و سنت رسول آمده است بسنده کند خود را از تدابير زيادي باز داشته است. علي به جهت ورع و پرهيزگاريش جز از عمل و قول به چيزي که رضاي خداوند در آن است ممنوع بود و به آنچه اهل نيرنگ و زرنگي دست مي زدنند دست نمي زد.» پس سياست معاويه سياستي دنيوي بود که بر پايه رسيدن به قدرت و ترجيح باطل بر حق و رعايت نکردن کتاب خدا و سنت رسول (ص) در مواردي که با اراده و خواست او مخالف باشد بود. اين سياست مخصوص پيشبرد مقاصد و اغراض شخصي است و به توفيق هم مي انجامد؛ همچنان که معاويه موفق شد. اما سياست علي (ع) الهي بود و بر پايه پيروي محض از حقيقت و کتاب خدا و سنت رسول (ص) مبتني بود. چنين سياستي در صورتي مي توانست موفق باشد که اطرافيان و بزرگان بيعت کننده با او نيز از اين سياست پيروي کنند و نظر او را بي چون و چرا بپذيرند. اما چنين نشد و هوا و هوس ياران او و ضعف و سستي ايمانشان، با لجام گسيختگي معاويه و اتحاد اصحاب او توأم گرديد و دست علي (ع) را در اجراي حق بست.(10) زخمي بر پيکر عدالت روز رستگاري نخستين واکنش علي (ع) در مواجهه با مرگ و پس از ضربت سهمناکي که بر فرق مبارک او وارد شد. جاري شدن دو جمله از دهان اوست. در يک جمله فرمود: « اين مرد را بگيريد.» در جمله ديگر فرمود: « فزت و رب الکعبه؛ قسم به پروردگار کعبه که رستگار شدم»؛ يعني شهادت براي من رستگاري است.(12)
همچنين امام در آخرين ساعات عمرش و در آن شرايط روحي به دنبال اجراي عدالت بود و درباره قاتل خود اطرافيان را به تقوا و کنترل احساسات سفارش مي کرد. چنان که فرمود، قاتل او را بيش از يک ضربت نزنند و او را مثله نکنند و در مدتي که زنده است، از همان غذايي که خودشان مي خورند، به او بدهند.(13)واپسين سفارش ها بسم الله الرحمن الرحيم اين آن چيزي است که علي پسر ابوطالب وصيت مي کند: به وحدانيت و يگانگي خدا گواهي مي دهد و اقرار مي کند که محمد بنده و پيغمبر اوست، خدا او را فرستاده تا دين خود را بر ديگر اديان پيروز گرداند. همانا نماز، عبادت، حيات و زندگاني من از آن خداست. شريکي براي او نيست، من به اين امر شده ام و از تسليم شدگان اويم. فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بيتم و هر کس را که اين نوشته من به او رسد را به اين امور توصيه و سفارش مي کنم: تقواي الهي را هرگز از ياد نبريد، کوشش کنيد تا دم مرگ بر دين خدا باقي بمانيد. همه با هم به ريسمان خدا چنگ بزنيد، و بر مبناي ايمان و خداشناسي متفق و متحد باشيد و از تفرقه بپرهيزيد. پيغمبر فرمود: اصلاح ميان مردم از نماز و روزه دايم افضل است و چيزي که دين را محو مي کند، فساد و اختلاف است. ارحام و خويشاوندان را از ياد نبريد، صله رحم کنيد که صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مي کند. خدا را! خدا را ! درباره يتيمان، مبادا گرسنه و بي سرپرست بمانند. خدا را ! خدا را ! درباره همسايگان، پيغمبر آن قدر سفارش همسايگان را فرمود که ما گمان کرديم مي خواهند آنها را در ارث شريک کند. خدا را ! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا ديگران در عمل کردن، بر شما پيشي گيرند. امر به معروف و نهي از منکر را ترک نکنيد؛ نتيجه ترک آن اين است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آن گاه هر چه نيکان شما دعا کنند، دعاي آنها برآورده نخواهد شد. خدا را ! خدا را ! درباره نماز؛ نماز پايه دين شماست. خدا را ! خدا را! درباره کعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطيل شود که اگر حج متروک بماند، مهلت داده نخواهد شد و ديگران شما را طعمه خود خواهند کرد. خدا را ! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در اين راه مضايقه نکنيد. خدا را ! خدا را ! درباره زکات، زکات آتش خشم الهي را خاموش مي کند. خدا را ! خدا را ! درباره ذريه پيغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گيرند. خدا را ! خدا را! درباره صحابه و ياران پيغمبر، رسول خدا (ص) درباره آنها سفارش کرده است. خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهي دستان، آنها را در زندگي شريک خود سازيد. خدا را! خدا را! درباره بردگان، که آخرين سفارش پيغمبر درباره اينها بود. در انجام کاري که رضاي خدا در آن است بکوشيد. و به سخن مردم ( در صورتي که مخالف آن هستند) ترتيب اثر ندهيد. با مردم به خوشي و نيکي رفتار کنيد چنان که قرار دستور داده است. بر شما باد که بر روابط دوستانه مابين خويش بيفزاييد، به يکديگر نيکي کنيد، از کناره گيري و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهيزيد. کارهاي خير را به مدد يکديگر و به اتفاق هم انجام دهيد، از همکاري در مورد گناهان و چيزهايي که موجب کدورت و دشمني مي شود، بپرهيزيد. در انجام کاري که رضاي خدا در آن است بکوشيد و به سخن مردم ( در صورتي که مخالف آن هستند) ترتيب اثر ندهيد. از خدا بترسيد که جزا و کيفر خدا شديد است. خداوند همه شما را در کنف حمايت خود محفوظ بدارد و به امت پيغمبر توفيق دهد که احترام شما (اهل بيت) و احترام پيغمبر خود را پاس بدارند. همه شما را به خدا مي سپارم. سلام و درود حق بر شما باد.(14) چراغي فرا راه نهج البلاغه را اخ القرآن لقب داده اند. نهج البلاغه نيز يکي از گران قدرترين منابع فرهنگ اسلامي و تا حدودي مشابه قرآن است و بايد با داشتن توان علمي خاص همه ابعاد و زواياي آن را بررسي کرد تا به اعماق سخن علي (ع) راه يافت و آن گاه در زمينه هاي جهان بيني الهي و ايدئولوژي اسلامي و به دست آوردن راه و رسم زندگي سعادت بخش از آن بهره جست. به تعبير شهيد مرتضي مطهري، «از چهارده قرن پيش تاکنون جهان هزاران رنگ به خود گرفته، فرهنگ ها تغيير و تحول يافته و ذائقه ها دگرگون شده است، ممکن است کسي بپندارد که فرهنگ قديم و ذوق قديم سخن علي را مي پسنديد و در برابرش خاضع بود، فکر و ذوق جديد به نحو ديگري قضاوت مي کند، اما بايد بدانيم که سخن علي (ع) چه از نظر صورت و چه از نظر معني محدود به هيچ زمان و هيچ مکاني نيست، انساني و جهاني است.» (15) بنابراين، بر آحاد جامعه اسلامي است که با اين گنجينه نامحدود الهي انس بگيرند و مسائل و مشکلات امروزي و فرداي خود را حل کنند. راهکارهاي عملي انس با نهج البلاغه به نظر مي رسد گام اول در اين مسير، اين است که غبار غربت از اين کتاب شريف بزداييم و با تهيه متن هاي ساده از آن براي اقشار مختلف جامعه، اقدام کنيم. نهج البلاغه چنان عظمت و ظرفيتي دارد که مي توان بر اساس آن در شبکه هاي سيما به ويژه شبکه آموزش، برنامه هايي براي گروه هاي سني متفاوت تدارک ديد. براي نمونه، اين برنامه ها مي تواند به طور دقيق و علمي، حول محور اخلاق، خداشناسي، انسان شناسي، امام شناسي، معادشناسي و...،ساخته شود. معارف نهج البلاغه را مي توان در قالب برنامه هاي توليدي، در موضوع هاي مختلف زندگي تدوين و تفسير کرد و سطح دانش و بينش مخاطب را ارتقا داد. آموزش قادر است در ذهن و ضمير انسان ها تحول به وجود آورد و بر رفتار آنها اثر بگذارد. تهيه مستندهاي داستاني از زندگي سيد رضي و ديگر دانشمنداني که براي انتقال و حفظ کلام علوي به نسل هاي بعد تلاش کردند يا در اين راه به شهادت رسيدند. تهيه برنامه هايي به زبان هاي زنده دنيا درباره معارف و موضوعات نهج البلاغه در شبکه هاي برون مرزي، با تأکيد بر حقوق انسان، حقوق خداوند، دنيا شناسي، سياست ورزي امام علي (ع) و... از آنجا که مخاطب علي (ع) انسان است و اين کتاب متاعي است که مشتري آن انسان هاي عاقل و پاک طينتند، شايسته است آن را به جوامع بشري معرفي کنيم و آنها را با ابعاد عرفاني و فلسفي و اخلاقي و تربيتي و اجتماعي و نظامي و فرهنگي و ديگر ابعاد، به مقدار ميسور آشنا سازيم. پينوشتها: 1- دايره المعارف تشيع، ج10، ص 334. 1. ابراهيمي، موسي، 1380. اسرار علوي( ترجمه و شرح نامه هايي از اميرالمؤمنين). قم: نشر نهاوندي. 2. ابطحي، سيد حسن. 1379. اميرالمؤمنين علي (ع). تهران: بطحا. 3.ابن عقده، احمد بن محمد، 1382. فضايل اميرالمؤمنين (ع). قم: دليل ما. 4. اسفندياري، ولي الله. 1382. پيام حضرت اميرالمؤمنين (ع). قم: شميم گل نرگس. 5. اکبري، محمد رضا. 1379. سيماي اميرالمؤمنين (ع). تهران: پيام آزادي. 6. امين، حسن. 1377. سيري در زندگي اميرالمؤمنين. تهران: رستگار. 7. امين. محسن. 1379. عجايب احکام اميرالمؤمنين. قم: مرکز الغدير الدراسات الاسلاميه. 8. انصاري قمي، ناصر الدين. 1379. اميرالمؤمنين علي (ع). تهران: بطحاء. 9. بسيج، احمدرضا. 1382. آزادي از ديدگاه اميرالمؤمنين. تهران: سامان دانش. 10. تاج لنگرودي، محمد مهدي. 1379. اخلاق اميرالمؤمنين. تهران: ممتاز. 11. جزايري، حسن رضا، 1379. صد و ده پرسش پيرامون اميرالمؤمنين. قم: طليعه ظهور. 12. دواني، علي. 1382. اميرالمؤمنين در شعر فقها، حکما و عرفاي نامي از فردوسي تا امام خميني. تهران: رهنمون. 13. ذاکري، علي اکبر. 1380. حکومت و سياست (نامه اميرالمؤمنين به شيعيان درباره خلفا). قم: بوستان کتاب. 14.رحيمي، عباس. 1379. در محضر اميرالمؤمنين(ع) تهران: نشر بنياد نهج البلاغه. 15. رسول محلاتي، سيد هاشم. 1380. پرتويي از فضايل اميرالمؤمنين در سه گفتار. قم: حرم. 16.ــــــــ . 1382. زندگاني اميرالمؤمنين. ترهان: دفتر نشر فرهنگ اسلامي. 17. شاعلي، عبدالصمد. 1376. عروج خونين در سوگ اميرالمؤمنين. تهران: نشر حلبي. 187. شوشتري، محمد تقي. 1379. قضاوت هاي حضرت اميرالمؤمنين علي (ع). تهران: کتاب خانه صدر. 19. صفاخواه، محمد حسين. 1380. ولايت و امامت اميرالمؤمنين(ع). تهران: آمنه. 20. صفايي حايري، عباس. 1381. تاريخ امام اميرالمؤمنين(جنگ جمل و صفين). قم: مسجد مقدس جمکران. 21. صمدي يزدي، علي اکبر. 1381. پيام خورشيد هنگام غروب(شرح وصيت نامه اميرالمؤمنين در بستر شهادت): قم: دارالصادقين. 22. طالعي، عبدالحسين. 1379. آثار ادبي اصحاب اميرالمؤمنين، ديوان عمار ياسر، قم: نشر دليل. 23. ــــــــ . 1379. آثار ادبي اصحاب اميرالمؤمنين، ديوان مالک اشتر. قم: نشر دليل. 24. طباطبايي قمي، تقي. 1379. اميرالمؤمنين. ترجمه: غالب سيلاوي، قم: نشر محلاتي. 25. عبداللهي، مهدي. 1380. هدايت و سيادت در پرتو گفت و گوهاي اميرالمؤمنين. قم: نشر پيام امام هادي (ع). 26. عرب، اصغر. 1377. گل شب بو(مناجات اميرالمؤمنين(ع)). قم: نشر نشاط. 27. عزيزي، عباس. 1379. آثار و برکات اميرالمؤمنين(ع) در دنيا و برزخ و قيامت. قم: نشر صلاة. 28. ــــــــ . 1379. نماز و عبادت اميرالمؤمنين (ع). قم: نبوغ. 29.عطاردي قوچاني، عزيز الله. 1379. اميرالمؤمنين(ع) و نهج البلاغه. تهران: نشر عطارد. 30. فقيه ايماني، مهدي. 1375. الامام اميرالمؤمنين علي(ع). تهران: نشر صاحب. 31. قائمي، علي. 1379. در مکتب اميرالمؤمنين(ع). تهران: نشر دارالکتب الاسلامي. 32. قرشي، علي اکبر. 1379. اميرالمؤمنين (ع). تهران: نشر دارالکتب الاسلامي. 33. محمدي ري شهري، محمد. 1382. دانش نامه اميرالمؤمنين بر پايه قرآن، حديث و تاريخ. قم: نشر دارالحديث. 34. مهدي دامغاني، محمود، 1379. ترجمه مقتل الامام اميرالمؤمنين. مشهد: نشر تاسوعا. حسيني ايمني، سيد علي؛ اشارات، قم: مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، تابستان 1391.
نظرات بینندگان این خبر فاقد نظر می باشد نظر شما
خروج
|
|
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت الله است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است. ((طراحی قالب سایت : تیم طراحی سبلان نیوز )) |