عکس|فیلم|صدا|كل مطالب|داستان|دل نوشته|دانلود
جمعه ١٤ ارديبهشت ١٤٠٣
اخبار > سخنرانی مکتوب(حالتهای قلب)/سخنرانی آیت اللّه مصباح یزدی


کد خبر: ١٥٠١ تاریخ انتشار:چهارشنبه ١٣ شهريور ١٣٩٢ | ٠٠:١٠ تعداد بازدید: ...

سخنرانی مکتوب(حالتهای قلب)/سخنرانی آیت اللّه مصباح یزدی

«قلب» مترادف کلمه «دل» در فارسی است. لفظ «دل» را دو جور به کار می بریم. یکی همان قلبی است که در طرف چپ سینه هست؛ اما در ادبیات ...

آنچه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیة اللّه مصباح یزدی (دامت برکاته) در دفتر مقام معظم رهبری است که درتاریخ 2/7/86 ایراد فرموده اند، و با اندکی تصرف ارائه می شود.

* * *

معنای قلب و انواع آن

«قلب» مترادف کلمه «دل» در فارسی است. لفظ «دل» را دو جور به کار می بریم. یکی همان قلبی است که در طرف چپ سینه هست؛ اما در ادبیات عمومی مخصوصا آنجایی که جای بحثهای اخلاقی در میان است، دل، یک حقیقتِ درونی است که چیزهای خاصی را به آن نسبت می دهند. می گویند: دلم می سوزد یا غصّه دار است. یک سلسله احساسات و عواطف را به این موجود درونی خودمان نسبت می دهیم. این یک قوه درونی است و مرتبه ای از روح انسان. بعضی وقتها هم که کسی حالت فطری و طبیعی نداشته باشد، می گوییم: دلش مثل سنگ شده است. گاهی چیزهای دیگری هم به قلب نسبت می دهند مثلاً ادراک و یافتن واقعیت در قرآن به قلب نسبت داده می شود. این همان دلِ معنوی است: «أَفَلَمْ یَسِیرُواْ فِی الاْءَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَآ »؛ «مگر مردم در زمین سیر نکردند تا دلهایی داشته باشند که با آن تعقل کنند.»

در مقابل آن، آیه شریفه دیگری است که می فرماید: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِْنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّیَفْقَهُونَ بِهَا »؛ «و هر آینه جهنم را برای بسیاری از اجنه و انسانها که دارای قلب هستند؛ ولی نمی فهمند، آماده ساختیم.» این آیه از کسانی که دل دارند؛ امّا نمی فهمند مذمت می کند، یعنی قاعده اش این است، کسی که دل دارد بفهمد. پس در واقع فقه که همان یافتن مطالب دقیق است، یا تعقل را به یک قوه باطنی انسان که اسمش قلب است نسبت می دهد.

آفتهای قلب

این قلب، گاهی آفت می بیند و مریض می شود. قرآن می فرماید: «فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ»؛ «در قلبهایشان مرض است.» یا «فَلَمَّا زَاغُوآاْ أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ»؛ «هنگامی که منحرف شدند خداوند قلوبشان را منحرف کرد.» و «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا»؛ «خدایا دلهای ما را منحرف نکن [و به حالت طبیعی و فطری نگه دار].» گاهی به «زیغ» تعبیر می شود، یعنی دیگر حقیقتی را درک نمی کند. در تعبیرات دیگر قرآن آمده است که روی دلهای کسانی مهر خورده است و در نتیجه هیچ اثر خاصی از آن ظاهر نمی شود و فعالیتی که باید انجام دهد نمی دهد و آثار مطلوب از آن ظهور نمی کند:

«خَتَمَ اللّهُ»؛ یا «طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ»؛ «خداوند مهر بر دلهایشان زده است.» با اینکه شرایط ایمان آوردن برایشان فراهم است و انسان فطری وقتی یک حقیقتی را درک کرد و دلایل متقن داشت، تسلیم می شود؛ اما اثر این مهر این است که اینها نمی پذیرند، «سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ»؛ «یکسان است ترساندن یا نترساندنشان، ایمان نمی آورند.» عده ای هم هستند که هزار سال پیامبر آنها را ارشاد و هدایت کند هیچ تأثیری ندارد، می فرماید: «خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ»؛ «خدا بر دلهای اینها مهر زده است.» و برای اینکه نشان بدهد اعمال گذشته شان موجب شده به این حالت بیفتند می فرماید: «کَلاّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»، «هرگز چنین نیست؛ بلکه اعمالی که انجام داده اند. موجب زنگار دلشان شده است.» «رِیْن» حالت زنگ زدگی فلزات است. فلزی که زنگ می زند، دیگر جلا برنمی دارد. اعمالشان موجب زنگار دلشان شده و روی دلشان را پوشانده است. پوششی که با گردگیری پاک نمی شود، چون فاسد شده است.

علّت زنگار دل

«أَفَرَءَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـهَهُو هَوَلـهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَی سَمْعِهِی وَ قَلْبِهِی وَ جَعَلَ عَلَی بَصَرِهِی غِشَـوَةً »؛ «آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی [بر اینکه شایسته هدایت نیست] گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده ای افکنده است؟» آن کسی که قبله و معبود خودش را هوای نفس قرار داده است، و فقط تابع هوای نفس است، خدا هم عکس العملی را در مقابلش نشان می دهد، «وَاَضَلَّهُ اللّهُ عَلی عِلْمٍ»؛ خدا چنین کسی را گمراه می کند. این گمراهی نتیجه ی همان رفتار دلخواهانه و خودپرستی است. به آنجا می رسد که دیگر حقایق را درک نمی کند، خدا او را گمراه کرده و بر دلش مهر زده است؛ مثل نامه ای که مهر و موم می کنند تا دیگر باز نشود، دیگر حقایق در او نفوذ نمی کند.

احساس و عواطف

قرآن کریم چند نوع خاصیت را به قلب نسبت می دهد. یکی ادراک واقعیات بود، دیگری احساسات و عواطف است: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ »؛ «پس به خاطر رحمت خداوند، با مردم نرم و ملایم بودی و اگر خشن و قسی القلب بودی هر آینه آنها از اطرافت پراکنده می شدند.» قلب یا «غلیظ» است یا «لیّن». خدا می فرماید: ما قلب تو را لیّن قرار دادیم، چون اگر سخت و درشت بود و غلظت داشت مردم از دور تو پراکنده می شدند. باید ملایم و نرم خو باشی، تا بتوانی اثر بگذاری. در همین راستا است که وقتی احساسات و عواطف در چنین اشخاصی رقیق است، به موقع هم حالتِ ترس پیدا می شود. چون امکان ترس در وجود انسان هست، جایی باید اثر داشته باشد. امروز برخی در روان شناسی چنین وانمود می کنند که ترس مطلقا بد است و علامت ضعف است. یا مثلاً خجالت و حیا بد است. می گویند اینها غیر طبیعی هستند. ولی از دیدگاه الهی، همه چیزهایی که در وجود انسان هست، اگر به جای خودش مصرف بشود صحیح است و باید باشد. بله، اگر بی جا یا افراطی شد غلط است. ترس از خدا باید باشد، یعنی در واقع برمی گردد به ترس از عقوبت گناهان: «إِنَّمَا الْمُؤمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» با «إِنَّمَا» هم معرفی می کند، می گوید: جز این نیست که مؤمنین کسانی هستند که وقتی ذکر خدا می شود دلشان می لرزد. اگر طوری شد که انسان گناه، خدا، قیامت و عذابهای آخرت را هیچ بیانگارد، یا بگوید من قبول دارم، قرآن هم درست است کتاب خداست؛ اما هیچ اثری در او نمی بینید، این حالت «قساوت» قلب است. خدا در مورد بنی اسرائیل می فرماید: «فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةٌ»؛ «پس دلهایشان مانند سنگ است یا حتّی سخت تر از سنگ.» پس یک حالتِ فطری در دل، نرمی است. اصل فطری اش این است که نرم و اثرپذیر باشد.

آرامش و تزلزل

از حالتهای فطری و طبیعی دل این است که وقتی دلایل قانع کننده ای برایش هست، آرامش و اطمینان پیدا می کند و به یقین می رسد. هر انسان فطری که از آفات دور باشد، وقتی دلیلی اقامه کنید خیلی راحت می پذیرد؛ اما آدمهایی پیدا می شوند که دلایل محکم برایشان اقامه می شود، قبول هم دارند؛ اما دلشان آرام نمی شود. این همان حالت تردّد و نوسان است و به تعبیر قرآن رَیب و ارتیاب دارد: «وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ»؛ «قلبهایشان متزلزل است.» انسانهایی که در نجاست و پاکی یا تمیزی وسواس دارند این گونه اند. بعضیها هم وسواس فکری پیدا می کنند؛ می گوید: دلیل درست است؛ اما من مطمئن نمی شوم! این هم یک حالتِ غیرطبیعی و غیرفطری است که در قلب پیدا می شود. با اینکه دلیل کافی دارد ولی یقین و اطمینان پیدا نمی کند. حالت ارتیاب و تزلزل دارد و نهایتا به جایی می رسد که اصلاً حقایق را درک نمی کند. اگر انسان قلبش از حالت فطری خارج بشود؛ در مقابل عواملی که باید انفعال پیدا کند سخت می ماند؛ آنجایی که دلیل اقامه می شود و باید یقین پیدا کند، یقینش تبدیل به شک می شود؛ آنجایی که حقایق باید در آن منعکس بشود، زنگار گرفته و چیزی در آن منعکس نمی شود؛ و در واقع آنچه ملاک انسانیت است، در او نیست. او دیگر انسان نیست. امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَالْقَلْبُ قَلْبُ حَیْوَانٍ؛ در ظاهر و صورت، صورت انسان است؛ ولی از نظر قلب، قلب حیوان است.» در ظاهر شما آدم می بینید ولی این انسان نیست. انسانیت به قلب است، در حالی که قلبش یک قلب حیوانی است. ویژگیهای قلب انسانی را ندارد.

در محضر مناجات

«اِلَهِی اِلَیْکَ أَشْکُو قَلْبا قَاسِیا؛ خدایا به تو شکایت می کنم از دلی که قساوت گرفته.»

«مَعَ الْوَسْوَاسِ مُتَقَلِّبا؛ قلبی که با وسواس زیر و رو می شود.» قلب من با القائاتی که شیطان می کند و شبهه هایی که در ذهن به وجود می آید، آرام و اطمینان ندارد؛ بلکه دائما در حال ارتیاب و تزلزل است.

«وَبِالرَّیْنِ وَالطَّبْعِ مُتَلَبِّسا؛ و به «رِیْن» و «طَبع» آلوده شده است.» «رَیْن» همان زنگار است و «طبع» هم مهرزدگی است. نتیجه قلبی که قساوت پیدا می کند بیش از هر چیز در چشم ظاهر می شود. کسی که قلب سالم و فطری و طبیعی دارد، دلش نرم می شود و راحت اشک از چشمش جاری می شود. این نشانه وجود زمینه ایمان است. قرآن درباره بعضی از نصاری می فرماید: وقتی بفهمند که از طرف خدا آیه ای نازل شده از شوق اشک می ریزند: «تَرَی أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ»؛ «چون حق را شناختند می بینی که چشمهایشان لبریز از اشک می شود.» چون حق را شناختند به حالت وجد در می آیند و اشک می ریزند؛ اما کسانی هم هستند که غیر از زمان بچگی که کتک می خورند و گریه می کرند، دیگر یادشان نمی آید که قطره اشکی از چشمشان ریخته باشد! این همان قلب قاسی است. اثر قساوت قلب در چشم ظاهر می شود، لذا بعدش می فرماید: «وَعَیْنا عَنِ الْبُکَاءِ مِنْ خَوْفِکَ جَامِدَةً؛ [شکایت می کنم] از آن چشمی که از خوف تو نمی گرید.» از خوف خدا گریه نمی کند؛ اما از چیزی که لذت می برد، آنچنان خیره می شود که دیگر چشم بر نمی دارد! «وَإِلَی مَا یَسُرُّهَا طَامِحَةً». تا اینجا حضرت سجاد علیه السلام پیش خدا از سه عنصر شکایت می کند.

شرط استجابت دعا

آن وقتی انسان در دعا کردن راست می گوید که آنچه در توانِ خودش هست به کار بگیرد. فرض بفرمایید آتشی جلوی شما است، شما دست خودتان را در آتش می برید و می گویید: خدایا دست من را از آتش حفظ کن! هر که نگاه کند می خندد. می گوید: خدا به تو قدرت داده که دستت را عقب بکشی. نگذار تا نسوزد! اگر ما واقعا ناراحتیم از اینکه چشم و دل ما معیوب است؛ ناراحتیم از اینکه هوای نفس بر ما غالب می شود و شیطان ما را تسخیر می کند، آن اندازه که مربوط به خودمان است نباید کوتاهی کنیم. آدم اقدام به گناه بکند و بگوید: خدایا ما را از گناه نگه دار؟! این دعاها صرف لقلقه زبان نیست؟ بله، به یک جایی می رسد که آدم واقعا احساس عجز می کند. آن قدر دشمن قوی است و حیله ها زیاد است، یا آن قدر طغیان غریزه زیاد است یا مقاومت در مقابل شرایط اجتماعی سخت است که آدم احساس عجز می کند. آن وقت است که دیگر فریاد انسان بلند می شود، کمک! کمک! در این حال وقتی انسان می گوید: خدایا کمک کن! خدا حتما کمک می کند؛ اما اگر دعای او صرف لقلقه زبانی باشد و همه کارهایی را که برخلاف رضای خداست انجام بدهد و دائما دعا بخواند که خدایا من را حفظ کن! شبیه استهزاست.

بگذریم از اینکه خیلیها وقتی دعا می خوانند نمی فهمند چه می خوانند. فقط برای ثوابش می خوانند. باز همین که دست کم این چند لحظه را دنبالِ شیطان نباشند و غیبت نکنند خوب است؛ اما این کجا و مناجات کجا؟ درد دل کردن و با خدا راز و نیاز کردن کجا؟ آن وقتی دعا واقعیت دارد که انسان توان خودش را به کار گیرد. همان توانی هم که خدا به او داده مال خودش نیست؛ امانتی است از خدا تا در این مواقع از آن استفاده کند، آن را به کار بگیرد و اگر کم آمد بگوید: خدایا بیش تر بده! این است که وقتی حضرت سجاد علیه السلام به اینجا می رسد و از اینها شکایت می کند، می گوید: «اِلَهِی لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ اِلاَّ بِقُدْرَتِکَ؛ خدایا هیچ قوّت و قدرتی نیست مگر به قدرت تو.»، این خطرها سر راه من وجود دارد. هم نفس امّاره خطر است و هم شیطان و هم قلبِ با قساوت. اما جز با اراده تو و حول و قوه ای که از ناحیه تو باشد، من از پس اینها برنمی آیم.

«وَلاَ نَجَاةَ لِی مِنْ مَکَارِهِ الدُّنْیَا اِلاَّ بِعِصْمَتِکَ؛ و از گرفتاریهای دنیا نمی توانم نجات پیدا کنم مگر اینکه تو مرا حفظ کنی.» این گرفتاریهای دنیا را هم که باعث می شود ذهن مشغول شود و از انجام وظایف باز بماند هیچ کس نمی تواند رفع کند مگر اینکه تو مرا حفظ کنی.

«فَأسْأَلُکَ بِبَلاَغَةِ حِکْمَتِکَ، وَنَفَاذِ مَشِیَّتِکَ؛ تو را قسم می دهم به رسایی حکمت و نفوذ مشیّتت.» یعنی کار تو هیچ گاه بی حکمت نیست. تو را به آن حکمتی که رسا است و کمبود و کاستی ندارد قسم می دهم، «وَنَفَاذِ مَشِیَّتِکَ»؛ خواست تو کاملاً نافذ است. ما خواستهایی که داریم، هزار و یک آدمهایی پیدا می شوند که دلایل محکم برایشان اقامه می شود، قبول هم دارند؛ اما دلشان آرام نمی شود. این همان حالت تردّد و نوسان است

شرط دارد تا جامه عمل بپوشد؛ اما مشیت خدا اینطور نیست: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»؛ «و امرش چنین است که وقتی چیزی را اراده کرد، می گوید باش و می شود.» همین که خدا چیزی را خواست، ـ البته خواستِ تکوینی ـ دیگر هیچ شرط و قیدی ندارد. این است که مشیت خدا نافذ است. من تو را قسم می دهم به آن مشیت نافذت؛

«أنْ لاَ تَجْعَلْنِی لِغَیْرِ جُودِکَ مُتَعَرِّضا؛ خدایا این توفیق را به من بده که فقط متعرّض جود تو باشم.» یعنی خواسته ام از جود تو باشد و سراغ کس دیگری نروم. فقط امیدم به تو باشد.

«وَلاَ تُصَیِّرنِی لِلْفِتَنِ غَرَضا؛ من را هدف و غرضِ فتنه ها قرار نده.» گمراهیها، انحرافات، ابهاماتی که در جریانات پیش می آید، کانّه این فتنه ها تیری است که انسان را هدف می گیرد تا او را ساقط کند.

«وَکُنْ لِی عَلَی الاَْعْدَاءِ نَاصِرا؛ من را بر دشمنانم [که بزرگ ترینش شیطان است] یاری کن.»

«وَعَلَی الْمخَازِی وَالْعُیُوبِ سَاتِرا؛ عیبها و رسواییهای من را بپوشان.»

«وَمِنَ الْبَلاَءِ وَاقِیا؛ من را از بلاها حفظ کن.»

«وَعَنِ الْمَعَاصِی عَاصِما؛ و از گناهان حفظم کن.» به من توحیدی بده که مرا از گناهان حفظ کند.

 

 

 

 

 

«بِرَأْفَتِکَ وَرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»

امتیازدهی
نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج




ورود
نام کاربری :   
کلمه عبور :   
 
متن تصویر:
[عضویت]
نظرسنجی
نظر شما در مورد وب سایت چیست؟

عالی
خوب
متوسط
ضعیف
بد

اوقات شرعی
آمار بازدید
 بازدید این صفحه : 1258660
 بازدید امروز : 9
 کل بازدید : 5706766
 بازدیدکنندگان آنلاين : 2
 زمان بازدید : 0/2187

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت  الله  است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

((طراحی قالب سایت : تیم طراحی سبلان نیوز ))