عکس|فیلم|صدا|كل مطالب|داستان|دل نوشته|دانلود
شنبه ٠١ ارديبهشت ١٤٠٣
اخبار > ارتباط عاطفي با خدا


کد خبر: ٢٩٧ تاریخ انتشار:يکشنبه ٢٩ آبان ١٣٩٠ | ١٩:٥٧ تعداد بازدید: ...

ارتباط عاطفي با خدا

درس اخلاق آیت الله مظاهری

 

درس اخلاق آیت الله مظاهری

قالَ رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي‏

 یکی از چیزهایی که باید در زندگی همه مخصوصاً ما طلبه‌ها باشد، رابطه عاطفی با خداوند متعال است. همه بايد با خداي خود درد و دل داشته باشند، با خدا تضرع و زاری داشته باشند، با خدا اظهار قصور و تقصیر داشته باشند و بالاخره نظیر عبد در مقابل مولا، همیشه یک ذلّتی در مقابل خدا داشته باشند. این رابطه عاطفی معلوم است خیلی ثواب دارد. به قول قرآن کريم مقام محمود، مرهون همین رابطه عاطفی با خداست.

«وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»[1]

مقام محمود یعنی مقام عبودیت، یعنی مقامی که در روز قیامت يا در همین دنیا، دیگران غبطه آن مقام را می‌خورند و واضح است که خیلی ثواب دارد. اما چیزی که باید توجه به آن داشته باشیم، ثوابش نیست. خیلی چیزها ثوابش از این رابطه عاطفی بیشتر است. مثلاً درس خواندن نسبت به نماز شب خواندن، ثواب بيشتري دارد. مطالعه انسان به صورتي که بتواند يک نفر را هدايت کند، خيلي ارزشمند است و از ثواب زيادي برخوردار است. چنانکه قرآن کريم مي فرمايد:

 «مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعا»[2]

ولي مطالعه و درس خواندن و تبليغ دين، بدون برقراري رابطه عاطفي با خداي متعال، کاربردي نيست و آدم را به جايي نمي‌رساند. تبلیغ دين، رسالت مهم پیامبران الهي است:«الذین یبلّغون رسالات الله»[3] و اجر و ثواب فراواني دارد، امّا بدون رابطه عاطفي و محبت آميز با حق تعالي، مثل غذاي خشک و بي نمک است. اگر کسي  به جای نماز شبش مطالعه بکند، ثوابي  بیشتر از ثواب نماز شب نصيب او مي شود، ولي آن مطالعه کاربرد نماز شب را ندارد.

خدمت به خلق خدا بسيار اهميت و ثواب دارد، ولي نبايد کسي بگويد نماز شب نمی‌خوانم و به جای آن دو تا گره از کار مردم می‌گشایم. در حالي که گره از کار مردم گشودن ثوابش بالاتر از نماز شب و حتي حج و عمره مقبول است. خیلی ثواب دارد. اگر انسان بتواند یک گره‌ای از کار یک مسلمان باز کند، لااقل به اندازه یک حج و یک عمره مقبول ثواب مي‌برد. ولي آن خدمت به خلق خدا هم نمي‌تواند جايگزين نماز شب شود. هر کدام از اين اعمال جايگاه خود را دارد و بايد در جاي خود اهميت داده شود.

اما نکته ظريف اين بحث آن است که آن گره از کار مردم گشودن با آن همه ثوابي که دارد، اگر همراه با برقراري رابطه عاطفي با خدا نباشد، مثل غذاي خشک و بي نمک است و نمي‌شود بهره لازم را از آن برد.

تعقیبات نماز نيز چنين است، يعني نماز بدون تعقيب از جايگاه مناسبي برخوردار نيست. اگر انسان نماز بخواند و تسبیحات حضرت زهرا«سلام الله عليها» را نخواند، نمازش را ادا کرده، مخصوصاً اگر حضور قلب هم داشته باشد، عالی ادا کرده است، بهشت هم بر او واجب شده، اما نماز او بالا نمي‌رود و او را به جايي نمي‌رساند.

مرحوم آيت‌الله حصه‌ای «ره»، از علماي قديم اصفهان، می‌گفتند: «این بادبادک‌هاي کاغذی را دیده‌اید که بچه‌ها درست می‌کنند، اگر آن دنباله را داشته باشد به هوا می‌رود و الاّ هر چه هم عالی ساخته شده باشد به هوا نمی‌رود». تعقيبات نماز هم دنباله نماز است که موجب بالارفتن آن مي‌شود».

اداي فرايض به خصوص نماز، بايد با رابطه عاطفي همراه باشد. بعد از نماز، تعقيبات و بعد هم يک حالت تضرع و زاري، ترجيحاً در سجده، بايد براي نمازگزار پديد آيد و وجداناً بیابد که نماز او، نماز نيست، ولو مراعات حضور قلب را هم کرده باشد. ولي به واقع دريابد که نماز او در مقابل خداوند و عظمت او هيچ است.

نکته مهم اين است که غفلت از وظايف و غفلت از رابطه عاطفي با خداوند، هر دو مذموم است. بايد اميرالمؤمنين«سلام الله عليه» را اسوه قرار دهيم. يعني «رُهبانٌ بِاللَّيْل، أسدٌ بِالنَّهَار» باشيم. آن حضرت در طول بیست و پنج سال، بیست و شش مزرعه به دست مبارک خود آباد کرد. اما همین امیرالمومنین، هنگامي که نخلستان را برای فقرا آبياري می‌کرد، پای هر درختي دو رکعت نماز در دل شب مي خواند و آنقدر با‌ خداي خويش مناجات و راز و نياز مي‌کرد که مدهوش می‌شد، از خود بی خود می‌شد، در آن لحظات فقط و فقط به‌ خداوند سبحان توجه مي‌نمود و به هيچ کس و هيچ چيز ديگري توجه نداشت. اگر تیر هم از پای ايشان در می آوردند، متوجه نمي‌شد. 

«تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[4]

یعنی نمی دانی در دل شب برای اهل نماز شب چه لذتی است.«فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ»[5] سجده / 17، این لذت مربوط به آخرت نیست. آنجا معلوم است بالاتر از اینها است. آن لذت، لذت رابطه عاطفي و صميمانه با خداوند مهربان است. مناجات اهل دل، در دل شب، آنان را مدهوش مي‌کند. از اين جهت اولياي الهي تمام عالم وجود را با دو رکعت نماز در دل شب معاوضه نمي‌کنند و براي اين نماز، به همه عالم پشت پا می‌زنند. اين همه به خاطر آن لذتی است که در نماز شب دارند.

«الرَّكْعَتَانِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»[5]

اين رابطه عاطفي اهل معرفت را مدهوش می‌کند. بعضی اوقات حالت خشیت براي آنان پديد مي‌آورد و در برخي موارد، حالت رحمت. و در هر دو صورت آنان را در دل شب مدهوش مي‌کند. وقتي چنين شد، هیچ توجهي به هيچ کس و هيچ جا ندارند به جز معاشقه و مکالمه با خداوند منّان، يعني همان رابطه عاطفي، يعني همان که قرآن کريم می فرماید: «تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً»

گاهی ظهور حقیقت در دل این افراد با خشیت است و گاهی با طمع، امیدواری و رحمت، ظهور حقيقت را در دل خويش به نظاره مي‌نشينند. و در هر دو صورت، نماز شب آنان را مدهوش می‌کند. هر دو حالت خشيت و رحمت را دارند و هيچ کدام اين حالات نيز بر ديگري نمی‌چربد.«يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً»

امیرالمومنین علي«سلام الله عليه» در دل شب جداً چنين حالاتي داشته است. گاهی تجلّی خداوند بر دل او با صفت خشیت صورت مي گرفته است و گاهی با صفت رحمت، گاهی ظهور رحمت بوده است و گاهی ظهور خشیت، و هر دو برای اهل معرفت و سير و سلوک، لذت دارد. وقتی که ظهور خشیت باشد، گریه و فغان و ناله، امان نمي‌دهد. اين گريه و زاري‌ها براي معصيت و گناه هم نيست، بلکه نشانه معاشقه است. چنانچه در آن وقتی که رحمت بر دل او استیلا پیدا می‌کند، در حال معاشقه با خداوند است. هم خشيت دارد و هم رحمت و هر دو نوعي معاشقه با خداوند است.

«يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ وَ يَبْكِي بُكَاءَ الْحَزِينِ وَ هُوَ يَقُولُ ... آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ»[6]

چون مار گزيده به خود مى‏پيچيد و چون اندوهگينى مى‏گريست، و مى‏گفت: ... آه از توشه اندك، و درازى راه، و دورى منزل، و عظمت روز قيامت!

ما معنای اين حالات را خیلی نمی فهمیم، اما می‌دانیم وجود دارد. اين حالات«یدرک و لا یوصف» است. علمی نیست، یابیدنی است. فقط بايد درک شود و توصيف آن امکان ندارد.

برای اینکه علم هر چه توسعه دار باشد، حصولی است. یک عرضی است که از خارج برداشت می کنند. آن علم کاربرد ندارد و در واقع حاقّ او مشکوک است. به قول شیخ الرئیس ابوعلي سينا که از افلاطون هم نقل می کند: «معلومم شد که هیچ معلوم نشد». بزرگان می گویند: از اين جمله بر مي آيد که شیخ الرئیس خیلی دانا بوده که فهمیده است هیچ نمي‌داند. لذا دانستنی‌ها در اين خصوص به کار نمي‌آيد. ما یک یابیدنی‌هايي داریم که تا وقتي به آن يابيدني‌ها نرسيم، یابیدنی نمی‌شود. همه مي‌دانند که آب آدم را سیراب می‌کند. حالا چه کسي مي‌تواند اين سيراب شدن را وصف کند؟ نمی‌شود آن را وصف کرد. به قول حاجی سبزواری ولو «من ابده بديهيات» است، اما «کنهه فی غایة الخفا» است. يعني وصف آن غير ممکن است.

اما یک وقت می‌رسد به آنجا آب را می‌خورد سیراب می‌شود و می‌یابد تشنگی را و نيز سيرابي را، ولي همین یابیدن را هم نمی‌شود توصیف کرد. کسی نمی‌تواند به وصفش بیاورد، تعلیم و تعلّم روی آن بکند. لذا به قول بزرگان می‌گویند: «باید از این نمد کلاهی داشته باشد». یابیدنی‌ها باشد، یک شباهتی به امیرالمومنین«سلام الله عليه» در دل شب باشد، آن وقت می‌فهمد که این «يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ- چون مار گزيده به خود مى‏پيچيد» براي معصومي مثل اميرالمومنين«سلام الله عليه» یعنی چه؟ 

امیرالمومنین در وقتی که مقام خشیت برای او پديدار می‌شد، دعای کمیل می‌خواند. با آن همه نسبت گناه که به خودش مي داد، اما در همان دعای کمیل وقتی که مقام رحمت بر دلش جلوه‌گر می‌شد، با خدا معاشقه مي‌کرد و مي‌گفت: «خدایا اگر مرا به جهنّم ببری، فرياد می‌زنم که من بنده خدا بودم، خدا مرا به جهنّم برد».

 یک معاشقه‌های عجیبی، نظیر دو نفر عاشق و معشوق که دارند با هم حرف می‌زنند، در سيره آن حضرت بوده است.

اگر اينگونه رابطه‌ها و معاشقه ها بين بنده و خدا نباشد، زندگی تکرار مکررّات است و اين زندگي خیلی خسارت دارد. انسان يک عمر عبادت کند ولي مقبول درگاه پروردگار متعال واقع نشود، خسران عظيمي است. امام صادق«سلام الله عليه» می فرماید:

«لَيَأْتِي عَلَى الرَّجُلِ خَمْسُونَ سَنَةً وَ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَلَاةً وَاحِدَةً فَأَيُّ شَيْ‏ءٍ أَشَدُّ مِنْ هَذَا» [7]

چه بسا يک نفر پنجاه سال نماز بخواند، اما يک نماز مقبول نداشته باشد. بدتر از اين چيست؟

پیغمبر اکرم«صلّي الله عليه و آله و سلّم» نيز از اين معاشقه‌ها فراوان داشته‌اند. امِّ سلمه مي‌گويد: در دل شب صورت مبارک خويش را روي خاک مي‌گذاشتند و گریه مي‌کردند و مرتّب مي‌گفتند: «اللّهمّ وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا »[8]

این مکالمه و  معاشقه پیغمبر اکرم، با مولاي خود چه لذتي دارد. همچنين وقتي که پيامبر «صلي الله عليه و آله و سلم» با آن مقام عصمت مي فرمايد:

 «إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً» [9]

اين مطلب ساده نیست، صرفاً زبانی نیست، واقعاً پيامبر اکرم«صلي الله عليه و آله و سلم» استغفار داشته‌اند. در حالي که بنابر آيه تطهير، مافوق عصمت است و اساساً نمي‌شود گناهي براي ايشان تصور کرد. پس استغفار ايشان برای چیست؟ نمی‌دانیم. اما یک چیز می‌دانیم و آن این است که هر که عصمتش بیشتر باشد، به عبارت دیگر هرکه معرفتش بیشتر باشد، مقام خضوع و خشوع او بیشتر است. مقام خضوع از ادب ظاهری سرچشمه می گیرد و مقام خشوع یعنی دل، ذلیل در مقابل خداوند باشد. و اين همان رابطه عاطفي و عاشقانه با خداوند تبارک و تعالي است.

اين حرف‌ها بر زبان جاري مي‌شود، من مي‌گويم و شما مي‌شنويد، اما واقعیّت آن را نمی‌شود درک کرد. آن اندازه که می‌توانیم درک کنیم این است که خود ما باید این مقام خشوع را در زندگی داشته باشیم. بدست آوردن چنين مقامي نيز مشکل است.

یک اهل دلي می گفت: در مدت عمرم، دو رکعت نماز نخوانده‌ام. يعني دو رکعت نماز که به کار بيايد نخوانده‌ام. خیلی مشکل است، اما خیلی لازم است.

مقام خشوع فقط مخصوص نماز و نماز شب هم نيست. در همه امور زندگي بايد باشد. در انفاق هم بايد در نظر گرفته شود. علماي علم اخلاق انفاقي که فقط براي خدا نباشد را مقبول نمي‌دانند. مرحوم شهید دوّم، می‌گوید: اگر کسي انفاق کند برای اینکه دل ديگران را خوش بکند، برای اینکه ثواب ببرد و به بهشت برود، انفاق او باطل است. پس براي چه انفاق کند؟ فقط خدا، و مقام خشوع نزد اهل معرفت همين معنا را دارد. لذا این مقام خشوع باید نمک آش ما باشد. اعمال ما بايد رنگ خدايي داشته باشد. و راستی اگر کسي بخواهد یک مرجع دینی شود و براي حوزه ها و برای اسلام عزيز، مفید و موثر واقع شود، بايد به مقام خشوع برسد و رسيدن به اين مقام از برقراري رابطه عاطفي با پروردگار متعال نشأت مي‌گيرد.

خوشا به حال کسانی که می‌توانند به همه امور زندگي رنگ خدايي بدهند. حتی به خوردن و آشامیدن و حتّی به اعمال زناشويي.

طلبه اي که نماز اول وقت و نماز شب در زندگي او نباشد، در واقع رابطه صميمانه و عاطفي با خداوند ندارد و علاوه بر اينکه ننگ بزرگي براي او محسوب مي‌شود، به جايي هم نخواهد رسيد. اگر هم از حيث علمي به درجاتي برسد، علم او برکت ندارد. ناگهان مشاهده مي‌کنيم عالم است، ولي در ضمن درس غیبت مي‌کند. بیچاره طلبه‌هايي که بايد از درس او استفاده کنند.

گناه، مانع بزرگي براي نماز شب و ارتباط معنوي با خداوند است. يک گناه در روز، توفيق نماز شب را از انسان سلب مي‌کند. «مالايغني»، يعني کردار و گفتار بيهوده که نه نتيجه دنيا دارد و نه نتيجه آخرت هم توفيق نماز شب را از آدمي مي‌گيرد. حرف‌هاي لغو و بيهوده، اثرات سوئي در سير معنوي انسان دارد.

غذای شبهه ناک و غذای حرام که پر واضح است باعث افت معنوي مي‌شود و رابطه عاطفي بين انسان و معبود خويش را از بين مي‌برد. به دست آوردن غذاي حلال هم بسيار مشکل است. امام صادق«سلام الله عليه» مي‌فرمايند: «مُجَادَلَةُ السُّيُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ »[10]

کسب روزي حلال، از جنگيدن در خط مقدم جبهه سخت‌تر است. اما لازم است، وگرنه ارتباطات معنوي نابود مي‌شود. به تجربه هم اثبات شده است و بزرگان اهل دل در اين زمينه مطالبي بيان کرده اند که گناه و غذاي شبهه‌ناک، سير معنوي انسان را متوقف مي‌کند و توفيق معاشقه با خداوند را از وي سلب مي‌نمايد. 

نمی‌شود غیر از این باشیم، نمي‌شود در مدت عمر دو رکعت نماز نداشته باشيم، وگرنه علم بي‌برکت نصيب ما مي‌شود. بايد خشیت خداوند بايد بر دل ما حکمفرما باشد. آن عاطفه رحمانی و آن رابطه عاطفی حتماً بايد باشد. با خدا حرف‌هاي خودماني بزنيم و خدا خدا خدا کنيم، تا او هم بگوید «لبیک لبیک لبیک».

نگویيد نمی‌شود، حتماً مي‌شود. یک بزرگی به من می‌گفت: هنگامي که در نماز می‌گویم: «السّلام علیک ایّها النّبی»، تا وقتي جواب از پیغمبر نشنوم، جمله بعدي را نمی‌گويم. هنگامي که می‌گویم: «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین»، تا وقتي حضرت ولي عصر«ارواحنافداه»، جوابم را ندهند جلو نمی‌روم. و در آن وقتی که می‌گویم: «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»، به همه موجودات و به عالم وجود سلام می‌کنم و تا جواب نشنوم، تعقیب نماز را شروع نمی‌کنم.

خیال نکنید نمی‌شود، باید بخواهیم و این خواستن البته مشکل است. اما اگر از من بپرسند برای همه مخصوصاً برای طلاب و فضلا الزم لازمات چیست؟ می‌گویم: این رابطه عاطفی با خداوند متعال.

مرحوم شهید اوّل می‌گوید: روزی هفت هشت مرتبه به یاد مرگ باشيد. یعنی یک راز و نیاز با خدا داشته باشيد و با اين مناجات و راز و نياز کدورت‌های دل خود را بزداييد. مخصوصاً در دل شب مي‌توان پليدي‌ها و کدورت‌هايي که بر دل نشسته است را زدود.

از همه‌ تقاضا دارم به این روابط عاطفی با خداوند خیلی اهمیت بدهند. همین اعتکافی که الحمد الله در جمهوری اسلامی جا افتاده و شهرتي پيدا کرده است، خیلی خوب است، اما یک شرط دارد و آن اينکه در این دو سه روزه گناه نشود. در اين صورت خودشان یک حال خوشي مخصوصاً در روز آخر می‌دهند. 

آن کسانی که نماز شب می‌خوانند هم بايد هیچ چیزی هیچ کسی بر دلشان حکمفرما نباشد جز خداوند تعالي.

خوشا به حال اين افراد، لذت یعنی همین که از بهشت هم لذتش بالاتر است، یعنی همین که مقام عنداللهی است. گاهی در عالم آخرت است، خیلی خوب است که مقام عنداللهی برایش پیدا می‌شود. دیگر بهشت برایش کوچک است. حتي بهشت عدن و رضوان برایش کوچک است.

«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ، ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً ، فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي ، وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي‏»‍[11]

اما فراموش نکنيد که در همين دنيا نيز مي‌توانيم اين آیه را تطبیق دهيم. مصداق اين آيه شريفه در دنيا وجود دارد. یعنی بنده‌هایی هستند که در دل شب می‌رسند به مقام عنداللهی، مقامي که در آن، بهشت براي  انسان کوچک است و چنين مقامي براي اهل دل در دل شب و هنگامي که با خداي خويش رابطه عاطفي برقرار مي‌کنند پديد مي‌آيد. لذت واقعي دنیا همین است و الاّ مابقی تکرار مکررات است.

خدا را قسمش می‌دهم به حق آن کسانی که آن حالات را در دل شب دارند، آن حالات را ولو مرتبه ضعیفش را که از الزم لازمات است به همه عنایت بفرماید.

 «والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


 

  پي‌نوشت‌ها

[1]  اسراء / 79

[2] مائده / 32

[3] احزاب / 39

[4] سجده / 16و 17

[5] وسائل‏الشيعة، ج 8، ص 156

[6] نهج‏البلاغة، حکمت 77

[7] کافي، ج 3، ص 269

[8] بحارالأنوار، ج 16، ص 217: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فِي لَيْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِي ذَلِكَ مَا يَدْخُلُ النِّسَاءَ فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِي جَوَانِبِ الْبَيْتِ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِي جَانِبٍ مِنَ الْبَيْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ يَدَيْهِ يَبْكِي وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّي صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِي أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِي عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَرُدَّنِي فِي سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِي مِنْهُ أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا»

[9] مستدرك‏الوسائل، ج 5، ص 320

[10] الكافي، ج 5، ص 161  

[11] فجر / 30-


 

تنظیم گروه حوزه علمیه

 

امتیازدهی
نظرات بینندگان
کاربر مهمان
1392/03/31 15:1
1
1
نه تمنای بهشتت نه به بیم ازدوزخت ، ترسم آنجا بروم که از خدا اثرنباشد .
کاربر مهمان
1391/11/20 9:44
0
3
مفیدبود.تشکر
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر:
 

خروج




ورود
نام کاربری :   
کلمه عبور :   
 
متن تصویر:
[عضویت]
نظرسنجی
نظر شما در مورد وب سایت چیست؟

عالی
خوب
متوسط
ضعیف
بد

اوقات شرعی
آمار بازدید
 بازدید این صفحه : 1256534
 بازدید امروز : 302
 کل بازدید : 5698633
 بازدیدکنندگان آنلاين : 1
 زمان بازدید : 0/1878

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت  الله  است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

((طراحی قالب سایت : تیم طراحی سبلان نیوز ))