شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (1)
گرچه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است ، فضیلت مخصوص است . در این فرصت كوتاه كه شرح اجمالی دعای نورانی ابوحمزة ثمالی به عرضتان می رسد ، متون و خطوط اصلی این دعا بازگو خواهد شد.
این دعائی است كه وجود مبارك امام سجاد، زین العابدین سلام الله علیه در تمام سحرهای ماه مبارك رمضان این دعا را میخواندند. شایسته است پیروان عترت طاهرین تأسّی كنند و در سحرها بیدار باشند و این دعای نورانی را قرائت كنند. این دعا در جوامع روائی و حدیثی ما آمده است. در مصباح كَفعَمی است، و در اقبال سیّدبن طاووس هست. مرحوم سیّدبن طاووس میگوید: با سند خاصی كه ما به هارون بن موسیِ تلعلُكبُری داریم، او از حسن بن محبوب سراد، و او از ابوحمزة ثمالی نقل میكند. این هارون بن موسیِ تلعكبُری كه ابن طاووس (رضوان الله علیه) سلسله سندش در نقل این دعای نورانی به او ختم میشود، از بزرگان حدیث است. مورد وثوق است.
دعا طبق بیان نورانی امام سجاد سلام الله علیه بهترین عبادت است و ذات أقدس إله در این آیه مباركه كه فرمود: ادْعُونی اَستَجِبْ لَكُمْ إنَّ الَّذین یَسْتَكْبِرونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین؛ به سه نكته اشاره كرد. نكته اول این كه دعا عبادت است. دوم این كه ترك دعا استكبار است. سوم این كه خداوند مستكبران را، یعنی تاركان دعا را به دوزخ تهدید كرده است.
اُكبُر از رجال به نام اسلام است . مكان و منطقة مخصوصی به عنوان طَلّ اُكبُری نام گذاری شده است كه این هارون بن موسی مال آن منطقه و محدوده خاص است. هارون بن موسیِ طَلّ اُكبُری! او از حسن بن محبوب كه هم به صَرّآء و هم به ضَرّآء ملقّب است نقل میكند كه او هم موثّق است .
حسن بن محبوب از ثابت بن دینار، مُكنّی به ابوحمزة ثمالی نقل میكند. ابوحمزة ثمالی طبق بیاناتی كه از ائمه علیهمالسلام رسیده است از نظر زهد، سلمان عصر خود بود. از وجود مبارك امامِ رضا سلام الله علیه نقل شده است كه ابوحمزه ثمالی لقمان عصر خود بود. او چهار امام را اِدراك كرد. از محضر نورانی چهار امام، معارف الهی را فرا گرفت. خدمت امام زین العابدین علیه السلام رسید، شاگردی امام باقر سلام الله علیه افتخار او شد. تلمّذ محضر امام صادق سلام الله علیه بهره او شد.
و مقداری هم از عصر امام كاظم سلام الله علیه را درك كرده است. بنابراین این حدیث نورانی از نظر سند تام است. گذشته از این كه از جهت مضمون و محتوا بسیار بلند است. روایت را از دو جهت میتوان معتبر دانست. یكی از نظر سند كه طریق، طریقیت دارد، نه موضوعیت. گاهی ممكن است روایت ضعیف باشد، ولی محتوای او بسیار عمیق و بلند باشد. با خطوط كلّی قرآن و روایات هماهنگ باشد. این هم یك تبیّن علمی است. یعنی انسان وثوق دارد، اطمینان دارد كه این مضمون از غیر خاندان عصمت و طهارت سلام الله علیهم أجمعین نمیرسد و نرسیده است. و این كه گفته شد: إنْ جآءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَاءٍ فَتَبَیَّنُوا (2)برای آن است كه انسان وثوق پیدا كند این مطلب رسیده است. وثوق به صحّت مطلب گاهی از راه طریق است و گاهی از نظر متن . ولی در اینجا جامع بین طریق و محتواست. یعنی هم سند معتبر است، و هم مضمون و محتوا.
مطلب دیگر آن است كه دعا طبق بیان نورانی امام سجاد سلام الله علیه بهترین عبادت است و ذات أقدس إله در این آیه مباركه كه فرمود: ادْعُونی اَستَجِبْ لَكُمْ إنَّ الَّذین یَسْتَكْبِرونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین؛ به سه نكته اشاره كرد. نكته اول این كه دعا عبادت است. دوم این كه ترك دعا استكبار است. سوم این كه خداوند مستكبران را، یعنی تاركان دعا را به دوزخ تهدید كرده است. این بیان از امام سجاد سلام الله علیه در صحیفه سجادیه او نقل شده است.
مطلب سوم آن است كه همانطوری كه قرآن یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً، یَنْطِقُ بَعضُهُ بِبَعض، یَشهَدُ بَعضُهُ بِبَعض، آیات را باید با یكدیگر تفسیر كرد. ادعیه این چنین است، احادیث این چنین است، روایات دیگر این چنین است. اگر ما خواستیم دعاها را خوب تفسیر كنیم، باید از یكدیگر كمك بگیریم . برخی از دعاها شاهد و مفسّر دیگراند. مخصوصاً آنچه كه از امام سجاد سلام الله علیه در این زمینه رسیده است. یعنی صحیفه سجادیه یك شرح نورانی است برای دعای ابوحمزه ثمالی. این دعا كه امام سجاد را با سائر ادعیه آن وجود مبارك میتوان به خوبی حل كرد.
مطلب بعدی آن است كه در غالب این ادعیه كلمه بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم در طلیعه و آغازش نیست. با این كه به ما دستور دادند هر كاری كه شروع میكنید اول نام ذات أقدس إله را ببرید. پاسخ این سئوال این است كه هر كاری را باید به نام خدا شروع كرد. نام خدا گاهی به صورت بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم است، گاهی به صورت اذكار و اُوراد دیگر . هیچ دعائی نیست كه بدون نام خدا شروع نشده باشد. همین دعای ابوحمزه ثمالی گرچه اولش بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم ندارد، اما اول «الهی» و مانند آن است. خدایا! الهی ! لا تُؤدِّبْنِی بِعُقُوبَتِكْ وَلا تَمْكُرْ بِی فِی حِیلَتِكْ . پس به نام خدا شروع شده است. چون به نام شروع شده است، مشمول آن احادیثی نخواهد بود كه هر كاری كه به نام خدا شروع نشده است، ابتر و بی نتیجه است.
مطلب بعدی آن است كه این دعای نورانی، فرازهای گوناگون و جملههای متعددی دارد. همه اینها یك سطح نیست. چون همه دعا كنندگان یك سطح نیستند. بعضی مشكل خوف دارند، بعضی در مرحله رجاء مشكل دارند. بعضی دیگر مشكلات دیگر دامنگیر آنها شده است. لذا این دعای جامع برای همگان سودمند است. البته بحثهای محوری این دعا همان مسئله توحید است كه در خِلال این مسائل بازگو میشود. اینها یك سلسله مسائل اجمالی است كه در دالان ورودی شرح كوتاه دعای سحر امام سجاد سلام الله علیه كه به وسیله ثابت بن دینار ابوحمزه ثمالی (رضوان الله علیه) نقل شده است، بازگو میشود. كه إن شآءَ الله اگر ذات أقدس إله توفیق داد در نوبت بعد آغاز این دعا شرح میشود تا در هر فرصت كوتاهی كه نصیب ما شد، با شما روزهداران الهی در میان خواهیم گذاشت.
غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَالسَّلامُ عَلِیْكُمْ وَ رَحمَةُ الله وَ بَرَكاتُه.
"آیة الله جوادی آملی"
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (2)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است.
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشِّیطانِ الرَّجِیم . بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم . وَ إذَا سَألَكَ عِبادِی عَنّی فَإنّی قَرِیبٌ اُجِیبُ دَعوَةَ الدّاعِ إذا دَعانِ فَالیَسْتَجِیبُوا لِی وَ الیُؤمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرشُدُون (1)
بحث در شرح دعای نورانی و مناجات امام سجاد سلام الله علیه در سحرهای ماه رمضان بود. چون
انسانِ تبهكار تا طاهر نشود راه قُرب الهی به سوی او گشوده نخواهد شد. در طلیعه این دعا به ما آموخت كه از ذات أقدس إله طلب عفو و بخشایش كنیم . وجود مبارك امام سجاد به ذات أقدس إله عرض كرد: "الهی! لا تُؤدِّبنِی بِعُقُوبَتِكْ وَلا تَمْكُرْ بِی فِی حِیلَتِكْ. مِن إیْنٍ لِیَ الخِیرُ وَلا یُوجَدُ إلا مِنْ عِندِكْ. وَ مِنْ إیْنٍ لِیَ النَجاهُ یا رَبّی وَلا تَستَطاعُ إلا بِكْ . لَا الَّذِی أحسَنَ استَغْنی عَنْ عُونِكَ وَ رَحمَتِكْ. وَ لَا الَّذِی أسآءَ وَاجتَرَأ عَلَیْكَ وَ لَمْ یُرضِكَ خَرَجَ عَنْ قُدرَتِكْ."
یعنی خدایا! گرچه ما در اثر گناه استحقاق داریم كه به عقب و به دنبال گناه عقوبت بشویم. آن تنبیه و كیفر را میگویند: (عقوبت) . چون تعاقِب و در عقب گناه پدید میآید. عرض میكند كه ما در اثر گناه گرچه استحقاق تأدیب داریم كه ما را اَدب بكنی و گرچه در اثر كارهای ناروا كه كردیم استحقاق داریم كه شما با آن حیلت الهی و مكر الهی كه وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ الله وَ اللهُ خِیرُ المَاكِرین(2)، مكر كنی و با حیلتی كه داری نگذاری ما به مقصد مشئوم مان برسیم . چون خداوند حائل خوبی است.
نمیگذارد افراد به آن مقصد مشئوم شان برسند. و مكر هم استفاده كردن از وسائل مرموز است. خدا تمام وسائل را در اختیار دارد وَ عِندَاللهِ مَكرُهُمْ وَ إنْ كَانَ مَكرُهُمْ لَتَزُولُ مِنْهُ الجِبال.(3) چون این چنین است خداوند توان آن را دارد كه مكر ماكران را به خود آنها برگرداند. و نگذارد با ایجاد آن حائل كه آن حائل را و ایجاد حائل را حیلوله و حیله میگویند، نگذارد با ایجاد حائل كسی به مقصد برسد. امام سجاد سلام الله علیه عرض میكند: خدایا! ما را در اثر گناهانمان عقوبت نكن! در اثر مكر و بدرفتاریمان مبتلا به مكر و حیله خود قرار نده! هیچ كس به هیچ مقصدی نرسیده است، مگر به فیض و فوز تو ! و هیچ كسی از شرّ نرهیده است، به خیر نرسیده است، مگر به عنایت تو .
امام سجاد سلام الله علیه عرض میكند: خدایا! ما را در اثر گناهانمان عقوبت نكن! در اثر مكر و بدرفتاریمان مبتلا به مكر و حیله خود قرار نده! هیچ كس به هیچ مقصدی نرسیده است، مگر به فیض و فوز تو ! و هیچ كسی از شرّ نرهیده است، به خیر نرسیده است، مگر به عنایت تو .
مِنْ إینٍ لِیَ الخِیرُ یا رَبِّ وَ لا یُوجَدُ إلا مِنْ عِندِك. اگر خیر به دست توست و در غیر تو، در نزد غیر تو خیری نیست، ما از كجا خیر را فراهم بكنیم ؟ مِنْ إینٍ لِیَ الخِیرُ یا رَبِّ وَ لا یُوجَدُ إلا مِنْ عِندِك. نه پیش ماست، نه پیش دیگران. و اگر كسی گناه كرد و خواست نجات پیدا كند، راه نجات نه پیش خود گنه كار است، نه پیش دیگران. وَ مِنْ إینٍ لِیَ النِجاهُ یا رَبّی وَ لا تُستَطاعُ إلا بِكْ . هیچ كسی توان رهائی از عذاب را ندارد، مگر به فیض خاص تو ! نه آنها كه راه خیر را طی كردند از تو بینیاز بودند، نه آنها كه راه تباهی و تیرگی را طی كردند، از قلمرو قدرت تو بیرون بودند.
بر اساس كریمه: مَا بِكُمْ مِنْ نِعمَهٍ فَمِنَ الله(4) هر كه هر چه دارد در كنار سفره تو دارد. بر اساس آیاتی كه وَ لا یَحسَبَنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا سَبَقُوا (5) و آیاتی از قبیل "وَ مَا أنْتُمْ بِمُعجِزینَ فِی الأرض"(6) و مانند آن هیچ كس نمیتواند قدرت إله را جلو بزند و قدرت إله را عاجز كند. هیچ كس مُعجز خدا نیست كه قدرت خدا را عاجز كند. هیچ كسی سابق نیست كه قدرت خدا را لاحِق كند. در این آیات قرائت شده ذات أقدس إله فرمود: لا یَحسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا سَبَقُوا . آنها خیال نكنند جلو زدند. یا فرمود: وَ مَا أنْتُمْ بِمُعجِزِینَ فِی الأرض . بعد از این كه این جملهها گفته شد و روشن شد هیچ كسی قدرتی در قبال ذات أقدس إله ندارد و هیچ كسی بینیاز از ذات أقدس إله نیست . هم پرهیزكاران به او نیازمندند، هم وارستگان از عذاب به او نیازمندند. آنگاه دستور داد چند بار كلمه (یا رَبِّ) را بگوئید. آن كلمه یا رَبِّ را با یك نفس انسان بگوید . حالا سه بار ، چهار بار ، پنج بار این كلمه نورانی را گفتن عیب ندارد .
آنگاه به آن جمله حسّاس و كلیدی این دعای نورانی ابوحمزه ثمالی میرسیم كه
بِكَ عَرَفتُكَ وَ أنْتَ دَلَلْتَنِی عَلِیكَ وَ دَعوتَنِی إلَیكَ وَ لُولا أنْتَ لم أدْرِ مَا أنْت . در نوبت قبل اشاره شد كه برخی از جملههای این دعای نورانی ابوحمزه در حدّ كلید درهای دیگر است . یكی از آن جملههای كلیدی همین است كه بِكَ عَرَفتُكَ وَ أنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْك . این بِكَ عَرَفتُكَ را همه داعیان عرض میكنند: خدایا! به وسیله تو ما تو را شناختیم .
آنها كه از آیات آفاقی مدد میگیرند، چون آیات آفاقی مخلوق خداست، دلالت انسان متفكّر به آیات آفاقی مخلوق خداست، لذا به خدا عرض میكنند: ما به وسیله تو، تو را شناختیم . آنها كه از آیات أنفسی طرفی میبندند نشانههای روح و آیاتی كه در جان انسان موجود است، مخلوق خداست، دلالت انسان به استفاده از آیات انفسی مخلوق خداست و آنها هم از راه عنایتهای الهی به خدا رسیدهاند. آنها كه جامع بین آیات آفاقی و آیات انفسیاند به شرح ایضاً . آنها هم میگویند: بِكَ عَرَفتُكَ وَ أنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْك . آنها كه از این سه گروه بالاترند، آنها كسانیاند كه به خصوص آیات آفاقی بسنده كنند، یا به خصوص آیات انفسی بسنده كنند، یا به جمع آیتین بسنده كنند، بلكه میخواهند خدا را با خود خدا بشناسند. آنها هم میگویند : بِكَ عَرَفتُكَ وَ أنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیكْ. این أوَلَمْ یَكْفِ بِربكَ أنَّهُ عَلی كُلِّ شِیءٍ شَهِید(7)، یعنی خداوند برای این كه روشن بشود، برای این كه دیگران به خوبی درك بكنند خداوند حقّ است، خود را به آنها نشان میدهد . آنها با مشاهده خداوند، خداوند را میشناسند. نیازی به آیات آفاقی و انفسی نیست. در اینجا راه و هدف یكی است.
مَسلك و مَسلوكٌ إلیه یكی است. و چون سالك از خود خبری ندارد و خود را نمیبیند، خود را نمیبیند، سلوك خود را نمیبیند . فقط هدف را میبیند، در حقیقت مسلك و هدف یكی خواهد بود. در بعضی از روایاتی كه ذیل این بخش از آیات سوره مباركه یوسف آمده است كه أأنْتَ یُوسُف، آنجا وجود مبارك امام صادق طبق نقل صاحب تُحَف العقول این بیان نورانی را در شناخت خدا ذكر كرد كه معرفت شاهد قبل از معرفت وصف اوست. یعنی ما شاهد را اوّل میشناسیم ، بعد صفات او را میشناسیم . ولی اگر موجودی غائب بود، اوّل وصفش را میشناسیم ، بعد ذاتش را میشناسیم . خلاصه آن حدیث این است كه: شناخت ذات شاهد قبل از وصف اوست.
شناخت ذات غائب بعد از وصف اوست . بعد استشهاد میكند كه برادران یوسف اوّل او را دیدند، بعد به یوسف بودن او پی بردند. أأنْتَ یُوسُف. نگفتند: یوسف توئی! گفتند: تو یوسفی؟ وجود مبارك امام صادق هم میفرماید به این كه: خدا مشهود همه ماست. ما اوّل او را میشناسیم، بعد اوصاف او را میشناسیم . بعد آیات آفاقی و انفسی او را میشناسیم . چون این چنین است
این گروه چهارم كه برترین گروه معرفتیاند، خدا را با خود خدا میشناسند.
این بِكَ عَرَفتُكَ وَ أنْتَ دَلَلتَنِی عَلَیك وَ لُولا أنْتَ لَمْ أدْرِ مَا أنْت برای این چهار گروه چهار مصداق مشخّص دارد. جامع همه یكی است كه انسان خدا را به وسیله خدا بشناسد. خدا راهنمای انسان است و اگر خدا كسی را راهنمائی نكند نمیتواند خدا را بشناسد . و خدا راهنمائیهای فراوانی را اِعمال كرده است . منتها این سالك مُتطرّق است كه باید از این راهها استفاده بكند و به مقصد برسد. پس همگان، همه این طوائف أربعه این جمله را میخوانند، منتها هر كس در حدّ خاصّ خود.
غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَالسَّلامُ عَلِیكُمْ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرِكاتُه.
پینوشتها:
1- سوره بقره / آیة 168
2- سورة آل عمران / آیه 54
3- سورة ابراهیم / آیة 46
4- سورة نحل / آیة 53
5- سورة انفال / آیة 59
6- سورة عنكبوت / آیة 22
7- سورة فصّلت / آیة 53
آیة الله جوادی آملی
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (3)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخّص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است.
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیم . بِسْمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیم . قُلْ مَا یَعْبِأَ بِكُمْ رَبّی لُولا دُعاكُمْ (1)
یكی از آداب و سنن دعا همین است. وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه در سحرهای ماه مبارك رمضان ذات أقدس إله را حمد میكند و او را شایسته حمد و ثناء میداند و همین را زمینه اجابت دعا میشمارد . عرض میكند:
"اَلحَمْدُ للهِ الَّذِی یُجِیبُنِی إذا دَعَوتُهُ وَ إنْ كُنْتَ بَطِیئاً حِینَ یَدعُونَی" .
خدا را من حمد میكنم كه وقتی او را میخواهم و میخوانم ، مرا اجابت میكند. گرچه هر وقت او مرا خواست، من با كُندی به طرف او حركت میكنم و گاهی هم ممكن است این راه را طی نكنم.
خدا را من حمد میكنم كه وقتی او را میخواهم و میخوانم ، مرا اجابت میكند. گرچه هر وقت او مرا خواست، من با كُندی به طرف او حركت میكنم و گاهی هم ممكن است این راه را طی نكنم.
و خدای را حمد میكنم كه هر وقت چیزی خواستم به من عطا میكند، گرچه هر وقت او دستور انفاق مالی داد من بُخل میورزم . و خدای را حمد میكنم كه هر وقت خواستم با او ندائی در میان بگذارم، بدون واسطه و بدون شفیعی كه از من شفاعت بكند او مرا میپذیرد. قبلاً به عرضتان رسید كه همانطوری كه آیات قرآن یكدیگر را شرح و تفسیر میكنند، احادیث و ادعیه و مناجات هم به شرح ایضا.ً
این دعای ابوحمزه ثمالی را باید با سائر ادعیه امام سجاد شرح كرد. وجود مبارك امام سجاد در صحیفه سجادیه دارد كه: خدایا! سه چیز مانع دعا كردن من است و یك چیز من را به دعا كردن تشویق میكند.
اما آن سه چیزی كه حاجب است، نمیگذارد من دعا بكنم؛ یكی این كه شما مرا امر كردی به واجبات و مستحبات، امر كردی و من در اطاعت امر كُندی كردم و انجام ندادم . دوم این كه مرا از بعضی از امور نهی كردی و من متأسفانه مرتكب مَنهیّ عنه تو شدم. سوم این كه نعمتهای فراوانی به من دادی، من به جای شكر نعمت، كُفران نعمت كردم و حقّ شناسی نكردم . این سه امر حاجب و مانع نیایش و دعای من است كه من به خودم اجازه نیایش نمیدهم و آنها جلوی نیایش من را هم میگیرد.
اما یك چیز است كه من را وادار به نیایش میكند و دعای من را هم مستجاب میكند و آن تفضّل و بزرگواری و احسان ابتدائی توست. خدایا ! تو در برابر كار پاداش نمیدهی! تمام لطفهای تو احسان است و تمام منّتهای تو ابتدا . مِنَنُكَ ابْتِداء . مسبوق به استحقاق نیست . چون روی لطف رفتار میكنی، بنابراین من هم به خودم اجازه نیایش و دعا میدهم.
در همین دعای ابوحمزه ثمالی عرض میكند: اَلحَمدُ للهِ الَّذِی أسئَلُهُ فَیُعْطِیَنِی وَ إنْ كُنْتُ بَخِیلاً حِینَ یَسْتَقْرِضُنِی . خدای را حمد میكنم كه هر چه از او خواستم به من میدهد و اگر خود خدا از من استقراض كند به عنوان قرض الحسنه من كُندی میكنم و بُخل میورزم . در قرآن هم فرمود: هآ أنْتُمْ هؤلآءِ تُدعَونَ لِتُنْفِقُوا وَ مِنْكُمْ مَنْ یَبْخَل وَ مَنْ یَبْخَل فَإنَّمَا یَبْخَلُ عَلی نَفسه(2). فرمود: شما كسانی هستید كه دعوت میشوید در راه خدا انفاق كنید، ولی برخی از شما بُخل میورزند باید مستحضر باشند كه علیه خود بُخل میورزند.
بعد عرض میكند: خدای را شكر میكنم كه هر وقت من خواستم با او تنها باشم و كسی مرا همراهی نكند، خدا مرا راه میدهد. گاهی انسان میخواهد شفیع بیاورد، ولی شفیع ندارد و خداوند هم آخَرُ مَنْ یَشفَع است و آخَرُ مَنْ یَشفَع أرحَمُ الرَّاحِمین.
شفیع جناح طائر است. جناح سائل است كه با وسیله شفیع انسان توان پرواز دارد. ولی گاهی انسان بی پر است. شفیعی ندارد. قدرت استشفاء ندارد و اگر هم استشفاء كرد كسی از او شفاعتی را به عمل نمیآورد.
خدای را حمد میكنم كه هر وقت چیزی خواستم به من عطا میكند، گرچه هر وقت او دستور انفاق مالی داد من بُخل میورزم .
آنگاه وجود مبارك امام سجاد وصف دیگری كه برای داعیان لازم است ذكر میكند. داعی باید در خوف و رجاء موحّد باشد. عرض میكند:
"وَالحَمدُ للهِ الَّذِی اَدعُوهُ وَلا اَدعُوا غِیرَهُ وَ لُو دَعُوتُ غِیرَهُ لَمْ یَستَجِب لِی دعائی ."
خدای را شكر میكنم كه من فقط او را میخوانم . غیر او را نمیخوانم . اگر غیر او را بخوانم ، استجابت نمیكنم . چون كار از غیر او ساخته نیست . چنین كه در طلیعه امر هم گذشت مِنْ إینٍ لِیَ الخِیرُ یا رَبِّی وَ لا یُوجَدُ إلا مِنْ عِندِكْ.
در امید انسان، باید موحّد باشد. چنین كه در خوف هم باید موحّد باشد. یك موحّد در تمام شئون موحّد است. میگوید: "إنِّ الصَّلاتِی وَ نُسُكِی وَ مَحیایَ وَ مَماتِی للهِ رَبِّ العالَمِین."(3) ممكن نیست كسی موحّد ناب باشد، توحیدش صحیح باشد، از غیر خدا بترسد. یا ممكن نیست كسی توحیدش تامّ باشد و به غیر خدا تكیّه كند و امیدوار باشد. لذا عرض میكند:
"وَالحَمْدُللهِ الَّذِی اَرجُوهُ وَ لا اَرجُوا غِیرَهُ ."
به غیر خدا امیدوار نیستم . چرا ؟ برای این كه: وَ لُو رَجُوتُ غِیْرُهُ لَأخْلَفَ رَجائی . اگر من به غیر خدا امیدوار باشم یا كار از دست آنها ساخته نیست، یا اگر ساخته باشد خُلفه رجاء میكنند؛ یعنی به امید من بها نمیدهند. در حقیقت از غیر خدا كاری ساخته نیست.
چون هر چه در جهان امكان یافت میشود مظاهر قدرت خدایند وَ للهِ جُنُودُ السَّمواتِ وَالأرض(4) است، للهِ خَزائِنُهُ السَّمواتِ وَالأرض است وَ مَا یَعلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إلا هُو(5) و مانند آن است. بنابراین یك موحّد در خوف و رجاء موحّد خواهد بود. بعد عرض میكند: خدا را شكر میكنم كه ما را به خودش واگذار كرده است.
و با واگذاری به خود مایه كرامت ما را تأمین كرده است. و ما به غیر خودش واگذار نكرده است كه مورد اهانت ما باشد. خدا اگر ما را به خودمان واگذار كند یا به غیرمان واگذار كند مورد وهن ما و سستی ما و اهانت ما خواهد بود. ما میشویم موهون و خار و ذلیل. چرا ؟ چون اگر اَلعِزَّةُ للهِ جَمِیعاً (6)، اگر تمام عزّت مال خداست، اگر خدا انسان را به غیر خدا واگذار كند، چه به خودش واگذار كند، چه به افراد دیگر چنین كسی ذلیل خواهد بود.
برای این كه عزّت فقط از ناحیه ذات أقدس إله است . و خداوند با این كار كه ما را به خودش واگذار كرده ، به غیر خودش واگذار نكرده، ما را از ذلیل و فرومایه شدن رهائی بخشید و عزیز و گرامی قرار داد.
وَالحَمْدُ للهِ الَّذِی تَحَبَّبَ إلَیَّ وَ هُوَ غَنِیٌّ عَنّی . وَالحَمْدُ للهِ الَّذِی یَحْلُمُ عَنّی حَتّی كَأنّی لا ذَنْبَ لِی فَرَبِّی أحمَدُ شِیءٍ عِنْدِی وَ اَحَقُّ بِحَمْدِی .
خدا از هر موجودی حمیدتر، محبوبتر و شایستهتر برای حمد است . چرا ؟ برای این كه خدا خود را دوست ما معرفی كرده است . فرمود: إنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحبِبْكُمُ الله (7). خدا بندگانش را دوست دارد.
مؤمنین را دوست دارد و مانند آن تَحبُّب كرده، اظهار محبّت كرده. نسبت به ما دوستی میكند با این كه از ما بینیاز است كاملاً، این یك. خدا از زشتیهای ما صرف نظر كرده، حلیمانه با ما برخورد كرده كه گویا اصلاً گناهی از ما سر نزده، دو . وَ هُوَ یَحلُم . از این جهت خدا محمودترین اشیاء و شایستهترین اشیاء به حمد است. برای این كه در كمال بزرگواری و بینیازی خود را نسبت به ما محبّ نشان میدهد. و در كمال حلیم و صبور و بردبار بودن از همه گناهان ما میگذرد كه گویا اصلاً گناهی از ما صادر نشده است. خوب چنین موجودی دارای بهترین نعمت است و نعمت او هم به ما میرسد، لذا شایسته بهترین نعمت است و نعمت او هم به ما میرسد، لذا شایسته بهترین حمد است. غیر خدا نه از ما بی نیازند، نه نسبت به ما تَحبُّب دارند، اظهار محبّت میكنند. نه از لغزشهای ما میگذرند.
پس شایسته حمد نیستند. در اینگونه از موارد احمد بودن و أحقّ به حمد بودن أفعَل تعیینی است نه تفضیلی. یعنی تنها كسی كه شایسته حمد است خدای سبحان آن است. امیدواریم خدای سبحان حمد و ثنای همگان را بپذیرد.
پینوشتها:
1- سوره فرقان / آیه 77
2- سوره محمّد / آیه 38 ـ با تلخیص
3- سوره انعام / آیه 162
4- سوره فتح / آیات 4 و 7
5- سوره مدّثر / آیه 31
6- سوره نساء / آیه 139
7- سوره آل عمران / آیه 31
آیة الله جوادی آملی
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی(4)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است.
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشِّیطانِ الرَّجِیم . بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم . ادْعُونِی استَجِبْ لَكُمْ (1)
برای اجابت نیایش و دعا شرائطی است كه آن عناصر محوری چهارگانه را وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه در ضمن دعا بازگو میكند.
عنصر اوّل آن است كه راه برای رفتن باز باشد. بسته نباشد. نه تنها برای یك نفر یا یك میلیون نفر، راه برای اوّلین و آخرین باز باشد. یعنی راه باید بیكران تا بیكران باشد. تا كسی در این راه احساس مزاحمت نكند.
دوّمین شرط آن است كه آن مرجع نهائی و مقصد كه سالكان كوی او به او رسیدهاند توان اجابت خواستههای همه و همه خواستههای همه را داشته باشد.
سوم آن كه روندگان واجد شرائط باشند. موحّدانه راه توحید ناب را طی كنند. در بین راه به غیر خدا تكیّه نكنند. برای این كه به غیر خدا اَحدی نیست و نمیشود با راه توحید به غیر خدا مراجعه كرد.
شرط چهارم و عنصر چهارم آن است كه آن مرجع نهائی یعنی ذات أقدس إله دعوت كرده باشد. اگر دعوت نكرده باشد طی این راه ثمربخش نیست.
خاندان عصمت و طهارت فرمودند: اگر كسی بار سنگین گناه روی دوش او نباشد، بخواهد به طرف خدا ارتحال كند، رحلتی به طرف خدا كند، راه دور نیست. "وَ أنَّ الرّاحِلَ إلِیك قَرِیبُ المَسافَه." مسافت بسیار نزدیك است . چون یك قدم فاصله است و آن این است كه: یك قدم بر خویشتن نِه و آن دِگر در كوی دوست.
وجود مبارك امام سجاد در ضمن دعای سحر این مراحل استجابت را بازگو میكند. عرض میكند:
خدای را شكر میكنیم كه راههای به طرف او كاملاً باز است.
"اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِی أحَدُ سُبُلَ المَطالِبِ إلِیكِ مَشْرَعَه، تمام راهها باز است. شریعت باز و گشوده است و گشاده است. وَ مَناهِلَ الرَّجاءِ إلِیكِ مُترَعَه."
هر كسی به طرف تو امیدوار است. تشنه یك مطلبی است آن آب خوراش، آن كوثرش، آن نهر و بحری كه تشنگان را سیراب میكند پر آب است. نهری، بحری بی آب نیست.
"وَالإستغاثَهِ بِفَضْلِكَ لِمَنْ أمَّلَكَ مَباحَه."
راه برای كسی كه از فضل تو بخواهد كمك بگیرد رواست. ممنوع نیست. رفتن این راههای باز مجاز است ."وَ أبوابُ الدَّعاء إلِیكِ لِلْصّارِخِینَ مَفْتُوحَه،"درهای دعا هم باز است. پس از این طرف كه عنصر اوّل است هیچ مانعی نیست، راه باز است و تشنگان میتوانند سیراب بشوند و میتوانند از فضل الهی كمك بگیرند و درهای دعا به سوی نیایش كردن باز است. اینها عنصر اوّلاند.
دوّم :
"وَأعْلَمْ أنَّكَ لِلْرّاجِینْ بِمُوضِعِ اِجابَهِ وَ لِلْمَهْلُوفِینَ بِمَرصَدِ إغاثِهِ وَ أنَّ فِی اللَّهُفِ إلی جُودِكَ وَ الرِّضاء بِقَضائِكَ عِوَضَاً مِنْ مَنْعِ الباخِلِینَ وَ مَنْدُوحَهً عَمّا فِی أیدِی المُسْتَأثِرِین."
پروردگارا ! من میدانم تو برای امیدواران موضع كافی و رسائی هستی. كسی كه مَلحوف است و رنج دیده و داغ دیده و آفت زده و آسیب دیده و مانند آن است، مُتَلهِّف است و غمگین، تو میتوانی مشكل او را حلّ كنی. اغاثه كنی. نیازهای او را برطرف بكنی. و اگر كسی تأثّرش را و افسوساش را و غم و اندوهاش را به جود و كَرم و رضا و قضای تو واگذار كند، عِوض منع باخِرین را دریافت میكند. عدّهای دارند و عطا نمیكنند. بُخل میورزند. عِوض بُخل آنها، جُود و كَرم تو جبران میكند.
"وَ مَندُوحَهً عَمّا فِی أیدِی المُسْتَأثِرین."
بعضی اهل ایثار نیستند . اهل اِستئْثارند. نه تنها دیگران را بر خود مقدّم نمیدارند، بلكه میكوشند خود را بر دیگران مقدّم بدارند. در دستگاه مستأثران جز تنگ نظری و تنگنائی چیز دیگر نیست. و امّا در دستگاه جُود و كَرم تو مَندوح است، سِعه است، گشایش است. یعنی اگر تنگنای تنگ نظران جا برای رفتن نیازمندان نمیگذارد، وسعت رحمت تو جا برای محتاجان تأمین میكند. "و هم أنَّ الرّاحِلَ إلِیكِ قَرِیبُ المَسافَه وَ أنَّكَ لا تَحْتجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إلا أنْ تَحجُبَهُمُ الأعمالُ السَّیِّئَهُ دُونَكْ."این دو تا جمله از جملههای كلیدی است كه تا پایان این دعای نورانی چندین بار در محور این بحثهای كلیدی مطالبی به عرضتان خواهد رسید كه اگر كسی خواست به طرف ذات أقدس إله سفر كند، به اصطلاح سفر مِنَ الخَلقِ إلَی الحَقّ را طی كند، گرچه وجود مبارك امیرالمؤمنین سلام الله علیه فرمود: آه "مِنْ قِلَّهِ الزَاد وَ طُولِ الطَّرِیق" (2)؛ راه طولانی است.
گرچه من استحقاق ندارم، ولی به امید تو آمدم و تو را به عنوان عالیترین مرجع و تنها مرجع نهائی میدانم. این هم شرط سالك. و آن عنصر چهارم هم این است كه تو مرا دعوت كردی. پروردگارا ! تو خودت فرمودی: وَاسئَلُوا اللهَ مِنْ فَضلِه.
اما همین خاندان عصمت و طهارت فرمودند: اگر كسی بار سنگین گناه روی دوش او نباشد، بخواهد به طرف خدا ارتحال كند، رحلتی به طرف خدا كند، راه دور نیست. "وَ أنَّ الرّاحِلَ إلِیك قَرِیبُ المَسافَه." مسافت بسیار نزدیك است . چون یك قدم فاصله است و آن این است كه: یك قدم بر خویشتن نِه و آن دِگر در كوی دوست. برای كسی كه سالك إلی الله است بیش از یك قدم فاصله نیست. یعنی باید روی خواستههای خود پا بگذارد، روی هوی پا بگذارد. وقتی روی هوی پا گذاشت، قدم دوّم را در دالان توحید مینهد. یك قدم بر خویشتن نِه و آن دِگر در كوی دوست! این "وَ أنَّ الرّاحِلَ إلیكِ قَرِیبُ المَسافَه وَ أنَّكَ لا تَحتَجِبُ عَنْ خَلقِكْ" یك جملهای است به منزله واسطهُ العِقد این دعای نورانی . و شبیه این جمله هم از وجود مبارك امام كاظم سلام الله علیه در وقتی كه او را برای زندان بغداد میبردند در ماه رجب ایراد كرده است كه در بیست و پنجم ، بیست و هفتم رجب، مخصوصاً دعای بیست و هفتم رجب كه وجود مبارك امام كاظم آن را قرائت كردند همین جمله نورانی هست. پس هیچ حجابی بین خلق و خالق نیست، مگر خودِ خلق. "ولا حِجابَ بِینَكَ وَ بِینَ خَلقِكَ غِیرِ خَلقِه." و خلق هم به عنوان این كه آیت الهی هستند، مخلوق خدا هستند، حاجب نیستند.
چون آیت حقّ، حجاب حقّ نیست . آنچه كه حجاب چهره خلق است همان گناه خلق است . "وَ أنَّكَ لا تَحتَجِبُ عَنْ خَلقِكَ إلا أنْ تَحْجُبَهُمُ الأعمالُ السَّیِئَهُ دُونَكْ ." گناهان بَد است كه حاجب است و نمیگذارد. پس راه باز است. هیچ حجابی هم در كار نیست و این شخص داعی هم بدون حجاب آمده. یعنی اگر گناهی بود توبه كرده است. امری بود اِمتثال كرد، نهیای بود اجتناب كرد، نعمتی بود شكرگزاری كرد. این موانع را برطرف كرد تا این عنصر سوّم را به دست آورد كه بعداً عرض میكند: "
وَ قَدْ قَصَدْتُ إلِیكِ بِطَلِبَتِی وَ تَوَجَّهتُ إلیكِ بِحاجَتِی وَ جَعَلْتُ بِكَ اسْتِغاثَتِی وَ دُعائِكَ تَوَسُّلِی مِنْ غِیرِ اسْتِحقاقٍ لِاستِماعِكَ مِنّی وَ لَاسْتِیجابٍ لِعَفْوِكَ عَنّی بَلْ لِثِقَتِی بِكَرَمِكَ وَ سُكُونِی إلی صِدْقِ وَعدِكَ وَ لَجَأی إلَی الإیمانِ بِتُوحِیدِكَ وَ یَقِینِی وَ بِمَعْرِفَتِكَ مِنّی أنْ لا رَبّی غِیرُكْ وَلا إلهَ إلا أنْتَ وَحدَكَ وَلا شَرِیكَ لَكْ ."
گرچه من استحقاق ندارم، ولی به امید تو آمدم و تو را به عنوان عالیترین مرجع و تنها مرجع نهائی میدانم. این هم شرط سالك. و آن عنصر چهارم هم این است كه تو مرا دعوت كردی. پروردگارا ! تو خودت فرمودی: وَاسئَلُوا اللهَ مِنْ فَضلِه
(3) . در قرآن كریم فرمود كه: سئوال كنید. بخوانید و بخواهید! و تو منزّهتر از آنی كه وعده بدهی و انجام ندهی ! دعوت بكنی و نپذیری ! راه بگشائی، در را باز بكنی و راه ندهی! این چنین نیست."اللّهُمَّ أنْتَ القآئِلُ وَ قُولُكَ حَقّ وَ وَعدُهُ صِدق ."
خودت فرمودی:
"وَاسْئَلُ اللهَ مِنْ فَضْلِه إنَّ اللهَ كَانَ غَفُوراً رَحِیمَاً. وَ لِیسَ مِنْ صِفاتِهِ یا سَیِّدِی أنْ تَأمُرَ بِالسُّئوال وَ تَمْنَعُ العَطِیّه وَ أنْتَ المَنّانُ بِالعَطایا عَلی اَهلِ مَمْلِكَتِكْ . وَالعائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأفَتِكْ."
خدایا! آنها كه از تو نخواستند، آنها را ردّ نكردی. ما كه از تو میخواهیم ! خدایا ! تو كه به ماها وعده دادی، ما هم كه از تو میخواهیم . یقیناً ما را رها نمیكنی.
در طلیعه دعای افتتاح ماه مبارك رمضان هم هست كه: خدایا
!"أذِنْتَ لِی فِی مَسْئَلَتِكَ فَاسْمَعْ یا سَمِیعُ مِدْحَتِی وَ أجِبْ یا رَحِیمُ دَعوَتِی ." خدایا ! تو اجازه دادی ما تو را مَدح كنیم ، سئوال كنیم . پس دعای ما، ثنای ما، مدح ما، مَحمِدت ما را گوش بدهی ! اینجا هم به عنوان عنصر چهارم ذكر شد . پس راه باز است ، مرجع نهائی واجد همه امور است. رونده هم واجد شرط است به امید الهی . چون شرط را خود مقصد نهائی در اختیارش گذاشته و این رونده را و سالك را دعوت كرده است. با چنین اطمینانی و با چنین خُلق و خوئی یقیناً دعا مستجاب خواهد بود. امیدواریم دعای همه شما صائمان الهی مستجاب باشد.
غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَالسَّلامُ عَلِیْكُمْ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَكاتُه.
پینوشتها:
1- سوره غافر / آیه 60
2- نهج البلاغه/ كلمات قصار / 77
3- سوره نساء / آیه 32
آیة الله جوادی آملی
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی(5)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است.
إعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشِّیطانِ الرَّجِیم . بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم. اَلدُّعاء تُرْثُ المُؤمِنْ . اَلْدُّعاء سِلاحُ المُؤمِنْ . اَلدُّعاء مُخُّ العِبادَه.
یكی از شرائط استجابت دعا كه وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه در دعای ابوحمزه ثمالی به ما آموخت این است كه انسان نعمتهای الهی را تبیین كند. این در عین حال دعاست، درس دعا هم هست. دعاشناسی را با دعا به ما آموخت. معرفت حقّ را با دعا به آموخت. مسئله معاد را با دعا به ما آموخت. یك وقت انسان فقط دعا میكند. میگوید: خدایا! فلان بیماریام را برطرف بكن! یك وقتی دعای مُعلّل دارد. این دعای مُعلّل، تَعلیل دعاست. درس دعاست.
وجود مبارك امام سجاد عرض میكند: سوابق درخشانی كه نسبت به من و دیگران داشتی و فضائل بیكران تا بیكرانی كه داری، من را وادار میكند كه از تو بخواهیم .
"الهی اَبَّیْتَنِی فِی نِعَمِكَ وَ إحسانِكَ صَغِیراً وَ نَوَّهْتَ بِاسْمِی كَبِیراً ."
خدایا! تاكنون كه در كنار سفره نعمت و احسان تو به سر بردیم. از كودكی تاكنون، از نظر مسائل مادّی و دنیائی ما را تأمین كردی. وقتی سالمند و بزرگ شدیم، ما را شهره روستایمان یا شهرمان یا استانمان، یا كشورمان، یا در یك منظقه وسیعتری، در یك قارّهای، مانند آن كردی. ما را مشهور كردی، خوشنام كردی، نام آور كردی. نام بردار كردی، و مانند آن. وعدههای آخرت هم كه از شما رسیده است.
یكی از شرائط استجابت دعا كه وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه در دعای ابوحمزه ثمالی به ما آموخت این است كه انسان نعمتهای الهی را تبیین كند. این در عین حال دعاست، درس دعا هم هست. دعاشناسی را با دعا به ما آموخت.
پس بنابراین ما حدوثاً و بقآءً در كنار سفره تو نشستیم. ما عادت كردیم به این كه ناز پروردة تَنعُّم تو باشیم. و عادت كردیم كه با دست خالی بیائیم، با روی سیاه بیائیم، با روی سپید، دست پُر برگردیم. عادت كردیم، تو ما را عادت دادی!
پروردگارا! من هم با معرفت آمدم، هم با محبّت آمدم. معرفت من رهنمای من است ، محبّت من شفیع من. قبلاً عرض كردم: به غیر شفیع . الآن عرض میكنم: با شفیع آمدم . تو را دوست دارم. برای این كه خوب كه بررسی كردم، دیدم كه هیچ كس نبود كه ما را از خردسالی به اینجا برساند. وقتی هم بزرگسال شدیم ما را مشهور كند، نام آور كند، محترم كند پیش مردم. حیثیت ما را حفظ بكند. الآن هم با معرفت آمدم كه راهنمای من است. هم با محبّت آمدم كه شفیع من است. همانطوری كه در مسئله توبه گفته شد: لاشَفِیعَ اًنْجَحُ مِنَ التُّوبِه، اینجا هم میتوان گفت:
لا شَفِیعَ اَنْجَحُ مِنَ المَحَبَّه . چیزی، شفیعی بهتر از محبّت نیست. البتّه محبّتهای بیرونی منطقهاش محفوظ است. اینها محبّتهای درونی است.
و عرض میكند:
"وَ أنَا واثِقٌ مِنْ دَلیلی بِدِلالَتِكَ وَ سَاكِنٌ مِنْ شَفِیعِی إلی شَفاعَتِكَ ."
من هم به این راهنما امیدوارم، هم به این شفیع . و غیر از این چیز نیاوردم . عمل صالحی، ترك گناهی، فعل ثوابی، اینها را نیاوردهام ! فقط تو را میشناسم و دوست دارم ، همین.
با زبانی تو را میخوانم كه تبهكار است. با قلبی با تو مناجات میكنم كه تیره است. قلب و قالب تیره است. ولی تو هم تیره را میپذیری، هم تبهكار را . چنین كه تاكنون پذیرفتی. مگر ما تاكنون زبان بیگناه داشتیم؟ قلب سالم داشتیم؟ من از تو میترسم، ولی به تو امیدوارم. در ترس و امید موحّدم. اگر گناهانم را میبینم ، فَزَع میكنم ، نه یأس دارم. و اگر كَرم تو را میبینم، طمع دارم.
اگر ببخشی، بهترین بخشندگانی. چون بدون منّت میبخشی. و اگر عذاب كنی، عادلانه عذاب كردی. پروردگارا ! من با همه سوابق تباه و تیره و تاریكام ، دلیلی دارد كه تو را میخوانم . بیحجّت نیست . اگر كسی بگوید: تو با زبان گناهكار ، با قلب تیره به چه جهت خدا را میخوانی؟ عرض میكنم: روی كَرم او . كریم كسی است كه از گناهان ببخشد . من دلیلی دارم و با این دلیل خودم را قانع كردم كه از تو مسئلت كنم .
"حُجَّتِی یا الله فِی جُرأتِی وَ عَلی مَسْألَتِكَ مَعَ إتْیانِی مَا تَكْرَهُ جُودُكَ وَ كَرَمُكْ وَ عُدَّتِی فِی شِدَّتِی مَعَ قِلَّهِ حَیآئِی مِنْكَ رَأفَتُكَ وَ رَحْمَتُكْ ."
من بَد حیا بودم. از تو خجالت نكشیدم. تو در سوره مباركه علق، در طلیعه بعثت فرمودی: ألَمْ یَعْلَمْ بِأنَّ اللهَ یَری.(1) انسان خجالت نمیكشد در مشهد و محضر خدا گناه میكند؟ من اعتراف میكنم بَد حیا بودم، كم حیا بودم. میدانستم تو مرا میبینی و در محضر و مشهد تو هستم. مع ذلك گناه كردم. اما برای این كه میدانم تو میبخشی، از تو مسئلت میكنم. من بین این دو امر قرار گرفتم: هم عُدّه منی در شدّت، هم رأفت و كرمت مایه امید من است. لذا من با این دو دلیل به سمت تو آمدم.
درود بر پیامبر و اولاد پیامبر بفرست و آن رَجاء و امید مرا آیس و ناامید نكن و محقّق بكن . ندای مرا بشنو ای كسی كه بهترین مَدعُوی.
با زبانی تو را میخوانم كه تبهكار است. با قلبی با تو مناجات میكنم كه تیره است. قلب و قالب تیره است. ولی تو هم تیره را میپذیری، هم تبهكار را . چنین كه تاكنون پذیرفتی . مگر ما تاكنون زبان بیگناه داشتیم؟ قلب سالم داشتیم؟ من از تو میترسم، ولی به تو امیدوارم. در ترس و امید موحّدم.
"یا خِیْرَ مَنْ دَعاهُ داعٍ وَ أفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راج . عَظُمَ یا سِیِّدِی اَمَلِی وَ سآءَ اَهانی ."
عرض كرد: خدایا! عمل و آرزوی من زیاد است. عمل و كار من بسیار بَد است. كار من بَد است. اعمال من بَد است، آمال من بزرگ. تو به مقدار آمال و آرزوی من به من ببخش. به مقدار اعمال من مرا مؤاخذه نكن . زیرا كَرم و بزرگواری تو اَجلّ از آن است كه تبهكاران و مُذنبین را جزاء و كیفر بدهد. و حِلم و بخشایش تو بزرگتر از آن است كه مقصّرین را مُكافات كند. و كُفّ آنها كار كند. و من، یا سِیِّدِی من به فضل تو پناه بردهام .
"هارِبٌ مِنْكِ إلِیْك. این هارِبٌّ مِنْكِ إلِیْك، إنْتَ الرّاه أعْلَمُ … أنَّ الرّاحِلَ إلِیْك قَرِیبُ المَسافَه، بِكَ عَرَفْتُكَ."
این جملهها هم از بحثهای محوری و كلیدی این جمله است كه أنَا هارِبٌ مِنْكِ إلِیْكِ از تو به سوی تو، این توحید ناب است. این هم در این جملههای دعا كم نیست كه دو بار هارِبٌ مِنْكِ إلِیْك آمده است. نه هارِبٌ مِنْ اَصحابِكَ إلی عَفْوِكَ. از تو به سوی تو آمدم . یعنی از جائی نبودم كه به سوی تو بیایم . اگر میترسم، از انتقام تو میترسم. اگر امیدوارم، به لطف تو امیدوارم .
"هارِبٌ مِنْكِ إلِیْك. مُتَنَجِّزٌ مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أحسَنَ بِكَ ظَنَّاً ."
تو به ما وعده دادی كه نسبت به دیگر تبهكاران تنها صابر باشی، حلیم باشی، عَفُّو باشی . بلكه صَفح كنی . صَفح جَمیل . نه تنها عفو كنی، بلكه صَفح جَمیل كنی. یعنی صفحه خاطرات را وَرق بزنی. آن صفحهای كه اصلاً گناه در آن نوشته نشده، آن صفحه را به ما نشان بدهی. و اصلاً صرف نظر كنی كه صَفح بالاتر از عفو است. بنابراین این هم در عین حال كه دعاست، اَدب دعا، درس دعا، راه دعا و تقویّت روحیه نیایش و دعا را وجود مبارك امام سجاد به ما آموخت. غرض آن است كه با دعاء، درس دعا و علّت دعا تشریح میكند. امیدواریم ادعیه همه مستجاب باشد.
وَالسَّلامُ عَلِیْكُمْ وَ رَحْمَهُ الله وَ بَرَكاتُه
پینوشتها:
. 1- سور علق / آیة 14
آیة الله جوادی آملی
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (6)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخّص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است.
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشِّیطانِ الرَّجِیم . بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم . ادْعُونِی اَسْتَجِبْ لَكُمْ (1)
دعای ابوحمزه ثُمالیِ امام سجاد سلام الله علیه گذشته از این كه متنش نیایش به درگاه خداست، تحلیل دعا، معنای دعا، مقدّمات دعا، شرائط و آداب و سُنن دعا و علت دعا و علل و عوامل استجابت دعا، اینها را هم در بردارد. لذا در عین حال كه مسئله خواندن و خواستن خداست، نظیر جوشن كبیر و مانند آن نیست كه همهاش ذكر باشد و تضرّع و توسّل به اسمای حُسنای الهی باشد. بلكه تحلیل میكند.
یكی از آن علل تحلیلش این است: خدایا! من نیازمند بخشش توام و بخشودن برای تو هیچ زحمت ندارد. و اصلاً من آن قَدر و آن منزلت را ندارم كه شما بخواهی درباره من تصمیم عذاب بگیری یا بخشودن من برای شما دشوار باشد. هیچ كدام از اینها نیست. الهی! من یك امر خطیری نیستم.
"وَ مَا أنَا یا رَبْ وَ مَا خَطَرِی." من كی ام اصلاً و ارزش من چیست؟
"هَبْنِی بِفَضْلِكَ . وَ تَصَدَّقْ عَلَیْكَ بِعَفْوِكَ یا رَبِّ جَلَّلَنِی بِسِتْرِكَ وَاعْفُ عَنْ تُوبیخِی بِكَرَمِ وَجْهِكَ ."
عرض میكند: خدایا ! جامه عفو را بر پیكر من بپوشان.
خوب از این طرف وقتی شخص هیچ ارزش نداشته باشد و از آن طرف بخشش او هیچ دشوار نباشد، خوب چرا نمیبخشی؟ آنگاه عرض میكند: خدایا ! من اگر گناه كردم، معنای حریم شكنی نیست. معنای هتك حرمت ربوبی نیست. پروردگارا! من در برابر دیگران تو را گناه نمیكنم . و نه تنها حقّ دیگران را ضایع نمیكنم، حقّ خودم را هم در برابر تو ضایع نمیكنم . و در حضور دیگران، مشهد و محضر دیگران تو را گناه نمیكنم . امّا در حضور تو، تو را گناه میكنم. این نه برای آن است كه حرمت تو را رعایت نكردم و این نه برای آن است كه تو پیش من مُكرّم و مُعزّز نیستی.
بلكه برای آن است دیگران اگر بفهمند و ببینند، آبرو ریزی میكنند، مرا كیفر میكنند و تو میبینی و میدانی و عفو میكنی! پس سرّ این كه در حضور دیگران گناه نمیكنم و در حضور تو گناه میكنم آن است كه تو میبخشی و آنها نمیبخشند. نه برای آن است كه تو پیش من محترم نیستی. حرمت شكنی میكنم !
خدایا! من اگر گناه كردم، معنای حریم شكنی نیست. معنای هتك حرمت ربوبی نیست. پروردگارا! من در برابر دیگران تو را گناه نمیكنم . و نه تنها حقّ دیگران را ضایع نمیكنم، حقّ خودم را هم در برابر تو ضایع نمیكنم . و در حضور دیگران، مشهد و محضر دیگران تو را گناه نمیكنم . امّا در حضور تو، تو را گناه میكنم.
"فَلَوِ اطَّلَعَ الیُوم عَلی ذَنْبِی غِیْرُكَ مَا فَعَلْتُهُ وَ لُوْ خِفْتُ تَعجِیلَ العُقُوبَهِ لَاجْتَنَبْتُهُ لا لِأنَّكَ أهْوَنُ النّاظِرینَ إلّیَّ وَ أخَفُّ المُطَّلِعِینَ عَلَیَّ . بَلْ لِأنَّكَ یا رَبِّ خَیْرُ السّاتِرین وَ اَهلَ مُنْهَلِمِینْ وَ أكْرَمُ الأكْرَمِین. سَتّارُ العُیُوب غَفّارُ الذُّنُوب، عَلّامُ الغُیُوب، تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِكَرَمِكَ وَ تُؤَخِّرُ العُقُوبَهِ بِحِلْمِكْ."
خوب پس این كه انسان در حضور دیگران گناه نمیكند و در حضور ذات أقدس إله گناه میكند، این ممكن است دو گونه باشد: یك عدّهای برای خدا حرمت قائل نیستند، معاذالله. یك عدّهای برای خدا حرمت قائلاند و خدا را ستّار میدانند و خدا را غفّار میدانند. خدا را حلیم میدانند. چنین كسی استحقاق دریافت عفو الهی را دارد. البتّه تعبیر استحقاق نه برای آن است كه كسی طلبكار باشد. بلكه به این معناست اگر ذات أقدس إله ببخشد، اینجا مورد رو او جواز و حقّ است. و باز مسئله حمد را در كنار دعا بازگو میكند. چون ذات أقدس إله را به حلم و صدر ستود، به عنوان غفّار ستود، به عنوان این كه پرده را آویخته نگه میدارد ستود. عرض میكند: حمد مال توست . چون ستّار بودن، غفّار بودن، حلیم بودن، اینها كمالاتی است كه در ذات أقدس إله هست. و همه كمالات الهی هم عین اختیار اوست. یعنی از اختیار نشأت میگیرد. بنابراین شایسته حمد است.
آنگاه عرض میكند:
"فَلَكَ الحَمْدُ عَلی حِلْمِكَ بَعْدَ عِلْمِكْ وَ عَلی عَفْوِكَ بَعْدَ قُدْرَتِكْ."
ملاحظه میفرمائید؛ بنابراین این در این حالی است كه دعای ابوحمزه ثمالی دعاست، لذا مناجات حمد هم هست، مناجات ذكر هم هست. مناجات تفسیر اسمای الهی هم هست و مانند آن.
"وَ یَحْمِلُنِی وَ یُجَرِّئُنِی عَلی مَعْصِیَتِكَ حِلْمِكَ عَنّی. وَ یَدْعُونِی إلی قِلَّهِ الحَیآءِ سِتْرُكَ عَلَیَّ وَ یُسْرِعُنِی إلی التَوَّثُّبِ عَلی مَحارِمِكِ مَعْرِفَتِی بِسِعَهِ رَحْمَتِكَ وَ عَظِیمِ عَفْوِكْ ."
پروردگارا ! اگر من نسبت به گناهان جَرّی ام ، برای آن است كه تو بخشندهای.
مكرر در مكرر دیدی و صرف نظر كردی ! و ما هم مكرر در مكرر تن به تباهی دادیم . یك وقت انسان احساس اَمن میكند كه فَلا یَأمَنُ مَكرَ اللهِ عَلَی القُومُ الخاسِرُون (2). كسی میگوید: من در اَمان ام ، معاذ الله مرگ كسی و مرجعی كه به تباهی تبهكاران خاتمه بدهد، نیست.
چنین انسانی جَسور و گستاخ است. یك وقت میداند كه ذات أقدس إله ستّارانه، غفّارانه، حلیمانه، صابرانه برخورد میكند. عجله نمیكند، فرصت توبه و اِنابه میدهد. درهای توبه را باز میكند. چنین انسانی احیاناً به خود اجازه گناه میدهد. گرچه در بخشهای دیگر خواهد آمد كه انسان چون نمیداند كِی رَخت برمیبندد، هرگز نباید دست به تباهی دراز كند. شاید توبه نكرده بمیرد و شاید مشمول عفو نشود. ذات أقدس إله توبه تائب را میپذیرد.
انسان میداند كه ذات أقدس إله ستّارانه، غفّارانه، حلیمانه، صابرانه برخورد میكند. عجله نمیكند، فرصت توبه و اِنابه میدهد. درهای توبه را باز میكند. چنین انسانی احیاناً به خود اجازه گناه میدهد. گرچه در بخشهای دیگر خواهد آمد كه انسان چون نمیداند كِی رَخت برمیبندد، هرگز نباید دست به تباهی دراز كند. شاید توبه نكرده بمیرد و شاید مشمول عفو نشود. ذات أقدس إله توبه تائب را میپذیرد.
هرگز بر خودش لازم نكرده است و به عموم هم وعده نداده است كه توبه گناه غیر تائبین را ببخشد . آنگاه دعا و سئوال وقتی كه تحلیل شد، به این قسمت رسید كه ذات أقدس إله ستّار است، غفّار است، حلیم است. گاهی به صورت استغاثه در میآید. لذا عرض میكند:
"یا كَلِیمُ یا كَرِیم ! یا حَیُّ یا قَیُّوم . یا غافِرَ الذَّنْب. یا قابِلَ التَّوبْ . یا عَظِیمَ المَنّ، یا قَدِیمَ الإحْسان ."
خواندن خدا به اسمای حُسنی برای آن است كه هر اسمی ضامن آن محتوای خود هست . همان طوری كه در قرآن كریم اول مطلبی ذكر می شود، بعد در پایان آیه یك اسم یا دو اسم از اسمای حُسنای الهی ذكر میشود كه هر اسمی كه در پایان آیه است، ضامن مضمون آیه است. ادعیه هم به شرح ایضاً. دعاها هم همین طور است.
گاهی انسان خدا را میخواند و از خدا میخواهد كه نسبت به او حلیمانه و بردبارانه برخورد كند. میگوید: یا حَلِیمْ ! این خواندن حَلیم یعنی دعای به حِلم است كه خدایا! از گناهان من بگذر. همچنین ستّار، غفّار ، مُبَدِّلُ السَّیئاتِ بِالحَسَنات و مانند آن. این كه عرض میكند:
"إیْنِ سَتْرُكَ الجَمِیل، إیْنِ عَفوُكَ الجَلِیلْ، إیْنِ فَرَجُكَ القَرِیب، إیْنِ غِیاثُكَ السَّرِیع ، إیْنِ رَحْمَتُكَ الوَاسِعِه ."
بعد از این كه این دعاها به صورت
"إیْنِ عَطایاكَ الفَاضِلَه وَ إیْنِ مَواهِبُكَ الهَنیئَه"
و مانند آن درآمده است آنگاه در پایان این بخش عرض میكند: خدایا !
"بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمْ الصَّلاه وَ عَلَیْهِمُ السَّلام) فَاسْتَنْقِذُنِی وَ بِرَحْمَتِكَ فَخَلَّصَنِی."
خدایا! تو را به اهل بیت سوگند كه اینها وسیله من است؛ من از تباهی و تیرگی برهان، وَ بِرَحْمَتِكَ مرا از هر گزند و آسیبی خلاص بفرما! كه ما امیدواریم ذات أقدس إله هم این دعاها را و هم آنچه كه در پایان این بخش از دعا آمده است در حق همه ما علاقه مندان به قرآن و عترت مستجاب بشود! غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ
وَالسَّلامُ عَلِیْكُمْ وَ رَحْمَة اللهِ وَ بَرَكاتُه.
پینوشتها:
. 1- سور غافر / آیه 60
. 2- سوره اعراف / آیه 99
آیة الله جوادی آملی
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (7)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است.
دعای ابوحمزه ثُمالی بخشهایش یكسان نیست . گاهی در بعضی از بخشها از جلال و عظمت خدا شروع میشود و به ضعف و حقارت بنده ختم میشود . گاهی از ضعف و حقارت بنده شروع میشود، به عظمت و جلالت ذات أقدس إله ختم میشود. گاهی هم دعا برای آن است كه خدا را محمود بدانیم و او را حمد كنیم . گاهی دعا برای آن است كه خدا را مشكور بدانیم و او را شكر كنیم . گاهی دعا برای آن است كه خدا را معبود بدانیم و او را عبادت كنیم . گاهی دعا برای آن است كه خدا را مسعود و مقصود بدانیم و به صمدیّت او اعتراف كنیم . گاهی دعا برای آن است كه خدا را واحد بدانیم و در پایان از توحید طرفی ببندیم و مانند آن. این بخش از دعا از اینجا شروع میشود:
"یا مُحسِنُ یا مُفْصِل یا مُنْعِمُ یا مُفْضِل."
عرض میكند: تو كه اِجمال و احسان و افعال و احسان را دارا هستی. ما اگر چنانچه بخواهیم به سمت تو بیائیم، هیچ پایگاهی نداریم . یك وقت است انسان در سكوی پرش ایستاده است. روی سكوی پرش پرواز میكند. یك پایگاهی دارد. گاهی پرواز نمیكند. سرعت سیر ندارد. نردبان دارد بالأخره. تبرّك میكند، این نردبان را یكی پس از دیگری پلههای نردبان را طی میكند. یك وقت است كه نه نردبان است، نه سكوی پرش. یك طنابی آویخته است. این طناب را دستگیره قرار میدهد، كم كم بالا میرود. اما هیچ چیزی گاهی در اختیار انسان مُنقَطِعُ الأسباب نیست. نه عملی دارد كه با آن عمل به عنوان سكوی پرش پرواز كند یا نردبان ترقّی از او استفاده كند، یا طناب آویخته از او مدد بگیرد. نه كسی هم او را همراهی میكند.
گاهی هم دعا برای آن است كه خدا را محمود بدانیم و او را حمد كنیم . گاهی دعا برای آن است كه خدا را مشكور بدانیم و او را شكر كنیم . گاهی دعا برای آن است كه خدا را معبود بدانیم و او را عبادت كنیم . گاهی دعا برای آن است كه خدا را مسعود و مقصود بدانیم و به صمدیّت او اعتراف كنیم . گاهی دعا برای آن است كه خدا را واحد بدانیم و در پایان از توحید طرفی ببندیم و مانند آن.
در اینجا فقط به ذات أقدس إله عرض میكند: پروردگارا ! اگر پرواز است و سكوی پرش، فضل توست . اگر نردبان است و تَدرّج پلههای نردبان، فضل توست. و اگر طنابی هست و اعتصام به آن طناب، فضل توست. ما هیچ پایگاهی، تكّیهگاهی، وسیلهای نداریم كه به توكّل بر او، اعتماد بر او بخواهیم این راه طولانی را طی كنیم .
"لَنَا نَتَّكِلُ فِیهِ نِجاهِ مِنْ عِقابِكَ عَلی أعمالِنَا ."
كسی اگر بخواهد از چاه برهد، به جاه برسد؛ از خطر برهد، به ثواب برسد؛ از دوزخ برهد، به بهشت برسد بالأخره یك پایگاهی میطلبد. عرض می كند: خدایا! ما هیچ پایگاهی نداریم . فقط فضل توست . فضل تو، مرا همراه و هم راه است یا رَبّ ! همراه آدم فضل اوست، راه انسان فضل اوست. نردبان انسان فضل اوست. سكوی پرش فضل اوست. طناب اعتصام شونده فضل اوست.
"بَلْ بِفَضْلِكَ عَلَیْنَا لِأنَّكَ أهْلُ التَّقْوی وَ أهْلُ المَغْفِرَه."
تو اهل تقوائی . تو شایسته هستی از تو تقوا كنیم ، یعنی بپرهیزیم.
وِقایه كنیم . تمام شرور و نقصانها را به خود اِسناد بدهیم ، هستی خودمان را سَپر نفس قرار بدهیم. كه تمام نقصها به ما برسد و چیزی از نقصها به تو نرسد. بالاترین تقوا ، همین تقواست در حقیقیت. كه انسان هستی خود را وِقایة ذات أقدس إله قرار بدهد، سَپر قرار بدهد كه هر نقصی است مال خود انسان است و هر كمالی است، مال ذات أقدس إله است. و خداوند اهل مغفرت است. یعنی شایسته است كه ببخشد . اهلیّت را هم دارد و احسانهای او هم ابتدائی است.
"تَبْتَدِی بِالإحسانِ نِعَماً ."
نعمتهای او مسبوق به پاداش نیست. همان گفتار معروف كه داد او را قابلیّت شرط نیست.
بلكه شرط قابلیّت داد اوست . ذات أقدس إله با یك فیض فقیر میآفریند، با فیض دیگر فقیر را پاسخ میدهد. مگر كسی به فقر خود پی نبرد و نخواهد و اگر كسی بخواهد، ممكن نیست ناامید و آیس برگردد.
چَشم دو بار اشك میریزد. یك وقت در حال حزن و غم و یك وقت در حال نشاط و سرور است. آن خنكی و سردی را میگویند: (قُرّه) . هوای سرد را می گویند: (قار) . و اگر گفتند: قُرَّهُ العِیْن یا قُرَّهُ الأعْیُن و مانند آن، یعنی شاد باش و نشاط مَند بودن شما را مسئلت میكنیم كه شما مسرورانه اشك شوق بریزید. یعنی اشك خنك بریزید. و اگر كسی به سمت ذات أقدس إله حركت كرد، آنگاه مشتاقانه اشك شوق میریزد.
"وَ تَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ كَرَمَاً ."
تو از گناه روی كرامتی كه داری میگذری . آنگاه در بخش دیگر سخن از حمد خدا بود كه عرض كرد:
"فَلَكَ الحَمْدُ عَلی حِلْمِكَ بَعْدَ عِلْمِكْ ."
اینجا سخن از شكر خداست .
"فَمَا نَدرِی مَا نَشْكُرْ . أمْ جَمِیلِ مَا تَنْشُرْ أمْ قَبِیحِ مَا تَسْتُر . أمْ عَظِیمِ مَا أبْلَیْتَ وَ أوْلَیْتَ. أمْ كَثِیرِ مَا مِنْهُ نَجَّیْتَ وَ عافَیْتَ ."
چهار علل از عوامل شكر الهی را بازگو میكند. عرض میكند : خدایا ! آن كارهای خوبی را كه مختصر بود، به لطف تو انجام دادیم . تو به ما دادی و اما به نام ما منتشر كردی. ما را نامور كردی. این زمینه شكر را فراهم میكند. فَلَكَ الشُّكْر . كارهای زشتی كه ما انجام دادیم ، آبروی ما را نبردی، مستور نگه داشتی. أمْ قَبِیحِ مَا تَسْتُر فَلَكَ الشُّكْر.
نعمتهای بزرگی كه أبّلا كردی، اعطاء كردی، بدون استحقاق ما، فَلَكَ الشُّكْر . خطرهای مهمی را كه ما را از آن گزند و آسیب رهائی بخشیدی، فَلَكَ الشُّكْر . همه این علل هست. اینها مانِعَهُ الخُلُّو است . جمع را شاید. درباره بعضی اشخاص هر چهار فضیلت هست . آنگاه عرض میكند: خدایا ! اگر كسی تو را محبوب خود نشان بدهد، تو میپذیری. نه تنها به عنوان بنده و عبد خالص و صالح میپذیری، به عنوان محبوب میپذیری . این كه فرمود: خدا مُحبّ شما میشود، شما محبوب خدا میشوید، فَسُوفَ یَأتِی الله بِقُومٍ یُحِبُّهُ وَ یُحِبُّونَ (1)، این بهترین فضیلت است برای انسان.
"یا حَبِیبَ مَنْ تَحَبَّبَ إلَیْك ."
گرچه در بعضی از نسخ همه اینها به صورت ضمیر خِطاب ذكر شده است، اما در بعضی از اینها ضمیر غیاب هست، در بعضی از اینها تلفیق .
"یا حَبِیبَ مَنْ تَحَبَّبَ إلِیْكِ یا قُرَّهَ عِیْنَ مَنْ لا ذَلِكَ وَانْقَطَعَ إلِیْك ."
امّا در بعضی از نُسخ این چنین است:
"یا حَبِیبَ مَنْ تَحَبَّبَ إلِیْك یا قُرَّهَ مَنْ عِینِ مَنْ لاذِ بِكَ وَانْقَطَعَ إلِیْه."
به هر تقدیر اگر كسی خود را تحبُّب كند، اظهار محبّت كند به سمت تو، تو او را به عنوان حبیب میپذیری. به عنوان محبوب میپذیری. و اگر كسی به تو پناهنده بشود، تو قُرًّهُ العِین او خواهی بود. (قُرَّهُ العِیْن) به معنای خنكی چَشم.
چَشم دو بار اشك میریزد. یك وقت در حال حزن و غم و یك وقت در حال نشاط و سرور است. آن خنكی و سردی را میگویند: (قُرّه) . هوای سرد را می گویند: (قار) . و اگر گفتند: قُرَّهُ العِیْن یا قُرَّهُ الأعْیُن و مانند آن، یعنی شاد باش و نشاط مَند بودن شما را مسئلت میكنیم كه شما مسرورانه اشك شوق بریزید. یعنی اشك خنك بریزید. و اگر كسی به سمت ذات أقدس إله حركت كرد، آنگاه مشتاقانه اشك شوق میریزد. در قرآن كریم دوبار سخن از اشك شوق ریختن است.
كه عدّهای كه معارف الهی را درك میكنند، تَری أعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَمْع (2). یك بار است . یك بار هم كسانی كه عازم جبهه بودند و تداركات صدر اسلام كافی نبود كه آنها را اعزام بكند، اینها ناامید میشدند، اشك میریزند كه چرا به جبهه نرفتند. البتّه این اشك دوّم، اشك غم و اندوه است كه چرا به جبهه نرفتند. أنْتَ المُحْسِنُ وَ نَحنُ المُسِیئُون . تو محسنی و ما بَدكاریم . آنگاه عرض میكند:
"فَتَجاوَز یا رَبِّ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدَنَا بِجَمِیلِ مَا عِنْدَكْ ."
آنچه در نزد شما، زیبائی و جلال و جمال است. و آنچه در نزد ماست قبیح است و زشت.
خدایا! به حقّ آن زیبائیهای نزدت از زشتیهای ما بگذر .
"وَ أیُّ جَهْلِ یا رَبِّ لا یَسْعَهُ جُودُك أوْ أیُّ زَمانٍ أطْوَلُ مِنْ أناتِكَ وَ مَا قَدْرُ أعمالِنَا فِی جَنْبِ نِعَمِكَ وَ كَیْفَ نَسْتَكْثِرُ أعمالاً تُقابِلُ بِها كِرامُكْ . بَلْ كِیْفَ یَضِیقُ عَلَی المُذْنِبِینَ مَا وَسَعَهُمْ مِنْ رَحْمَتِكْ ."
عرض كرد: خدایا ! كدام جهل است كه جود تو توان بخشش آن را ندارد. و چه زمانی از قدرت تحمّل و تأنّی شما بیشتر است كه ما بگوئیم: اگر بیشتر از این صبر میكردی، بهتر بود. یا دیگران بیشتر از این توان صبر دارند! و اصلاً اعمال ما در جنب نِعَم تو چیست كه شكر بكنیم یا نكنیم . و چگونه اعمالی كه در مقابل كَرم توست، ما آنها را زیاد بشماریم، در حالی كه خود این عمل هم باز محصول كَرم توست. و از طرفی چگونه تبهكاران در تنگنا قرار بگیرند، در حالی كه رحمت تو بیانتهاست .
"رَحْمَتُكَ وَسِعَتْ كُلِّ شِیءٍ."
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (8)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است...
در این دعای سحر ابوحمزه ثمالی كه از وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه نقل كرد منشاء اصلی دعا را معرفت میداند. و تداوم دعا را هم معرفت میداند. و ناامید نشدن هم مستند به معرفت است. عرض میكند:
"یا واسِعَ المَغْفِرَة یا باسِطَ الیَدَینِ بِالرَّحمَه."
ای پروردگاری كه مغفرتات بیكران است و اگر بخواهی كسی را مورد تَفقّد قرار بدهی با كرامت تفقّد میكنی.
باسِطُ الیَدَین! گرچه خدا دست ندارد، ولی اگر كاری بكند و محبّتی بكند مثل این كه انسان دو دستی كاری را انجام بدهد این چنین میكند. این كه فرمود: یَداهُ مَبسُوطَتان، یَدی او ندارد تا بسط كند. ولی اگر كسی خواست نسبت به دیگری عطائی كریمانه داشته باشد، دو دستی چیزی را به او عطا میكند. خدا اگر خواست بندهای را بنوازد دو دستی به او احسان میكند. او باسِطُ الیَدَین است. چنین بسطی كه برای ذات أقدس إله بازگو شد، آنگاه عرض میكند : خدایا! تو اگر مرا برانی از دَرت، ولی من دوباره برمیگردم .
به دلیل این كه در دیگری نیست. انسان اگر به عجز خود پی ببرد، اول: بداند كه موجود نیازمندی است و بداند توان رفع نیاز در اختیار خود او نیست، دو : حلّ رفع نیاز به عهده غیر او هم نیست، سوم: تنها مبدائی كه میتواند نیازهای او را برطرف بكند خداست، چهارم : و خدا هم اگر كسی او را بخواند و بخواند اجابت میكند، پنجم: خوب چنین كسی یقیناً دعا میكند. لذا عرض میكند: خدایا! تو اگر مرا برانی و از فیض خاصات محروم بكنی، من ناامید نمیشوم . دوباره برمیگردم .
"فَوِ عِزَّتِكَ یا سَیِّدِی لَوِنْتَهَرْتَنِی ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ وَ لا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ لِمَا انْتَهی إلَیَّ یا سِیِّدِی مِنَ المَعْرِفَهِ بِجُودِكَ وَ كَرَمِكْ."
انسان اگر به عجز خود پی ببرد، اول: بداند كه موجود نیازمندی است و بداند توان رفع نیاز در اختیار خود او نیست، دو : حلّ رفع نیاز به عهده غیر او هم نیست، سوم: تنها مبدائی كه میتواند نیازهای او را برطرف بكند خداست، چهارم : و خدا هم اگر كسی او را بخواند و بخواند اجابت میكند، پنجم: خوب چنین كسی یقیناً دعا میكند. لذا عرض میكند: خدایا! تو اگر مرا برانی و از فیض خاصات محروم بكنی، من ناامید نمیشوم . دوباره برمیگردم .
چون من میدانم راهی غیر از در خانه تو نیست دوباره برمیگردم. دلیلی ندارد كه ناامید بشوم ، چون نیازمندم . و دلیلی ندارد كه به غیر تو مراجعه كنم چون از آنها كاری ساخته نیست. و دلیلی ندارد كه به تو مراجعه نكنم . چون تو سرانجام میپذیری. و اگر چند لحظه طرد كردی حكیمانه است. بعد هم میپذیری .
"وَ أنْتَ الفاعِلُ لِما تَشآء تُعَذِّبُ مَنْ تَشآء بِمَا تَشآء كِیفَ تَشآء وَ تَرْحَمُ مَنْ تَشآءُ بِمَا تَشآءُ كَیْفَ تَشآء ."
هر كاری را كه بخواهی انجام دهی و هیچ قدرتی نیست كه جلوی تو را بگیرد. چون هرچه در جهان امكان هست مصنوع توست. و هرگز مصنوع بر صانع خود حاكم نیست.
"وَ لا تُسألُ عَنْ فِعْلِكَ وَ لا تُنازَعُ فِی مُلْكِكَ وَ لا تُشارَكُ فِی اَمْرِكَ وَ لا تُضآدُّ فِی حُكْمِكَ وَ لا یَعْتَرضُ عَلَیْكَ اَحَدٌ وَ لا یَعْتَرِضُ عَلَیْكَ اَحَدٌ فِی تَدْبیرِكَ لَكَ الخَلْقُ وَ الأمْر تَبارَكَ اللهُ رَبُّ العالَمِین."
عرض میكند: خدایا! تو از فعلات مسئول نیستی. برابر آیه سوره مباركه انبیاء كه فرمود: لا یُسئَلُ عَمَا یَفْعَلُون وَ مَا یُسئَلُون. (1)
سئوال گاهی در محور علل مادّی یا سُوری است. سئوال میكنند: آیا فلان چیز از چی ساخته شد یا چگونه ساخته شد. ذات أقدس إله چون بدون الگو جهان را آفرید و حكیمانه هم آفرید نمیتوان سئوال كرد كه از كدام مادّه عالم را آفرید. برای این كه مادّهای در كار نبود و همه جزء مُنشئآت اویند. صورت از پیش ساختهای هم نبود تا خدا كارش را برابر آن صورت بسازد، زیرا خدا فاطر است و بلیغ و بَدیع. و نوآور است و مورد سئوال هم قرار نمیگیرد. یعنی بازخواست هم نمیشود. زیرا آن قانونی كه برابر آن قانون كسی بخواهد خدا را بازخواست كند، آن قانون هم ممكن است و مخلوق خداست. و هرگز مخلوق بر خالق حاكم نیست. و هرگز نمیتوان خدا را زیر سئوال برد. چون او كارهایش عین حكمت است، هرگز گزاف و جَزاف در حریم كار او و در قلمرو صُنع و خلقت او راه ندارد تا كسی بتواند بكند. جای سئوال نیست. در حقیقت سالبه به انتفاع موضوع است.
تدبیر امور مخلوقات هم در اختیار خداست. او كه منزّه از ضدّ است، مُبرّای از شریك است، منزّه از جَزاف و گزاف است دلیلی ندارد كه كسی به او اعتراض بكند. اصلاً او اعتراض پذیر نیست. چون این چنین است اگر كسی را براند برابر با حكمت میداند. لذا در این دعا امام سجاد عرض میكند: پروردگارا ! من آن معرفتی كه درباره تو دارم اگر یك بار یا ده بار مرا برانی، باز دوباره برمیگردم . برای این كه آن علل و عوامل نیایش و دعا همچنان پیش من هست.
اگر كسی بخواهد از جهت مبداء فاعلی و غائی سئوال كند، خدا كه فاعل همه اهداف است، دیگر نه مبداء فاعلی فائق دارد، نه مبداء غائی فائق، لذا لا یُسْئَلُ عَنْ مَا یَفْعَل. و مردماند كه مورد سئوال قرار میگیرند. وَ هُمْ یُسْئَلُون . و هیچ كسی حقّ اعتراض ندارد برای این كه همه برابر حكمت او آفریده شدند. لَكَ الخَلْقُ وَ الأمْر.( اَمر) گرچه گاهی در قبال خلق است، به معنای عالَم امر استعمال میشود، ولی در اینگونه از موارد معنای جامع را دارد. یعنی هم عالَم امر در اختیار خداست مثل عالَم خلق، هم تدبیر عالم امر و خلق در اختیار خداست. لَكَ الخَلْق وَ لَكَ الأمْر . ( اَمر) یعنی تدبیر و اراده . همان طوری كه اصل آفرینش در اختیار ذات أقدس إله است، تدبیر امور مخلوقات هم در اختیار خداست. او كه منزّه از ضدّ است، مُبرّای از شریك است، منزّه از جَزاف و گزاف است دلیلی ندارد كه كسی به او اعتراض بكند. اصلاً او اعتراض پذیر نیست. چون این چنین است اگر كسی را براند برابر با حكمت میداند. لذا در این دعا امام سجاد عرض میكند: پروردگارا ! من آن معرفتی كه درباره تو دارم اگر یك بار یا ده بار مرا برانی، باز دوباره برمیگردم . برای این كه آن علل و عوامل نیایش و دعا همچنان پیش من هست.
یعنی 1- انسان محتاج است ، 2- خود قدرت ندارد نیازهای خود را برطرف كند، 3- غیر خدا توانمند نیست، مشكلات انسان را برآورده كن، 4- تنها مبدائی كه توان حلّ نیاز انسان را دارد خداست، 5- خدا هم كارهایش برابر با حكمت است، 6- دلیلی ندارد كه من ناامید بشوم و دعا نكنم و نخوانم و نخواهم یا به غیر خدا تكیه كنم .
در بخشی از دعاهای امام سجاد سلام الله علیه آمده است كه: یا مَنْ لا تُغَیِّرُ حِكْمَتَهُ الوَسائِل. یا مَنْ لا تُبَدِّلُ حِكْمَتَهُ الوَسائِل. یعنی پروردگارا ! تو كارهای حكیمانه انجام میدهی.
حتّی دعا كه یكی از بهترین وسائل است بخواهد در تو اثر بكند كه مسیر حركت را عِوض كنی، این چنین نیست . هیچ وسیلهای توان آن را ندارد كه حكمت خدا را تغییر، تبدیل و مانند آن ایجاد كند. حكمت خدا با هیچ وسیلهای تغییرپذیر نیست . بنابراین كارهای او متن حكمت است. از این جهت كه متن حكمت است دلیلی ندارد كه من ناامید بشوم . آن گاه عرض میكند:
یا رَبِّ هذَا مَقامُ مَنْ لاذِبِكَ وَاسْتَجارُ بِكَرَمِكَ وَ ألِفِ إحسانِكَ وَ نِعَمِكْ .
من در یك منزلتی هستم كه هیچ پناهگاهی غیر از شما ندارم . فهمیدم كه مَلاذ و مَلجاء شمائی و مَلاذ و مَلجاء هم شمائی . جود و كَرم شما هم طوری نیست كه در تنگنا قرار بگیرد . عفو تو در مدار بسته ای نیست . فضل تو محدود نیست . رحمت تو محدود نیست . رحمت تو كم نمیشود من تنها تكیهگاه قصور ما صَفح قدیم و گذشت سابقهدار شماست.
و فضل عظیم و رحمت بیانتهای شماست. ما با چنین گمانی به درگاه شما آمدیم . ما را با خبر كنید؛ اَفَتُراكَ یعنی اَخْبِرنا یا رَبِّ تُخْلِفُ ظُنُونُنا . ما با این گمان آمدیم . شما هم كه فرمودی: أنَا إنَّ ظَنِّ عَبْدِیَ المُؤمِنِ بِی. من نزد گمان بندهام هستم و گمان ما در این است كه شما ردّ نمیكنی. آیا مایه خَیْبَت آمال ما میشوی ؟ هرگز این چنین نیست . كَلّا . گمان ما این نیست كه ما را ترك بكنی. طمع ما هم این نیست كه شما انجام نگرفته ما را بیرون بكنی.
"إنَّ لَنَا فِیكَ أمَلاً طَوِیلاً كَثِیراً أنَّ لَنَا فِیكَ رَجآءَ عَظِیمَاً عَصَیْناكَ وَ نَحْنُ نَرْجُوا أنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا وَ دَعَوناكَ وَ نَحْنُ نَرْجُوا أنْ تَسْتَجِیبَ لَنَا فَحَقّق رَجآءَ نا مَولانا."
پروردگارا! ما یك مانعی داریم كه نمیگذارد به كرم تو راه پیدا كنیم و آن گناه است. خوب آن مانع را اوّل برطرف كن. گناهان را ببخش. ما یك تیرگی و تباهی در نهانمان داریم كه نمیگذارد به حرم اَمن تو بار یابیم. خوب آن تیرگی را به صفا مُبدّل كن. آن شرطی كه مفقود است حاصل كن. آن مانعی كه موجود است برطرف كن تا ما لائق بار یافتن بارگاه كرمات را كَرَمت بشویم . إنْ شآءَ الله
غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَالسَّلامُ عَلِیْكُمْ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرِكاتُه
پینوشت:
سوره انبیاء / آیه 23 1-
آیة الله جوادی آملی
امیدواریم رحمت بیانتهای حقّ شامل همه ما بشود. از تباهی و تیرگی همه نجات پیدا كنیم.
غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَالسَّلامُ عَلِیْكمُ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُه.
پینوشتها:
1- سوره مائده/ آیه 54 ـ با تخلّص.
. 2- سوره مائده/ آیه 83
آیة الله جوادی آملی
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (9)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است.
وجود مبارك امام سجاد برای جذب و جلب رأفت و رحمت الهی دستور انعطاف را به انسان مرحمت میكند، تا یك نیایشگر به ذات أقدس إله عرض كند: اگر گناهی از ما صادر شده است، در اثر لِجاج و عِناد نبوده! ما میدانیم كه مستوجب عذاب الهی هستیم، لكن
دو عامل ما را وادار میكند كه از ذات أقدس إله درخواست عفو كنیم؛
1- گناه ما روی لجاج و عِناد نیست. ما به عنوان اَلَدُّ الخِصام و مانند آن دست به گناه دراز نكردهایم. بلكه بر اثر غفلت بوده است.
2- میدانیم شما بخشنده و مهربانی! پس قصور ما از یك سوی، كَرم شما از سوی دیگر ، این دو عامل ما را وادار میكند كه دست نیایش به سوی شما دراز كنیم . اگر كسی بر اثر لجاج گناه كند، مستكبرانه دست به گناه دراز كند، چنین كسی در خُور عفو نیست! یا اگر مولائی كریمانه با بندهاش برخورد نكند، چنین بنده تبهكاری به خود اجازه درخواست عفو نمیدهد. لكن هر دو عامل در اینجا برای دعا وجود دارد؛ یكی غفلت و جهالت ما، دوّم كَرم و بزرگواری شما.
آنگاه عرض میكند: خدایا! نه تنها ما را ببخش، بلكه همه تبهكاران را ببخش! اگر راهی برای بخشش تبهكاران نباشد، اینها ناامید خواهند بود. آنگاه فرقی بین مولای رئوف، و عاقل رئوف نخواهد بود.
این جمله را با این صورت بازگو میكند كه: گرچه ما استحقاق گذشت نداریم، ولی شما مولای كَریمی!
"وَ إنْ كُنّا غِیرُ مُستوجِبینِ لِرَحمَتِكْ فَأنْتَ اَهلُ أنْ تَجُودَ عَلَینا وَ عَلَی المُذنِبینَ بِفَضلِ سَعَتِكْ ."
پروردگارا! میخواهی با ما برابر اوصاف ما رفتار كنی یا برابر اوصاف خودت؟! اگر میخواهی برابر اوصاف ما رفتار كنی، ما مستحقّ عذابیم، اگر میخواهی برابر با اوصاف خودت رفتار كنی، ما مشمول رحمتت قرار میگیریم .
پروردگارا! میخواهی با ما برابر اوصاف ما رفتار كنی یا برابر اوصاف خودت؟! اگر میخواهی برابر اوصاف ما رفتار كنی، ما مستحقّ عذابیم، اگر میخواهی برابر با اوصاف خودت رفتار كنی، ما مشمول رحمتت قرار میگیریم . فَامْنُنْ عَلَینَا بِمَا أنْتَ اَهلُه.
ْبر ما منّت بِنه به این كه ما را برابر وصفی كه خود داری به محكمه دعوت كن، نه برابر استحقاقی كه داریم ! این كه در برخی از ادعیّه آمده است: اِلهی آمِنّا بِفَضلِكَ وَ لا تُؤآمِنّا بِعَدلِكَ از همین قبیل است. وَ جُدْ عَلَینَا فَإنّا مُحتاجُونَ إلی نِیلِكَ، ما به عطای تو نیازمندیم، تو از تعذیب ما بینیازی!
آنگاه در جملات بعد این چنین عرض میكند:
"یا غَفّارْ بِنُورِكَ اهْتَدَینَا وَ بِفَضلِكَ اسْتَغْنَینَا وَ بِنِعْمَتِكَ أصبَحْنَا وَ أمْسَلنَا."
پروردگارا ! آن مقدار هدایتی كه نصیب ما شده است، با نور وحی و فطرت و عقلی بود كه تو به ما دادی! و اگر ما از دیگران بینیاز شدیم، در اثر تفضّل تو بود! و ما در بامداد و شامگاه غرق نعمت توایم . به نعمت تو صبح كردیم، به نعمت تو شام میكنیم . یعنی حیات ما، زندگی ما در كنار سفره نعمت توست.
"ذُنُوبُنا بِینِ یَدَیْكَ نَستَغْفِرُكَ اللّهُمَّ مِنّا ."
پروردگارا ! گناهان ما هم معلوم توست و هم خود ما مقدور تو ! هم از سیّئات ما باخبری، هم از تعذیب تبهكاران و بر تعذیب تبهكاران مقتدری. ما توبه میكنیم، به طرف تو برمیگردیم. (توبه) یعنی رجوع . اصولاً مسئله رجوع درباره عبد معنا دارد، درباره ذات أقدس إله فیضش میتواند رجوع كند، امّا ذاتش رجوع بردار نیست.
بیان مطلب از این قبیل است: چون ذات أقدس إله هستی نامتنهی است، این مقدّمة اوّل، یك موجود نامتنهی نسبتش به جمیع اشیاء عَلَی السّواء است، این مقدّمه دوّم.
بنابراین خدای سبحان نسبتش به جمیع اشیاء در جمیع شرائط و شئون و احوال و شرائط عَلَی السَّواء است. این چنین نیست كه به كسی نزدیك باشد و از كسی دور باشد. البتّه در بحثهای حوزوی و مدرسهای برای بطلان دور و تَسَلسُل این چنین بازگو میكنند كه سلسله علل و معلولات باید به سرآغاز ختم بشود. چنین تفكّری با تفكّر نیایش و دعا خیلی هماهنگ نیست! خدائی كه انسان با بطلان دور و تَسَلسُل ثابت میكند، معنایش این است كه: این سلسله علل بالأخره باید منتهی بشود به مبداء آفرینش. و خدا به عنوان سرآغاز این سلسله تلقّی میشود. اگر آحاد این سلسله مُتبائِنات باشند كه خدا یك مُباینی است با دیگران مُبائنات، منتها از دیگر مُباینات بزرگتر و مهمتر است. و اگر این سلسله، سلسله تشكیكی باشد، همه اینها مراحل یك واقعیّتاند و خدا أعلَی المُراتب است.
به هر تقدیر چه بر اساس تَبایُن هستی، چه بر اساس تشكیك خداوند سرآغاز سلسله است. امّا بر اساس نامتنهی بودنِ ذات أقدس إله كه لسان دعا همین لسان غیر متنهی بودن خداست، این چنین نیست كه خدا سر سلسله باشد. نسبت خدا به صادر اوّل و صادر آخر یكسان است. چون اصولاً حقیقت نامتنهی تفاوتی در ناحیه او نخواهد بود. به همه اشیاء در همه شرائط یكسان احاطه دارد. و اگر تفاوتی هست، از طرف گیرندگان است، نه از طرف دهنده.
به هر تقدیر چه بر اساس تَبایُن هستی، چه بر اساس تشكیك خداوند سرآغاز سلسله است. امّا بر اساس نامتنهی بودنِ ذات أقدس إله كه لسان دعا همین لسان غیر متنهی بودن خداست، این چنین نیست كه خدا سر سلسله باشد. نسبت خدا به صادر اوّل و صادر آخر یكسان است. چون اصولاً حقیقت نامتنهی تفاوتی در ناحیه او نخواهد بود. به همه اشیاء در همه شرائط یكسان احاطه دارد. و اگر تفاوتی هست، از طرف گیرندگان است، نه از طرف دهنده. لذا
در این دعا عرض میشود كه: خدایا! گناهان ما در دست توست. ما هم مقدور توایم . اگر بخواهی ببخشی روی كَرم است و اگر بخواهی انتقام بگیری، روی عدل است. ما به طرف تو برمیگردیم، وگرنه لطف تو نسبت به همه ما عَلَی السَّواء است. تَتَحَبَّبُ إلَینا بِالنِّعَمْ وَ نُعارِضُكَ بِالذُّنُوب . خدایا ! تو خود را به عنوان دوست نسبت به ما نشان میدهی، با این كه همواره مهربانانه با ما رفتار میكنی! ما به عنوان دشمنی گناه میكنیم . خیر تو به طرف ما نازل است، شرّ ما به طرف تو سائل . یعنی آنچه فرشتگان به طرف تو ابلاغ میكنند گناهان ماست.
همواره یك فرشته كریمی است، سیّئات ما را به عرض شما میرساند، گرچه شما به ما و به فرشتهها از خود ما و فرشته محیط تری و عالمتری! ولی مع ذلك با همه این گزارشهای تلخ كه به عرضتان میرسد، مانع نمیشود كه شما ما را غرق نعمت نكنی، و آلاء و نعمتها را بر ما فاضلانه نریزی! چه قدر شما حلیمی، چه قدر شما بزرگواری، چه قدر شما از جهت مُبدع و محیط بودن كریمی! با این كه دائماً از طرف ما نقص گزارش میشود، ولی همواره از طرف شما كمال و نیل و عطا به ما میرسد.
غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَالسَّلامُ عَلِیكُمْ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَكاتُه
"آیة الله جوادی آملی"
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (10)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است.
یكی از خواستههای امام سجاد سلام الله علیه در سحرهای ماه مبارك رمضان طبق نقل ابوحمزه ثمالی این است:
"اَللّهُمَّ اَشغَلْنَا بِذِكرِكَ وَ اَعِذْنَا مِنْ سَخَطِكَ وَ اَجِرْنَا مِنْ عَذابِكْ وَارْزُقنا مِنْ مَواهِبِكْ وَ أنعِمْ عَلَینَا مِن فَضلِكَ وَارْزُقنا حَجَّ بِیتِكَ وَ زِیارَهِ قَبرِ نَبیِّكَ صَلَواتُكَ وَ رَحمَتُكَ وَ مَغفِرَتُكَ وَ رِضوانُكَ عَلَیهِ وَ عَلی اَهلِ بِیتِه ."
در عین حال كه وجود مبارك امام سجاد از ذات أقدس إله نجات از دوزخ و رهائی از عواقب تلخ گناه را مسئلت میكند، یاد و نام خدا را هم از خدا طلب میكند، درخواست میكند. قبلاً هم ملاحظه فرمودید كه بعد از تخلیه از گناه نوبت به تجلیه و تَحلیّه میرسد. در خیلی از جملهها اوّل بخشایش گناه را طلب میكند بعد حِلیة نام و یاد الهی را!
عرض میكند: خدایا! ما را به نام خودت مشغول بكن كه یاد تو در دل و نام تو بر لب! در صحیفه سجادیّه این چنین عرض میكند: یا مَنْ ذِكرُهُ شَرَفٌ لِلذاكِرین وَاشْغَلْ قُلُوبَنا بِذِكرِكَ عَنْ ذِكرِ مَنْ سِواكْ. (2) پروردگارا! اگر كسی بود كه یاد تو شرف كسانی است كه به نام تو و یاد تو به سر میبرند. یعنی اگر كسی یاد تو را در قلبش احیاء كرده است، آن قلب قلب شریف است. و اگر دل ای ظرف یاد تو نبود، از شرف غیبی و الهی طرفی نبسته است!
پروردگارا! اگر كسی بود كه یاد تو شرف كسانی است كه به نام تو و یاد تو به سر میبرند. یعنی اگر كسی یاد تو را در قلبش احیاء كرده است، آن قلب قلب شریف است. و اگر دل ای ظرف یاد تو نبود، از شرف غیبی و الهی طرفی نبسته است!
عرض میكند: خدایا! ای كسی كه یاد او و نام او شرف است برای ذاكر، قلب ما را به نام خودت مشغول كن و دل ما را از هر یاد و نامی اِعراض بده كه صحنه نفس ما صحنه نام و یاد تو باشد! در بحثهای آینده به خواست خدا خواهیم داشت كه امام سجاد سلام الله علیه عرض میكند: دل ما را لبریز از خشیّت خود و همچنین محبّت خود قرار بده. این ذكر مُستوئِب باعث آن خشیّت غالب یا محبّت غالب میشود. اگر انسان دائماً به یاد حقّ بود، فقط از او میهراسد و به او امیدوار است. و اگر دائماً به او امیدوار بود و از او هراسناك بود، كم كم دائماً به او مهر میورزد و نام و یاد غیر از او را از دل بیرون میكند. و اگر دائماً به نام و یاد او به سر برد و فقط به او مهر ورزید، قلبش مُتیَّم به حبّ الهی خواهد شد، كه كم كم به محدوده حَیَمان فرشتگان بار مییابد.
آنچه كه در دعای كمیل آمده است كه: قَلبِی مُتَیَّمَاً بِحُبِّكْ. (3) این بعد از آن است كه انسان اوّل قلبش را به نام خدا و یاد خدا متذكّر كرد، بعد در خوف و رجاء موحّد شد، بعد محبّ خدا شد، بعد محبوب خدا! اگر چنانچه تمام قلب محبّ خدا بود و مُتیّم به حبّ الهی شد، آنگاه چنین قلبی هم محبوب ذات أقدس إله است.
در این جملههای دعای ابوحمزه ثمالی، امام سجاد سلام الله علیه به خدا عرض میكند: پروردگارا ! ما را به نام خودت مشغول بكن! چنین كه در زیارت امینُ الله هم این چنین است كه قلوب ما را مَشغُولَهً عَنِ الُّدنیا، مُفارِقَهً عَنِ الدُّنیا بِحَمْدِكَ وَ ذِكرِكَ وَ ثَنائِكْ. (4) ما را به نام خودت مشغول بكن و از ذكر دنیا و آنچه رأس كلّ خطیئه است ما را باز بدار . وَ أعِذْنَا مِنْ سَخَطِكَ، ما را از انتقام و خشم خودت پناه بده. و ما را از عذابت نجات بده و از مواهب ات برخوردار بفرما، و فضلت را بر ما به عنوان نعمتهای الهی ارزانی بدار !
آنگاه زیارت حجّ خدا، حجّ خانه خدا و زیارت مواقف شریفه، حرم مطهّر پیغمبر صلّی الله علیه و سلّم و ائمه معصومین سلام الله علیهم مورد درخواست است. آن روز كه امام سجاد سلام الله علیه این دعاها را ایراد میكردند، سخن از بقیع و ائمه بقیع و مشاهد مشرّفه در بقیع نبود! البتّه شهدای دیگر، مؤمنین و مؤمنات در مدینه مدفون بودند، امّا سخن از ائمه بقیع نبود. ولی الآن كه پیروان قرآن و عترت این دعاها را در سحرهای ماه مبارك رمضان تلاوت و قرائت میكنند، منظورشان این خواهد بود كه ما آمدیم كه مشرّف بشویم، هم حرم مطهّر پیغمبر صلّی الله علیه و آله را زیارت كنیم، هم ائمه بقیع را و هم قبور مؤمنین را و هم قبور شهدای اُحُد را و مانند آن.
پروردگارا ! مرا بیامرز، پدر و مادر مرا بیامرز ، آنها را مورد رحم و مهر قرار بده، همان طور كه آنها در كودكی به لطف و احسان تو مرا پروراندند، آنها را هم مورد رحمت قرار بده . به آنها اگر كار خیر كردند، در قبال احسانشان، احسان بده و اگر سَیّئ ای داشتند خدای ناكرده، آنها را هم ببخش!
عرض میكند:
پروردگارا! تو نزدیكی، دور نیستی و جواب میدهی، كسی را ناامید نمیكنی. توفیقی بده كه ما به طاعت تو عمل بكنیم و بر ملّت تو و بر سنّت رسول خدا صلّی الله علیه و سلّم برویم . این كه عرض میكنیم: وَ تَوَفَّنَا عَلی مِلَّتِكَ، این در حقیقت عمل به وصیّت یعقوب و ابراهیم (سلام الله علیهما) است . این بزرگواران، فرزندان ظاهری و باطنی خود را توصیه كردند كه بر ملّت الهی بمیرند، كه آنها مثلاً جریان یعقوب این چنین است كه به فرزندان خود فرمود: یا بَنِیَّ، لا تَمُوتُنَّ إلا وَ أنتُمْ مُسلِمُون.(5) یعنی بكوشید كه مسلمان بمیرید. همین وصیّت را قبل از یعقوب، ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) هم به فرزندان خود كرده است. و چون مسلمانهای راستین فرزندان ابراهیم خلیلاند، مِلَّهَ أبیكُمْ اِبراهیم هُوَ سَمّاكُمُ المُسلِمینَ مِنْ قَبل (6)، كه در بخش پایانی سوره مباركه حج است، نشان میدهد كه همه مسلمانها فرزندان ابراهیم خلیل، آن بت شكن تاریخ اند! اگر مسلمانها فرزندان ابراهیم خلیل اند، باید به وصیّت پدرشان عمل كنند. وجود مبارك خلیل حقّ به ما وصیّت كرد كه سعی كنید اسلام را به همراه تان به برزخ و قیامت ببرید. اگر كسی ایمان مُستُودَع داشته باشد، معاذالله در پایان عمر بی ایمان میمیرد.
آنگاه عرض میكند: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد. وَاغْفِر لِی وَ لِوالِدَیَّ وَارْحَمْهُما كَما رَبَّیانِی صَغیراً وَاجْزِهِمَا بِالأحسانِ اِحساناً وَ بِالسَّیئاتِ غُفراناً . پروردگارا ! مرا بیامرز، پدر و مادر مرا بیامرز ، آنها را مورد رحم و مهر قرار بده، همان طور كه آنها در كودكی به لطف و احسان تو مرا پروراندند، آنها را هم مورد رحمت قرار بده . به آنها اگر كار خیر كردند، در قبال احسانشان، احسان بده و اگر سَیّئ ای داشتند خدای ناكرده، آنها را هم ببخش! گرچه پدر و مادر جزء مجاری فیض إله هستند، امّا یك انسانی كه خدا را میخواند به عنوان مبداء و مُنعِم كلّ، او دیدش درباره جهان این نیست كه ذات أقدس إله فاعل بعید است و موجودات دیگر فاعل قریب. چنین كه دید او این نیست كه خداوند فاعل به معنای ما مِنه است، یعنی فاعل الهی و مُجدّ، و دیگران فاعل به معنای ما بِه اند، یعنی علّت مُعدّه. چون بالأخره اگر دیگران فاعل قریب باشند، خدا فاعل بعید، و دیگران فاعل ما بِه باشند، خدا فاعل ما مِنه، یعنی دیگران وسیله باشند، خدا مبداء فاعلی، باز یك صیرورتی و تعدّدی هست . امّا اگر دیگران را مجاری فیض بدانیم و مظاهر بدانیم، دیگر هیچ مشكلی پیش نمیآید . پروردگارا ! پدر و مادر ما مظهر فیض تو بودند، تو آنها را رحم بكن، همه مؤمنین و مؤمنات، زنده و مُردة آنها را بیامرز و بین ما و بین آنها در خیرات تبعیّتی برقرار كن! هر خیراتی كه آنها انجام دادند، ما انجام بدهیم . هر خیری هم كه نصیب آنها میشود، نصیب ما هم بشود.
پینوشتها:
1- سورة غافر / آیة 60
2- صحیفه سجادیّه/ دعای یازدهم ـ وَ كانَ دعائُهُ (ع) بِخَواتِمِ الخَیر
3- مفاتیح الجنان / دعای كمیل
4- مفاتیح الجنان / زیارت امینُ الله
5- سوره بقره / آیة 32
6- سوره حج / آیه 78
آیة الله جوادی آملی
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله العظمی جوادی آملی (11)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخّص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است...
برای استجابت دعا، صلوات نقش تعیین كننده دارد. در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین علیه السَّلام نقل شده است: اگر مسئلتی دارید، قبل از خواستن چیزی اول صلوات بفرستید، چون خداوند این صلوات را و طلب رحمت را مستجاب میكند. وقتی آن اولی را مستجاب كرد، خواستهای را كه در كنار صلوات ارائه كردید و صلوات را شفیع خواسته قرار دادید، آن را هم برآورده میكند.
امام سجاد سلام الله علیه در این بخش از دعای ابوحمزه عرض میكند:
"اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مَحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد. وَاخْتِمْ لِی بِخِیرْ وَ اَكفِنی مَا اَهَمَّنِی مِنْ اَمرِ دُنیایْ وَ آخِرَِتِی وَلا تُسَلِّطْ عَلَیَّ مَنْ لا یَرحَمُنی. وَاجعَلْ عَلَیَّ مِنْكَ جُنَّهً واقِیَهً باقِیَهً وَلا تَسلُبنِی صالِحَ مَا أنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ وَارْزُقنِی مِنْ فَضلِكَ رِزقاً واسِعاً حَلالاً طَیِّباً."
اول وجود مبارك امام سجاد صلوات میفرستد، بر محمّد و آل محمّد (علیهم الصَّلاه و علیهم السَّلام) ، بعد درخواست میكند؛ عرض میكند: خدایا! پایان امور ما را به خیر ختم بكن، چون إنَّمَا الاُمورْ بِخواتِیمِها. بَد عاقبتی بسیار چیز بَدی است و حسن عاقبت بسیار چیز خوبی است. یكی از دعاهائی كه انسان درباره خود دارد، عرض میكند: پروردگارا ! بهترین حالت مرا در دوران پیری من قرار بده كه اوّلاً من در دوران پیری نیازمند به بیگانگان نباشم . ثانیاً با حسن عاقبت و ایمان كامل رخت بربندم. كه ایمان را به همراه خود به برزخ و قیامت ببرم.
برای استجابت دعا، صلوات نقش تعیین كننده دارد. در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین علیه السَّلام نقل شده است: اگر مسئلتی دارید، قبل از خواستن چیزی اول صلوات بفرستید، چون خداوند این صلوات را و طلب رحمت را مستجاب میكند. وقتی آن اولی را مستجاب كرد، خواستهای را كه در كنار صلوات ارائه كردید و صلوات را شفیع خواسته قرار دادید، آن را هم برآورده میكند.
"وَ اَكفِنی مَا اَهَمَّنِی مِنْ اَمرِ دُنیایْ وَ آخِرَتی."
پروردگارا ! مهمّات دنیا و مهمّات آخرت مرا مشغول كرده است. نه خود من توان آن را دارم كه كافی باشم و نه دیگران. و تو هم كه در قرآن كریم وعده دادی: ألَیسَ اللهُ بِكافٍ عَبدَه(2)، و غیر تو هم كه كافی نیست! بنابراین یك كسی كه كفایت كننده هر مهم هستی، امور مهم دنیا و آخرت ما را كفایت بكن!
"وَ اَكفِنی مَا اَهَمَّنِی مِنْ اَمرِ دُنیایْ وَ آخِرَتی." در بعضی از ادعیّه هم آمده است: یا مَنْ یَكفِی مِنْ كُلِّ شِیء وَ لا یَكفِی مِنْهُ شِیء اِكفِنی مَا اَهَمَّنِی مِنْ اَمرِ دُنیایْ وَ آخِرَتِی.(3)
ای خدائی كه از هر چیزی كفایت میكنی، و ای خدائی كه غیر تو كار تو را نمیكند و از تو كفایت نمیكند، امر دنیا و آخرت ما را كفایت بكن! و كسی كه بر ما رحم نمیكند بر ما مسلّط نفرما!
در صحیفه سجادیّه قریب به این مضمون آمده است كه: "اَللّهُمَّ حِصنِی حِیطَهً تَقیمِی بِها. پروردگارا! طوری مرا در تحت احاطه خود قرار بده كه حائط و دیواری از مهر به دور من كشیده بشود كه در اثر آن احاطه الهی گزندی از بیرون به ما نرسد.
بازگشت چنین دعاهائی به این است كه ما را در قلعه اَمن ولایت و توحید قرار بده! چون كلمه لا إله إلا الله، یعنی توحید حصن خداست. چنین كه ولایت اهل بیت (علیهم الصَّلاه و علیهم السَّلام) هم حصن خداست. این دو تا حصن مقابل هم نیستند، بلكه یكی دالان ورودیِ دیگری است و شرط دیگری است! این كه دالان ورودی باشد و شرط باشد كه كسی بخواهد وارد حصن توحید بشود، باید از شرط ولایت بگذرد، از همان حدیث سلسلةُ الذَّهب(4) كاملاً بر میآید. به هر تقدیر اگر لا إله إلا الله حصنُ الله است، و
اگر ولایت اهل بیت (علیهم الصَّلاة و علیهم السَّلام) حصنُ الله است، یكی شرط است و دیگری مشروط . این چنین نیست كه دو تا حصن جدا و بیگانه باشد! و اگر كسی تحت ولایت الهی بود، قهراً تحت حیطه رحمت حقّ است. یعنی آن رحمت خاصّ به او محیط است . وقتی رحمت خاصّ به او محیط شد، هیچ كسی توان آسیب رساندن به او را ندارد!
كلمه لا إله إلا الله، یعنی توحید حصن خداست. چنین كه ولایت اهل بیت (علیهم الصَّلاه و علیهم السَّلام) هم حصن خداست. این دو تا حصن مقابل هم نیستند، بلكه یكی دالان ورودیِ دیگری است و شرط دیگری است! این كه دالان ورودی باشد و شرط باشد كه كسی بخواهد وارد حصن توحید بشود، باید از شرط ولایت بگذرد، از همان حدیث سلسلةُ الذَّهب كاملاً بر میآید.
لذا بعد از آن عرض میكند: وَ لا تُسَلِّطْ عَلَیَّ مَنْ لا یَرحَمُنِی. خدایا! بر من، بر كشور ما، بر ملّت ما كسی كه رحم نمیكند مسلّط نكن! چه دشمن خارج، چه دشمن داخل . این دعائی است كه همگان در سحرهای ماه مبارك رمضان داریم و باید داشته باشیم . مستحضرید، قبلاً هم گذشت كه
یكی از بهترین راه استجابت نیایش همان تعمیم در دعا است . یعنی دیگران را در قلمرو دعا شریك كردن و انحصار طلب نبودن و خاصّ خود نكردن؛ این است. لذا در آن جملههای قبلی این بود كه خدایا! مرا و همه گنهكاران عالم را ببخش! بر من،"وَامْنُنْ عَلَینَا وَ عَلَی المُذنِبینْ ."در اینگونه موارد هم منظور آن است كه خدایا! بر هیچ كدام از ماها، بر كشور ما، نظام ما كسی كه رحم نمیكند مسلّط مفرما!
شیطان بر ما رحم نمیكند. شما مستحضرید كه شیطان اعداء عدوّ ماست! ما از صدر تا ساقه، از ساقه تا صدر در تمام بحثهای اخلاقی، نیایش و دعا و ذكر باید این مسئله را كاملاً متوجّه باشیم و مكرّر هم به ذهن بسپاریم كه دشمن ما كسی است كه محصول چند هزار ساله خود را یك جا آتش زد!! كسی كه به خود رحم نكرد و از اوّلین و آخرین یك آدم لجباز لجوج لَدود عَنودی مثل شیطان نیامده و نخواهد آمد، چنین كسی دشمن ماست!
طبق بیان نهج البلاغه وجود مبارك حضرت امیر فرمود: چند هزار سال خدا را عبادت كرده؛ لا یُدری أمِنْ سِنِّی الدُّنیا أمْ مِنْ سِنِّی الآخِرَه. (5) حالا چهار هزار سال یا شش هزار سال شیطان خدا را عبادت كرد. در اثر خوی استكباری محصول شش هزار ساله خود یا چهار هزار ساله خود را یك جا آتش زد! و معلوم نیست آن سالها، سالهای دنیاست كه 365 روز است، هر شبانه روزی هم 24 ساعت، یا سال قیامت است كه یك روز هزار سال است، یا یك روز پنجاه هزار سال است، معلوم نیست؛ گرچه برای علی و اولاد علی (علیهم الصَّلاه و علیهم السَّلام) روشن است، ولی برای ماها معلوم نیست.
حالا چهار هزار سال یا شش هزار سال شیطان خدا را عبادت كرد. در اثر خوی استكباری محصول شش هزار ساله خود یا چهار هزار ساله خود را یك جا آتش زد! و معلوم نیست آن سالها، سالهای دنیاست كه 365 روز است، هر شبانه روزی هم 24 ساعت، یا سال قیامت است كه یك روز هزار سال است، یا یك روز پنجاه هزار سال است، معلوم نیست؛ گرچه برای علی و اولاد علی (علیهم الصَّلاه و علیهم السَّلام) روشن است، ولی برای ماها معلوم نیست.
خوب شما هیچ كسی را نشان ندارید كه محصول عمر چند هزار سالهاش را یك جا در اثر خشم آتش بزند! افرادی هستند كه زندگی خودشان را میسوزانند، خودشان را انتحار میكنند، امّا بالأخره یك چیز محدودیاند. امّا كسی چند هزار سال عبادت بكند و محصول همه اینها را یك جا آتش بكشد، خیلی باید لجوج باشد! این به نام ابلیس و شیطان است. چنین دشمنی، خون آشام كه به خود رحم نكرده است، به خدا سوگند خورده است كه ما را بگیرد و بگزد! با همه توانی كه دارد، با خیل و رجلش؛ چنین انسانی كه خطرناك است! این عدّو مبین است. ما با او روبرویم . ما اگر خلیفةُ الله باشیم میتوانیم او را طرد كنیم ، وگرنه تحت ولایت او هستیم . ممكن است عمری تحت ولایت شیطان باشیم معاذ الله و ندانیم چه كردهایم وَ هُمْ یُحسَبُونَ أنَّهُمْ یُحسِنُونَ صُنعاً. (6) لذا انسان از ذات أقدس إله مسئلت میكند: لا تُسَلِّطْ عَلَیَّ مَنْ لا یَرحَمُنی. خدایا! بر من و بر ما، بر خانه من و بر میهن من، بر مكتب من و دین من و قرآن من كسی كه رحم نمیكند مسلّط نكن!
گاهی خداوند شیطان را بر افرادی به عنوان انتقام مسلّط میكند، إنّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ اُولیاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤمِنُونْ (7). إنّا أرسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الكافِرینَ تَؤُزُّهُم.ْ أزّاً. (8) كَذلِكَ نُوَلّی بَعضَ الظّالِمینَ بَعضاً. (9) همة
این آیات نشان میدهد كه اگر كسی مورد قهر خدا قرار گرفت، ممكن است خدا یك دشمن بیرحمی را بر او چیره كند.
در این دعاها عرض میكنیم: كسی كه بر ما رحم نمیكند بر ما مسلّط نفرما! و یك سَپری كه ما را حفظ میكند و برای همیشه باقی است برای ما قرار بده كه از گزند حوادث تلخ مصون بمانیم . آن نعمتهای خوبی را كه قبلاً به ما دادی، از ما نگیر! و از فضلت رزق واسع ما مرحمت بكن! و ما را به حفظ خودت و حراست خودت حفظ بكن! وَ اكْلَأنِی بِكَلآءَ تِكْ . خداوند در شب و روز حافظ انسان است و این كه فرمود: مَنْ یَكلَؤُكُمْ بِاللِّیلِ وَالنَّهارْ مِنَ الرَّحمن(10)، چون كِلائَتی و حفظ و حراستی غیر از حراست الهی نیست!
باز مسئله حج بیت خدا مطرح است:
وَارْزُقنِی حَجَّ بِیتِكَ الحَرام فِی عامِی هذا وَ فِی كُلِّ عام وَ زِیارَةِ قَبرِ نَبِیّكَ وَ لا تُخْلِنی یا رَبِّ مِنْ تِلكَ المَشاهِدِ الشَّرِیفَه وَ المَواقِفِ الكَریمَه. یعنی خدایا! توفیق زیارت خانه خودت و اعتاب مقدّسه و مشاهد مشرّفه را به ما مرحمت بكن!
پینوشتها:
1- سوره نمل / آیه 62
2- سوره زمر / آیه 36
3- بحار الأنوار / جلد 97 / صفحه 418
4- توحید صدوق/ صفحه 25 ـ قالَ الرِّضاء (ع): لا إلهَ إلا الله حِصنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصنِی اَمِنَ مِنْ عَذابِی ، بِشَرطِها وَ شُرُوطِها وَ أنَا مِنْ شِرُوطِهَا؛ معروف به حدیث سلسلةُ الذَّهب.
5- نهج البلاغه/ خطبه 192
6-سوره كهف/ آیه 104
7- سوره اعراف / آیه 27
8- سوره مریم/ آیه 83
9- سوره انعام/ آیه 129
10- سوره انبیاء / آیه 42
آیة الله جوادی آملی
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (12)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخّص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است...
اُدعُونی اَستَجِبْ لَكُمْ (1)
تا انسان از تبهكاریها توبه نكند، شرائط قُرب خدا را پیدا نمیكند. وقتی به خدا نزدیك نشد، صدای او هم به سمع فرشتگان نمیرسد. آنها افرادی كه دوراند، مورد عنایت خود قرار نمیدهند. لذا امام سجاد سلام الله علیه در دعای ابوحمزه ثمالی عرض میكند:
"اَللّهُمَّ تُبْ عَلَیَّ حَتّی لا اَعصِیَكَ وَ ألْهِمْنِی الخِیرَ وَالعَمَلِ بِهِ وَ خَشیَتَكَ بِاللّیلِ وَالنَّهارِ مَا اَبقَیتَنِی یا رَبَّ العالَمِین."
اگر لطف الهی شامل حال انسان بشود و اگر خدا خیر را معرفتاً و عملاً به انسان الهام بكند و خشیّت الهی نصیب انسان بشود در شبانه روز، دیگر بیگانهای نمیهراسد و دست به تباهی دراز نمیكند.
و در صحیفه سجادیّه آمده است كه: ای كسی را لا تَنقَطِعُ عَنهُ حَوائِجَ المُحتاجِینْ. (2) در تمام لحظات، تمام اشیاء به خدا محتاج اند. هیچ لحظهای نیازِ نیازمند قطع نمیشود. از طرفی هم یا مَنْ لا تُفْنِی خَزائِنُهُ المَسائِلْ. (3) پروردگارا! ای كسی كه هر چه سئوال بكنند و تو ببخشی، این مسئلتهای سائلان و نیازمندان خزینهات را تهی نمیكند. خوب؛ پس از این سوی دائماً سئوال، از آن سوی دائماً پاسخ مثبت! نه سئوال از این طرف قطع میشود، نه پاسخ از آن طرف قطع میشود، نه خزینه تُهی میشود.
اگر لطف الهی شامل حال انسان بشود و اگر خدا خیر را معرفتاً و عملاً به انسان الهام بكند و خشیّت الهی نصیب انسان بشود در شبانه روز، دیگر بیگانهای نمیهراسد و دست به تباهی دراز نمیكند.
محصول این حرفها را آیه نورانی سوره الرَّحمن در بردارد كه: یَسئَلُهُ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ الأرضْ كُلِّ یُومٍ هُوَ فِی شَأنْ (4)، كُلِّ یُومٍ هُوَ فِی شَأنْ یَسئَلُهُ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ الأرضْ . چون هر لحظه سئوال است، هر لحظه او پاسخ مثبت میدهد. پروردگارا ! هیچ كسی از تو بینیاز نیست. پس این توبهای و اِِنابهای كه فیض و فوز توست نصیب ما بفرما! تا ما در تمام شبانه روز در كنار سفره نعمت تو باشیم، چنین كه هستیم. بیگانهای را نبینیم، چنین كه نباید ببینیم.
در حالی كه ما در تمام عبادتها؛ چه نماز ، چه غیر نماز آن حضور قلب را نداریم. این دعای نورانی ابوحمزه ثمالی این مسئله را هم به صورت باز و عقلی تحلیل میكند. همه ما به این مشكل روبرو هستیم،
شاید اُوحدی از انسانها مستثنی باشند كه در نماز حضور قلب نداریم . وقتی وارد نماز شدیم، در طلیعه نماز ممكن است با حضور و نیّت وارد بشویم، ولی باز حواسمان جمع نیست، پراكنده است. این نماز كه ستون دین است، پراكنده انجام میشود. آن وقت دینی كه ستونش پراكنده باشد، محصولش هم پراكندگی خواهد بود. اگر چنانچه ستون پراكنده باشد، مستقیم و استوار نباشد، آن خیمه هم مستقیم و استوار نیست .
ما چه كنیم كه در نماز مشكل غفلت نداشته باشیم، یك تمركزی داشته باشیم؛ وجود مبارك امام سجاد طبق این تحلیل میفرماید كه انسان بیرون نماز را باید مواظب باشد، نه درون نماز . درون نماز یك چهار پنج دقیقه بیش نیست. اگر كسی درون نماز بخواهد در تمام این چهار پنج دقیقه خودش را كنترل بكند، شاید خیلی سخت نباشد، ولی عمده بیرون نماز است. به بیرون نماز اگر حالاتی، احوالی، گفتههایی، رفتههائی، نوشتههایی و مانند آن داشت و انجام داد، همه این خاطرات میریزد در صحنه نفس انسان . آنگاه همه اینها در حالت نماز ظهور پیدا میكند.
وقتی وارد نماز شدیم، در طلیعه نماز ممكن است با حضور و نیّت وارد بشویم، ولی باز حواسمان جمع نیست، پراكنده است. این نماز كه ستون دین است، پراكنده انجام میشود. آن وقت دینی كه ستونش پراكنده باشد، محصولش هم پراكندگی خواهد بود. اگر چنانچه ستون پراكنده باشد، مستقیم و استوار نباشد، آن خیمه هم مستقیم و استوار نیست .
مثلاً اگر كسی كتابخانهای داشته باشد و دَرِ كتابخانه به كوی و بَرزن باز باشد، بچّهها و خردسالان گذر از این دَرِ باز استفاده كنند، وارد كتابخانه بشوند، شخصی محقّق بیاید و درِ كتابخانه را ببندد و بخواهد مطالعه كند، بگوید: من یك ساعتی كه در این كتابخانه نشستهام، باید آرام باشم ، این كار را صحیح انجام نداد. برای این كه در غیر وقت مطالعه در را باز گذاشت، همه بچّهها ریختند در كتابخانه، در سالن مطالعه. آنگاه در آن یك ساعتی كه محقّق میآید و مینشیند، میخواهد مطالعه كند، این سالن كتابخانه پر از بچّهها و سر و صدا است. قبل از این كه این محقّق بیاید در كنار میز مطالعهاش بنشیند، باید در را ببندد كه بیگانهها و بچّههای خردسال نیایند.
این مجاری ادراكی و تحریكی ما نباید به روی بیگانگان باز باشد كه آنها هر چه خواستند از راه درك و حركت ما وارد نفس و ذهن و قلب ما بكنند، آنگاه ما در حال نماز بخواهیم مطمئن باشیم و حضور قلب داشته باشیم . این چنین نیست! عمده بیرون نماز است. غذا خوردنها، رفتنها، نگاه كردنها، گفتنها، شنیدنها، پوشیدنیها، همه و همه اینها اَدخِلْنِی مُدْخَلَ صِدقْ وَ اَخرِجنِی مُخرَجَ صِدقْ (5)، در آغاز و انجامش تك تك این گفتار و رفتار و نوشتار و مانند آن حضور و ظهور داشت،
انسان خاطرات خوبی دارد. در نماز نه تنها مزاحمی ندارد، بلكه معین و معاونی هم خواهد داشت. ولی اگر در خارج نماز مواظب خود نبود، هر خاطرهای را به ذهن راه داد، هر غذایی را خورد، هر حرفی را زد، هر جائی را نگاه كرد، هر كسی را نگاه كرد، هر چیزی را هم دید، چنین اَنبانی هرگز به انسان اجازه حضور و ظهور قلب نمیدهد.
ملاحظه فرمودید كه امام سجاد چگونه این مسئله عمیق را تحلیل میكند؛ عرض میكند:
"الهی! إنّی كُلَّمَا قُلتُ قَدْ تَهَیَّأتُ وَ تَعَبَّأتُ وَ قُمْتُ لِلْصَّلوهِ بِینَ یَدَیكَ وَ ناجَیتُكَ ألقَیتُ عَلَیَّ نُعاساً."
خدایا! چه طور شد كه هر وقت میخواستم مناجات كنم ، دعا كنم، دعای كمیل بخوانم، مناجات شعبانیّه داشته باشم ، ذكر داشته باشم، نمازی داشته باشم، زیارت عاشورائی داشته باشم، حواسم جمع نیست؟! یا خوابم میآید، یا اگر خوابم نمیآید، حالت پیلگی و چُرت است، یا اگر اینها نیست، شادابم ، وقتم و نیرویم درباره خاطرات تلخ دیگر صرف میشود. آن لذّت مناجات را از من میگیری، یا مناجات نمیكنم، یا مناجات بیمحتوا دارم. چه طور شد خدایا، هر وقتی ما گفتیم سریره من صالح است و به محفل توّابین نزدیكم، یك ابتهالی، یك بَلیهای، یك آفت و آسیب و گزندی میرسد كه پای مرا میلغزاند و نمیگذارد كه من به محفل نورانی آنها راه پیدا كنم.
پروردگارا ! شاید تو مرا از دَرِ خانهات راندی؛ شاید دیدی كه من حقّ تو را سبك شمردم، تو مرا مطرود كردی؛ یا دیدی كه من چون از تو اِعراض كردم، با من عداوت داری؛ یا چون دیدی كه من در مقام دروغ گویان هستم، مرا مورد بیمهری قرار دادی و ترك كردی؛ یا دیدی كه نعمتهای تو را شكر نمیكنم، مرا محروم كردی؛ یا دیدی كه در مجالس علماء و اندیشوران حاضر نیستم، مرا طرد كردی؛ یعنی به جای این كه در محافل علماء شركت كنم ، چیزی یاد بگیرم، در مجالس دیگران شركت میكنم . یا دیدی در بین غافلین به سر بردم ، از رحمت خاصّه من ناامید كردی؛ یا دیدی با مجلسهای طنزگویان و بذله گویان و بَطّالین كه عمری را به بطالت میگذارند، آنجا صرف كردم، مرا مورد بیمهری قرار دادی؛ بِینِی وَ بِینِكَ خَلَّیتَنِی؛ یا نه، اصلاً دوست نداری صدای مرا بشنوی؛ برای این كه این حرف، این حنجره در غیر راه تو صرف شده است. دوست نداری چهرهام را در مجلس توّابین ببینی، برای این كه در مجلس بَطّالین دیدی. دوست نداری كه مرا در مجلس پرهیزكاران ببینی، چون دیدی كه من در مجلس علماء حضور ندارم، مرا دور كردی . شاید به جرم و جریرت مرا مكافات كردی، یا در اثر كم حیائی من مرا مجازات كردی؛ ببینید تمام این علل و عوامل؛ ترك واجب، فعل حرام، فكر فعل مكروه و مانند آن باعث میشود كه انسان یا توفیق مناجات و نماز ندارد، یا اگر توفیقی پیدا كرد و یك مناجات و نمازی داشته باشد، نماز بیحال و بدون حضور انجام میدهد.
امیدواریم توفیق حضور نصیب همه ما بشود.
پینوشتها:
1- سوره غافر/ آیه 60
2- صحیفه سجادیّه/ دعای دوازدهم ـ وَ كانَ دُعائُهُ (ع) فِی طَلَبِ الحَوائِجِ إلَی اللهِ تَعالی
3- صحیفه سجادیّه/ دعای دوازدهم ـ وَ كانَ دُعائُهُ (ع) فِی طَلَبِ الحَوائِجِ إلَی اللهِ تَعالی
4- سوره الرَّحمن/ آیه 29
5- سوره اسراء/ آیه 80
آیة الله جوادی آملی
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (13)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخّص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است...
یكی از آداب و سنن نیایش و دعا اِلحاح و اصرار است. اِلحاح و اصرار گاهی به تكرار یك جمله است، گاهی به تكرار مضمون یك جمله در عبارتهای گوناگون؛ دعای ابوحمزه ثمالی از مصادیق بارز اِلحاح در دعاست. زیرا وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه در سحرهای ماه مبارك رمضان یك مطلب را با عبارتهای گوناگون، با تعبیرهای مختلف بازگو میكنند، و آن بخشش گناهان است.
زیرا تا انسان تبهكاری او بخشوده نشود، قُرب الهی نصیبش نخواهد شد و تا قُرب الهی نصیب او نشود، از آن فُوز خاصّ طرفی نمیبندد. لذا در این جمله به ذات أقدس إله عرض میكند: پروردگارا ! اگر از گناهان من صرف نظر كردی، این كار سنّت دیرینه توست كه از تباهی تبهكاران صرف نظر كردی.
"فَإنْ عَفُوتَ یا رَبِّ فَطالَ مَا عَفُوتَ عَنِ المُذنِبینَ قَبلِی."
من اوّلین گنهكاری نیستم كه تو بخشودی، چنین كه آخرین گنهكاری هم نخواهم بود كه تو بخشیدی.
در صحیفه سجادیّه آمده است كه: محبوبترین بندگان خدا كسانیاند كه استكبار نورزند. تذلّل كنند، تخشّع كنند، خضوع كنند در پیشگاه ذات أقدس إله . این نشانه محبوب بودن بنده است نزد خداوند. وجود مبارك امام سجاد هم در همین جا تخضّع دارد. در صحیفه سجادیّه دارد كه: من فقیرترین فقراء هستم . همه نیازمندند، ولی من از همه نیازمندترم ! زیرا هر كسی دركش بیشتر است، میداند كمالات فراوانی به امتثال خلیفةُ الله است. وقتی دركش بیشتر بود، احساس خلاء بیشتری میكند، قهراً فقر را بیشتر از دیگران احساس میكند.
یكی از آداب و سنن نیایش و دعا اِلحاح و اصرار است. اِلحاح و اصرار گاهی به تكرار یك جمله است، گاهی به تكرار مضمون یك جمله در عبارتهای گوناگون؛ دعای ابوحمزه ثمالی از مصادیق بارز اِلحاح در دعاست. زیرا وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه در سحرهای ماه مبارك رمضان یك مطلب را با عبارتهای گوناگون، با تعبیرهای مختلف بازگو میكنند، و آن بخشش گناهان است.
در اینجا عرض میكند:
"وَ یا رَبِّ لِأنَّ كَرَمَكَ أیّ رَبِّ یَجِلُّ عَنْ مُجازاهِ المُذنبینْ وَ حِلمِكَ عَنْ مُكافاهِ المُقَصِّرینْ ."
شما اگر بخواهی در كُرسی داوری بنشینی و عدّهای را كیفر بدهی، كریمانه اگر بر كُرسی داوری بنشینی،
آن كُرسی كرم با جلالتر از آن است كه تبهكاران را كیفر كند، و كُرسی حلم و داوریِ بردباری بزرگتر از آن است كه دیگران را مكافات كند!
«مكافات» همان جزای وِفاق است. « كُفو » یعنی همتا. ذات أقدس إله در قرآن كریم هیچ جا وعده نداد كه جزای محسنین و وارستگان، جزای وفاق است! ولی درباره تبهكاران كه چنین فرمود: جَزآءً وِفاقاً. (2) یعنی جزاء و كیفر تبهكاران وفق گناه آنهاست، هرگز بیشتر نیست. امّا پاداش محسنان و پرهیزگاران به اندازة آنها، موافق و مطابق آنها نیست، بلكه بالاتر از آنهاست! مَنْ جَآءَ بِالحَسَنَه فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها. (3)
اینجا دو مطلب است كه باید كاملاً از هم تفكیك بشود. یكی این كه جزاء متن عمل است و همان عمل به صورتهای گوناگون ظهور میكند، یا پاداش مناسب دارد؛ این یك بحث است كه هر گونه جزائی از سنخ عمل است، موافق با عمل است.
وفاق به معنای سنخیّت، اختصاصی به كیفر تبهكاران ندارد. برای این كه پاداش پرهیزكاران را هم شامل میشود. یك قسم و بحث دیگر؛ وفاق یعنی همتا بودن، معادل بودن و مانند آن. این مخصوص تبهكاران است كه جَزآءً وِفاقاً در قرآن فقط درباره اینها آمده است. یعنی كیفر اینها مطابق عمل اینهاست، بیش از عمل نیست. معادل عمل اینهاست. هرگز بیش از عمل یك تبهكار خدا او را كیفر نمیدهد. پس درباره هم سنخ بودن، چه پاداش، چه كیفر، هم سنخ عملاند. امّا معادل بودن، خدا هرگز وعده نداد كه جزای پرهیزكاران را معادل عمل آنها بدهد؛ بلكه همواره وعده داد: جزاء بهتر از عمل است. مَنْ جآءَ بِالحَسَنَه فَلَهُ خِیرٌ مِنها (4)؛ از خیرٌ مِنها شروع میشود تا عَشرُ اَمثالِها یا وَاللهُ یُضاعِفُ مَنْ یَشآء، وَاللهُ واسِعٌ عَلیمْ (5). و امّا درباره كیفر فرمود: معادل آنهاست.
انسان تبهكاری او بخشوده نشود، قُرب الهی نصیبش نخواهد شد و تا قُرب الهی نصیب او نشود، از آن فُوز خاصّ طرفی نمیبندد. لذا در این جمله به ذات أقدس إله عرض میكند: پروردگارا ! اگر از گناهان من صرف نظر كردی، این كار سنّت دیرینه توست كه از تباهی تبهكاران صرف نظر كردی.
در اینجا وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه عرض میكند: تو اگر بر كُرسی كَرم و حِلم بنشینی و در ساهره قیامت افراد را احضار كنی، حلم و كرم تو هرگز كُفو ندارد، همتا ندارد؛ تا ما بگوئیم برابر با كرم عدّهای را كیفر دادی، چون چیزی برابر كَرم تو نیست! لذا عرض میكند: خدایا ! آن كَرم تو اَجلّ از مجازات مجرمین است و حلم تو بزرگتر از آن است كه همتا و كُفو تقصیر مقصّران باشد. و من هم به فضل تو پناهنده شدم . هارِبٌ مِنكِ إلیكَ؛ این هارِبٌ مِنكِ إلِیكِ در جملههای قبل هم بود و در آنجا به عرضتان رسید به این كه: این از آن واسِطهُ العِقدهای این دعای نورانی است.
چند جمله در این دعای ابوحمزه ثمالی هست كه كم نظیر یا بینظیر است؛ همان بِكَ عَرَفتُكَ وَ أنتَ دَلَلْتَنِی از این قبیل است،
إنَّ الرّاحِلَ إلِیكْ قَریبُ المُسافَه از این قبیل است، وَ أنَّكَ لا تَحتَجِبُ عَنْ خَلقِكَ إلا أنْ تَحجُبَهُمُ الأعمالَ دُونَكْ از این قبیل است، هارِبٌ مِنكَ إلِیكْ از این قبیل است كه اینها توحید ناب است.
و در صحیفه سجادیّه هم ما را دعوت به توسّل كرده است. ذات أقدس إله فرمود به این كه: وَابْتَغُوا إلیهِ الوَسیلِه.(6) وسیله را ائمه علیهم السَّلام بازگو كردند؛
هر عملی كه انسان با آن عمل به خدا نزدیك میشود وسیله اوست. ولایت اهلبیت وسیله است، نماز و روزه وسیله است، حج و زیارت وسیله است، صدقات وسیلهاند. هر عمل قُربی كه انسان را به خدا نزدیك میكند، توسّل به خداست. گاهی انسان با نماز به خدا متوسّل میشود، گاهی با روزه متوسّل میشود. ولی وجود مبارك امام سجاد در همین بخشهائی كه خواهد آمد عرض میكند: خدایا! من اقرار به گناه را وسیله قرار دادم، چنین كه در بخشهای مناجات و مانند آن هم هست.
ولی بالاتر از همه اینها مطلب اوج گرفتهای است كه در صحیفه سجادیّه آمده است كه عرض میكند: خدایا! وَ وَسیلَتِی إلِیكَ اَلتُّوحید وَ أنّی لَمْ اُشرِكْ بِكِ شِیئاً. (7) اگر دیگران وسیله میآورند، و اگر تو همگان را دستور دادی به اِبتغاءِ الوَسیله، فرمودی: وَابَتغُوا إلِیهِ الوَسیلِه، من توحید ناب را وسیله آوردم .
من از این كه هیچ چیزی را در هیچ لحظهای شریك تو قرار ندادم، این پرهیز از شرك را وسیله قرار دادم . وَ وَسِیلَتِی إلِیكَ اَلتُّوحید وَ أنّی لَمْ اُشرِكْ بِكَ شِیئاً. این نكره در سیاق نفی نشان میدهد كه به هیچ وجه مشرك نبود. این همان است كه ذات أقدس إله درباره انبیای ابراهیمی و مانند آن تعبیر كرده است كه: یَعبُدُونَنی لا یُشرِكُونَ بِی شِیئاً. (8) هیچ چیزی را شریك من قرار نمیدهند. نه شرك جَلی دارند، نه شرك خَفی دارند. نه در برابر صَنم و وَثن كُرنش میكنند، نه در برابر هوی و هوس خضوع دارند و نه ریائی دارند و مانند آن.
خدایا! من از تو به تو فرار میكنم . كار موحّد ناب هم همین است. انسان هیچ چیز را منشاء اثر نمیداند تا از آنها بگریزد، مگر قهر خدا را . و هیچ چیزی را مبداء لطف نمیداند تا به سوی بگریزد، مگر مهر خدا را! چنین كسی در خوف و رجاء موحّد است. نمیترسد، مگر از خدا. امید ندارد، مگر به خدا .
در اینجا عرض میكند: خدایا! من از تو به تو فرار میكنم . كار موحّد ناب هم همین است. انسان هیچ چیز را منشاء اثر نمیداند تا از آنها بگریزد، مگر قهر خدا را . و هیچ چیزی را مبداء لطف نمیداند تا به سوی بگریزد، مگر مهر خدا را! چنین كسی در خوف و رجاء موحّد است. نمیترسد، مگر از خدا. امید ندارد، مگر به خدا . در سوره احزاب خشیت را منحصراً درباره ذات أقدس إله خلاصه كرد، اَلَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللهِ وَ یَخشَونَهُ وَ لا یَخشَونَ اَحَداً إلا الله. (9)
آنگاه عرض میكند:
"اِلهی أنْتَ اُوسَعُ فَضلاً وَ أعظَمُ حِلمَاً مِنْ تُقایِسَنِی بِعَمَلِی."
تو بخواهی برابر با كار ما پاداش بدهی، منزّهتر از آنی. یا ما را به خطیئه ما بلغزانی، من كیام؛ مَا أنَا یا سِیِّدِی وَ مَا خَطَرِی. اصلاً ما به حساب نمیآئیم . قدرت بیكران بخواهد یك پَر كاهی را، سبكتر از پَر كاهی را جابجا بكند، این برای او زیبنده نیست.
هَبنِی بِفَضلِكَ یا سَیِّدِی وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَفوِكْ وَ جلِّلْنِی بِسِتْرِكَ . این «جَلَّل» اگر گفته شده است: فلان شخص را جَلَّلَهُ، یعنی تجلیل كرد، تعظیم كرد. اگر گفتند: جَلَّلَ الفَرَس، یعنی جُلّ و پالانی كه او را بپوشاند، پتوئی كه او را بپوشاند، لباسی كه او را بپوشاند، بر او پوشانده است. قبلاً هم داشتیم : وَ جَلِّلْنِی بِسَترِكَ . الآن هم داریم وَ جَلِّلْنِی بِسِترِكَ .
یعنی خدایا! جامه ستّاری را بر پیكر من بپوشان ! جِلّ و جُلّ عفو را بر اندامم بپوشان، تا به جلال بار یابم . آن جُلّ گذاری مایه جلال من بشود. وَ جَلِّلْنِی بِسِتْرِكَ . مرا با آن جامه ستّاریات بپوشان تا به جلالات برسم . وَاعْفُ عَنْ تُوبیخِی بِكَرَمِ وَجهِكْ.
پینوشتها:
1- سوره غافر / آیة 60
2- سوره نباء / آیة 26
3- سوره انعام / آیة 160
4- سوره قصص / آیة 84
5- سوره بقره / آیة 261
6- سوره مائده / آیة 35
7- صحیفه سجادیّه/ دعای چهل و نهم ـ وَ كَانََ دُعائُه (ع) فِی دِفاعِ الكَیدِ الأعداء...
8- سوره نور / آیة 55
9- سوره احزاب / آیة 39
آیة الله جوادی آملی
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (14)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخّص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است...
یكی از آداب و سنن دعا، پرهیز از «استكبار» است و استكبار اختصاص ندارد به این كه كسی كافرانه زندگی كند یا عاصیانه به سر ببرد؛ اگر كسی مطیع بود، واجبها را انجام داد و محرّمات را ترك كرد، لكن این توفیقات را از خود دانست، یك نحوه استكبار است. كسی عالم شد و عمل كرد، توفیق تحصیل علم و امتثال دستورات الهی را از خود دانست، این هم یك نحوه استكبار است. بهترین راه برای نجات از استكبار آن است كه انسان اسمای حُسنای الهی را رقم بزند و با بیان و بنان بازگو كند و همه كمالات را به خدا اِسناد دهد و همه نقصها را به خود.
در دعای نورانی عرفه سیّدالشهداء سلام الله علیه این است؛ یك فرازهای فراوانی دارد كه أنْتَ الَّذِی اَحسَنْ، أنْتَ الَّذی كَذا و كَذا و كَذا و كَذا، اسمای حُسنای إله را میشمارد. بعد نقصانها و قصور و خطیئات و سیّئات خود را یادآور میشود. أنَا الّذِی كَذا، أنَا الَّذِی عَصَیْتُ، أنَا الَّذِی اَسَأتُ و مانند آن. مشابه آن در دعای عرفه امام سجاد سلام الله علیه است و در دعای سحر ابوحمزه ثمالی هم هست.
یكی از آداب و سنن دعا، پرهیز از «استكبار» است و استكبار اختصاص ندارد به این كه كسی كافرانه زندگی كند یا عاصیانه به سر ببرد؛ اگر كسی مطیع بود، واجبها را انجام داد و محرّمات را ترك كرد، لكن این توفیقات را از خود دانست، یك نحوه استكبار است. كسی عالم شد و عمل كرد، توفیق تحصیل علم و امتثال دستورات الهی را از خود دانست، این هم یك نحوه استكبار است. بهترین راه برای نجات از استكبار آن است كه انسان اسمای حُسنای الهی را رقم بزند و با بیان و بنان بازگو كند و همه كمالات را به خدا اِسناد دهد و همه نقصها را به خود.
در این بخش وجود مبارك امام سجاد اسماء حسنی و كرائم اخلاقی و مكارم الهی را ذكر میكند، بعد مكاره خود را هم یاد میكند. در برابر آن مكارم، این مكاره است. در برابر آن كرامتها این كراهتها هست. در برابر آن اوجها این حضیضها هست. عرض میكند: پروردگارا ! تو اگر درباره پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به عنوان نمونه فرمودی: ألَمْ یَجِدْكَ یَتِیمَاً فَأوی، وَ وَجَدَكَ ضالّاً فَهَدی، وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأغْنی(2)، همه این ضعفها را ما داشتیم.
ما بیسرپرست بودیم، سرپرستیمان را به عهده گرفتی؛ بینوا بودیم، به ما نوا دادی؛ بی نان و آب بودیم، نان و آب دادی؛ بی نام بودیم، ما را مشهور كردی؛ بی جام و جامه بودیم، به ما جام و جامه دادی؛ بی لانه و آشیانه بودیم، به ما لانه و آشیانه دادی؛ بی نان بودیم، بی آب بودیم، همه این امور را به ما مرحمت كردی. میترسیدیم، به ما امنیّت دادی؛ اقتصاد نداشتیم، به ما دادی. بیمار بودیم، شفا دادی؛ گمنام بودیم، نامدار كردی؛ همه این نقصها مال ما، همه آن كمالها مال شما. گنه كار بودیم، بخشودی. ستّار بودی، غفّار بودی؛ لغزیدیم، دست ما را گرفتی.
در قرآن كریم ذات أقدس إله به مردم مكّه فرمود: فَالْیَعبُدُوا رَبَّ هذَا البِیتْ اَلَّذِی اَطعَمَهُمْ مِنْ جُوع وَ آمَنَهُمْ مِنْ خُوف(3). اینجا هم امام سجاد عرض میكند: ما همه بندگان این چنین بودیم. امنیّت نداشتیم، تو دادی؛ اقتصاد نداشتیم، تو دادی. وجود مبارك ابراهیم خلیل عرض میكند: إذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشفِینْ (4)، خدا شافی است. امام سجاد عرض میكند: ما بیمار بودیم، تو شفا دادی. پس آنچه درباره پیغمبر آمد، آنچه درباره مردم مكّه آمد، آنچه درباره سنّت و سیرت ابراهیم خلیل آمد و آنچه درباره انبیاء و اولیای دیگر آمد، وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه همه اینها را جمع بندی كرد و به این صورت بازگو كرد؛ عرض كرد: پروردگارا ! من كوچكی بودم كه تربیت كردی؛ جاهلی بودم كه تعلیم كردی؛ گمراهی بودم كه هدایت كردی؛ پستی بودم كه بلند كردی؛ ترسانی بودم كه امنیّت دادی؛ گرسنهای بودم كه سیر كردی؛ تشنهای بودم كه سیراب كردی؛ برهنهای بودم كه پوشاندی؛ فقیری بودم كه توانگر كردی. تو تُهیدست را توانگر كردی. ضعیفی بودم كه قوی كردی؛ فرومایهای بودم، عزیز كردی؛ بیمار بودم، شِفا دادی؛ از تو سئوال كردم، چیزی خواستم، عطا كردی، ناامید نكردی؛ گناه كردم، پوشاندی؛ اشتباه كردم، استقاله كردم، تو عِقاله كردی؛ یعنی پشیمان شدم، پشیمانی ما را پذیرفتی؛ اندك بودم، تكثیر كردی؛ مستضعف بودم، یاری كردی؛ رانده بودم، بی مكان و بی جا بودم، جا دادی. ""فَلَكَ الحَمْد"
مستحضرید شمارش اسمای حُسنای حقّ از یك سو، شمارش اسمای قبیح و نقصانات ممكن بنده و برده از سوی دیگر و ترمیم این نقصها به لطف و عنایت خدای جبّار كه او جبروت دارد، جبران كننده هر نقص و ضعف است از سوی دیگر، این مجموعه زمینه استحقاق حمد خدا را فراهم میكند. در پایان نتیجه گرفت؛ عرض كرد: فَلَكَ الحَمْد.
پروردگارا ! من كوچكی بودم كه تربیت كردی؛ جاهلی بودم كه تعلیم كردی؛ گمراهی بودم كه هدایت كردی؛ پستی بودم كه بلند كردی؛ ترسانی بودم كه امنیّت دادی؛ گرسنهای بودم كه سیر كردی؛ تشنهای بودم كه سیراب كردی؛ برهنهای بودم كه پوشاندی؛ فقیری بودم كه توانگر كردی. تو تُهیدست را توانگر كردی. ضعیفی بودم كه قوی كردی؛ فرومایهای بودم، عزیز كردی؛ بیمار بودم، شِفا دادی؛ از تو سئوال كردم، چیزی خواستم، عطا كردی، ناامید نكردی؛ گناه كردم، پوشاندی؛ اشتباه كردم، استقاله كردم، تو عِقاله كردی؛ یعنی پشیمان شدم، پشیمانی ما را پذیرفتی؛ اندك بودم، تكثیر كردی؛ مستضعف بودم، یاری كردی؛ رانده بودم، بی مكان و بی جا بودم، جا دادی. ""فَلَكَ الحَمْد"
بعد عرض میكند: خدایا ! من نه در خلوت، نه در جلوت حیا نكردم و گنه كردم ! أنَا یا رَبِّ الَّذِی لَمْ اَستَحِیْكَ فِی الخَلاء. من حاضر نبودم در ملاء و در حضور دیگران، گناه كردم. در خلوت و تنهائی حیا نكردم. من صاحب مصیبتهای عظیم ام. من كسی هستم كه بر مولای خود جرأت كرده است. من كسی هستم كه جبّارُ السَّماء را معصیت كرده است. من كسی هستم كه وقتی خبر معصیت دادند، من مقدّماتش را فراهم میكردم، كمك میكردم، به كسی چیزی میدادم، به كسی كه وسیله معصیت را برای من فراهم بكند. من كسی هستم كه وقتی به من خبر معصیت دادند، به من بشارت میدادند تا من زمینه را برای گناه فراهم كنم.
من كسی هستم كه مهلت دادی، من رعایت نكردم؛ پوشاندی، حیا نكردم؛ به معصیت عمل كردم، تعدّی كردم، تو مرا از چشم رحمتت راندی، من حیا نكردم ! امّا مع ذلك تو روی همه این آنها پرده عفو پوشاندی،
"وَ بِحِلْمِكَ أمهَلتَنِی وَ بِسِتْرِكَ سَتَرتَنِی حَتّی كَأنَّكَ أغفَلْتَنِی وَ مِنْ عُقُوباتِ المَعاصِی جَنَّبْتَنِی حَتّی كَأنَّكَ اسْتَحیَیْتَنِی."
خدایا! آنقدر محبّت كردی كه گویا من هیچ بَدی نكردم! كَرم خدا، این كه گفته شده است: كَرم او نامتنهی، نِعَمش بی پایان، تنها از نظر كمّی كرم او نامتنهی نیست! از نظر كیفی هم كرم او نامتنهی است.
اگر ما نسبت به كسی بَد كردیم، او نسبت به ما مهربانی روا داشت، ما هر وقت او را میبینیم، شرمندهایم. و بخواهیم این شرم درونی را برطرف كنیم، توان آن را نداریم! ولی ذات أقدس إله توانمند است كه این خطر را هم برطرف كند. اگر تبهكاران به بهشت رفتند، یادشان باشد كه گناه كردهاند، در بهشت شرمندهاند. در حالی كه در بهشت رنج و عدم و اندوه و غم نیست! خدا این شرم را هم میزداید. خدا كه مُقلّبُ القلوب است از یاد تبهكاران و تیره دلان محو میكند كه اینها سابقه سوء داشتند. لذا همانند پرهیزكاران در بهشت متنعّم اند. اصلاً یادشان نیست كه گناه كردهاند تا در بهشت شرمنده باشند! این كار از غیر خدا بر نمیآید.
اگر تبهكاران به بهشت رفتند، یادشان باشد كه گناه كردهاند، در بهشت شرمندهاند. در حالی كه در بهشت رنج و عدم و اندوه و غم نیست! خدا این شرم را هم میزداید. خدا كه مُقلّبُ القلوب است از یاد تبهكاران و تیره دلان محو میكند كه اینها سابقه سوء داشتند. لذا همانند پرهیزكاران در بهشت متنعّم اند. اصلاً یادشان نیست كه گناه كردهاند تا در بهشت شرمنده باشند! این كار از غیر خدا بر نمیآید.
كسی نسبت به ما بَد كرد، حداكثر این كه ما نسبت به او احسان كنیم و رُخش نیاوریم و به دیگران هم نگوئیم. امّا هر چه او را بِنْوازیم، او شرمندهتر میشود. بخواهیم آن رنج درون را از او بزدائیم، توان آن را نداریم. ما كه مُقلّب القُلُوب نیستیم كه بر خاطره او سلطه داشته باشیم ! تا آن خاطرات گذشته از یادش رفت، شرمنده است.
ولی ذات أقدس إله این چنین میكند؛ یعنی تبهكار را مانند پرهیزكار میپذیرد، با دعا و نیایش و توبه و كُرنش اوّلاً. او را وقتی وارد بهشت كرد، همانطوری كه وَ نَزَعنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلْ (5)، هرگونه غِلّ و خیانت و كینه توزی را از قلب بهشتیان میزداید، از قلب چنین تبهكار بَد سابقهای میزداید كه او سابقه سوء داشت. وقتی از یادش رفت، دیگر شرمنده نمیشود. چنین خدائی اوست!! هر چه بخواهیم، او دارد. هر چه بخواهد، میتواند. و هرگز خزینه كَرم او به پایان نمیرسد.
لذا در این پایان عرض میكند: خدایا ! من را وقتی كه معصیت كردم، روی استكبار نبود و هرگز به ربوبیّت تو، اِنكار نكردم ربوبیّت را ! امر تو را سبك نشمردم و خود را در معرض عقوبت تو نیاوردم و وَعید تو را سبك و خار نشمردم، لكن اشتباه كردم، غفلت كردم، بَد كردم، شهوت بر ما غالب شد، غضب بر من غالب شد،
"خَطِیئَهٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِی نَفسِی."
این «تَسویل نفس» اگر ذات أقدس إله توفیق داد باید در نوبت دیگر بازگو بشود كه نفس مُسوّله چیست، چه خطری را به همراه دارد كه امیدواریم خداوند ما را از شرور أنفس ما، مخصوصاً از شرور نفس مُسوّله و اَمّاره برهاند!
پینوشتها:
1- سوره نمل / آیة 62
2- سوره ضحی / آیات 6 تا 8
3- سوره قریش / آیات 3 و 4
4- سوره شعراء / آیة 80
5- سوره اعراف / آیة 43 و سوره حجر / آیة 47
آیة الله جوادی آملی
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (15)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخّص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است...
در نوبت قبل اشاره شد كه وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه حال نیایشگر را چنان ترسیم میكند كه دعا كننده عرض میكند : پروردگارا ! من نه تنها تو را معصیت كردم، هم به جلالت و عظمت تو آگاه بودم، و هم برای معصیت رشوه میدادم، و هم از پرداخت رشوههای سنگین دریغی نداشتم
این نسخهای كه آمده است:
"وَ أعطَیتُ عَلی مَعاصِی الجَلیلْ اَلرُّشی."
چند سبك نقل شده است؛ یكی این كه: اَعطَیتُ عَلَی مَعاصِی الجَلیلْ اَلرُّشی، یعنی من نه معصیتهای خدای جلیل و بزرگوار رشوه میدادم! كه این یك نقصی است روی نقص قبلی؛ انسان با اعتراف به جلالت خدا او را معصیت میكند كه بر معاصی خدای جلیل رشوه میدادم. برخی از نُسخ این چنین آمده است كه: اَعطَیتُ عَلی جَلیلِ المَعاصی الرِّشی. من بر آن معصیتهای بزرگ رشوه میدادم.
برخی از نُسخ این چنین است: فَأعْطَیتُ عَلی مَعاصِی جَلیلَ الرُّشی، كه هم رشوههای سنگین میپرداختم . به هر تقدیر چه نسخه اول یا نسخه دوم یا نسخه سوّم باشد، نیایشگر اعتراف میكند كه خدایا! من نه تنها معصیت میكردم، بلكه برای پرداخت معصیت، مقدّمات معصیت را هم فراهم میكردم، یعنی رشوه میدادم تا گناه كنم؛ این نهایت فرومایگی را میرساند.
این كار به نام (تَسویل) است كه زشت را زیبا نشان دادن، زیبا را زشت نشان دادن، حقّ را باطل نشان دادن، باطل را حقّ نشان دادن، صدق را كذب نشان دادن، كذب را صدق نشان دادن، حسن را قبیح نشان دادن، قبیح را حسن نشان دادن، این نیرنگ، كار تَسویل است. نفس انسان در برابر عقل در جبهه جِهاد اكبر در این بخش كارش تَسویل است. وقتی كه مُسوّلانه رفتار كرد، انسان را فریب میدهد. وقتی فریب داد، مبتلا میكند به این كار . وقتی مبتلا كرد به این كار ، این را حقّ دید و صدق دید، مكرّر این را انجام میدهد. وقتی مكرّر انجام داد، به دام اسارت همین نفس مُسوّله قرار میگیرد. در جبهه جهاد اكبر شكست میخورد. وقتی شكست خورد ، آن وقت اسیر میشود.
آنگاه عرض میكند: ذات أقدس إلها! من در تمام این تبهكاریها روی لِجاج و عناد نبود، روی ضعف بود. در جبهه جهاد درونی وقتی شهوت بر عقل غالب بشود یا غضب بر عقل غالب بشود، روی بیان نورانی امیرالمؤمنین سلام الله علیه كه فرمود: كَمْ مِنْ عَقلٍ اَسیرٍ تَحتَ هَوَیً اَمیر (2)،
یعنی در جهاد درونی گاهی هوس امیر میشود و عقل اسیر، من عقلام امیر هوس شد! وقتی اسیرانه زندگی كردم، قهراً تن به تباهی دادم و برای این تباهی هم غرامتهای سنگینی ارائه كردم.
آنگاه نوبت به (تَسویل) میرسد؛ وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه در این قسمت یك روانشناسی حكیمانهای را ارائه میكند تا انسان نفس خود را و شئون و شُعب نفس را بشناسد و بداند هر پیشنهادی كه در محضر او ارائه میشود از كدام شأن از شئون نفس است، گرچه نفس فِی وَحدَتِها كُلُّ الاُوس
خلاصه آن تحلیل این است كه انسان گرچه دارای شئون گوناگونی است، ولی اگر بتواند این شئون را رهبری كند، همه این شئونهای ادراكی و تحریكی به امامت عقل او نماز جماعت میگذارند. یعنی در درون او یك قافله و یك كاروانی است به مدیریت عقل كه در پیشگاه ذات أقدس إله كُرنش میكنند، نماز میخوانند، اطاعت میكنند به امامت عقل. یعنی هم نیروی ادراكی او به نام حس و خیال و وَهم به عقل نظر او اقتدا میكنند،
هم نیروی تحریكی او به نام شهوت و غضب در بخشهای اراده و تصمیم و جَزم و عزم ما و مانند آن به عقل عملی او اقتدا میكنند و چون حقیقت گوهر انسانی جامع عقلین عملی و نظری است، در آن قلّه فرمانروائی و هِرم دستور دهی و عمارت آن عقل جامع قرار میگیرد كه جوامع كَلِم به همان عقل داده میشود. آنگاه او امامت این قافلههای علمی و عملی را به عهده دارد، یك كاروان علم و عمل به آن قلّه عقل جامع اقتدا میكنند. چنین كسی در جهاد اكبر پیروز است.
و اگر این توفیق نصیب كسی نشد، خطر از اینجا شروع میشود كه انسان یك خواستههائی دارد، هم در بخشهای وَهم و خیال برخی از اندیشهها نسبت به او معقول جلوه میكنند، هم در بخشهای شهوت و غضب برخی از خواستهها برای او محبوب و حقّ جلوه میكند.
شیطان به كمك این خواستههای درونی آنچه را كه مورد علاقه انسان است، گرچه زشت است او را زیبا نشان میدهد، آنچه مورد انزجار و نفرت انسان است، یعنی نفرت شهوت اوست، در پیشگاه شهوت او یا در پیشگاه غضب او منفور است، او را زشت نشان میدهد. وقتی كه زیبا را زشت و زشت را زیبا نشان داد در بخش عقل نظری، حقّ را باطل و باطل را حقّ و صدق را كذب و كذب را صدق میپندارد. در بخشهای حكمت عملی حسن را قبیح و قبیح را حسن تلقّی میكند.
انسان گرچه دارای شئون گوناگونی است، ولی اگر بتواند این شئون را رهبری كند، همه این شئونهای ادراكی و تحریكی به امامت عقل او نماز جماعت میگذارند. یعنی در درون او یك قافله و یك كاروانی است به مدیریت عقل كه در پیشگاه ذات أقدس إله كُرنش میكنند، نماز میخوانند، اطاعت میكنند به امامت عقل .
آنگاه
یكی از شئون نفس كه او نفس مُسوّله نام دارد، كارش این است كه اوّلا بداند انسان چه چیز میطلبد. این شخص آیا مال دوست است، جاه دوست است، میز و پُست و مقام میطلبد یا در اِِعمال غرائض جنسی گرفتار مشكلات است؛ برخیها در مقام جاه زانوهای آنها میلرزد، برخی در مقام اِعمال غرائض زانوهای آنها میلغزد، بعضی از نظر پول، بعضی از نظر تهدید، برخی از نظر تَحبیب، بالأخره هر كسی یك نقطه ضعفی دارد؛ این شأن از شئون نفس وقتی كه روان كاوی كرد، درون كاوی كرد، بررسی كرد كه این انسان چه چیزی را دوست دارد و از چه چیزی میترسد، آنچه را كه او دوست دارد، زشتترین و بَدترین رخدادها را به صورت یك امر زیبای آن شخص پسند در میآورد، در برابر دیدگان او مُجسّم میكند و او را زیبا نشان میدهد. یا یك چیزی را كه زیباست، زشت نشان میدهد و از او دورش میكند. این كار به نام (تَسویل) است كه زشت را زیبا نشان دادن، زیبا را زشت نشان دادن، حقّ را باطل نشان دادن، باطل را حقّ نشان دادن، صدق را كذب نشان دادن، كذب را صدق نشان دادن، حسن را قبیح نشان دادن، قبیح را حسن نشان دادن، این نیرنگ كار تَسویل است. نفس انسان در برابر عقل در جبهه جِهاد اكبر در این بخش كارش تَسویل است. وقتی كه مُسوّلانه رفتار كرد، انسان را فریب میدهد. وقتی فریب داد، مبتلا میكند به این كار . وقتی مبتلا كرد به این كار ، این را حقّ دید و صدق دید، مكرّر این را انجام میدهد. وقتی مكرّر انجام داد، به دام اسارت همین نفس مُسوّله قرار میگیرد. در جبهه جهاد اكبر شكست میخورد. وقتی شكست خورد ، آن وقت اسیر میشود.
این است كه وجود مبارك امام سجاد عرض كرد: پروردگارا ! من در تمام موارد، هیچ كدام، در هیچ موردی شما را با انكار ربوبیّت معصیت نكردم ، بلكه
سَوَّلَتْ لِی نَفسِی وَ غَلَبَنِی هَوانِی وَ اَعانَنِی عَلَیها شِقوَتِی وَ غَرَّنِی سِترُكَ المُرحی عَلَیّ . از یك سو تو پردهداری كردی، پردهدری نكردی، من مغرور شدم . از طرفی شهوت و غضب غالب شد، من در این جهاد شكست خوردم.
همانطوری كه برادران یوسف طبق بیان یعقوب سلام الله علیه سَوَّلَتْ لَكُمْ اَنفُسُكُمْ (3) بود، همانطوری كه سامری گفت: سَوَّلَتْ لِی نَفسِی(4) ؛ گاهی گوساله پرستی در اثر تَسویل نفس، توحید میشود! گاهی برادركُشی در اثر تَسویل نفس كار خوب تلقّی میشود. این تَسویل از خطرناكترین مراحل نفس انسانی است در بخش جهاد اكبر . وقتی انسان گرفتار نفس مُسوّله شد، به دام میافتد؛ وقتی دام افتاد، اسیر میشود.
آنگاه وجود مبارك امام سجاد عرض میكند: پروردگارا ! منِ اسیر شده به دام افتاده را كی باید درمان كند .
پینوشتها:
1- سوره فرقان/ آیه 77
2- بحار الأنوار/ ج 66/ ص 410
3- سوره یوسف/ آیه 18 و آیه 83
سوره طه/ آیه 96 4-
آیة الله جوادی آملی
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (16)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخّص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است...
بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم . اَلدُّعاء مُخُّ العِبادَه. (1)
در نوبت قبل به عرضتان رسید كه دعای ابوحمزه ثمالی از نظر تحلیل مسائل عقلی به نوبه خود یك دائرة المعارفی محسوب میشود. یعنی به صورت دقیق بررسی میكند كه چه طور انسان گناه میكند. چنین كه در نوبتهای قبل به صورت دقیق تحلیل كرد كه چه طور انسان در نماز حضور قلب ندارد . در نوبت قبل به نفس تَسویل و نفس مُسوّله رسیدیم . حالا روشن شد
وقتی انسان به دام نفس افتاد، كم كم اسیر میشود. از آن به بعد نوبت به نفس اَمّاره است. نوبت به نفس امّاره بعد از نفس مُسوّله تلاش و كوشش میكند. انسان در طلیعه امر عاملاً عامداً گناه نمیكند. فریب میخورد، زشت را زیبا، زیبا را زشت، كم كم به دام میافتد. وقتی به دام افتاد، از آن به بعد عالماً، عامداً گناه میكند، چون اسیر است و هر دستوری كه امیر بدهد او اطاعت میكند، كه إنَّ النَّفسَ لَاَمّارَهٌ بِالسُّوء. (2)
امام سجاد سلام الله علیه عرض میكند: 1- پروردگارا ! حالا كه تبهكار به این دام افتاد، راه او چیست؟ كی او را امروز از خطر و انحراف میرهاند. 2- و در قیامت كه روز داوری و دادگری است، كی او را از متخاصمان و متداعیان رهائی میبخشد؟ فردا قرآن طلبكار است، عترت طلبكار است، اسلام طلبكار است كه چرا حقوق و احكام و حِكم ما را رعایت نكردی! فرد و جامعه طلبكارند كه چرا حقوق ما را رعایت نكردی! اعضاء خانواده طلبكارند چرا حقوق داخلی را رعایت نكردی! همسایهها و هموطنان و كشورهای مجاور طلبكارند كه چرا حقوق همسایگی را رعایت نكردی! چون انسان هم نسبت به همسایه نزدیك، هم نسبت به همسایه دور مسئول است. امام سجاد عرض كرد كه : كی فعلاً ما را میرهاند؟ كی فردا از دست طلبكاران نجات مان میدهد؟ هیچ راهی نیست. بنابراین ما مضطر واقعی هستیم. تو هم كه وعده دادی مضطّرین را دریابی . فَالآنَ مِنْ عَذابِكَ مَنْ یَستَنْقِذُنِی وَ مِنْ أیدِی الخُصَمآءِ غَداً مَنْ یُخَلِّصُنِی.
آنگاه عرض كرد: خدایا ! كسی كه الآن مرتّب دارد سقوط میكند، اگر بخواهد صعود كند یك ریسمانی میطلبد، یك حبل آویختهای را طلب میكند. من به طناب كی متوسّل بشوم؟
وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه حال چنین تبهكاری را در سحرهای ماه مبارك رمضان ترسیم میكند كه آن تبهكار به خدا عرض كند: پروردگارا ! تمام ریز و درشت اعمال زشتم را مأموران تو تنظیم كردند هیچ راهی برای پرهیز از سقوط و نِیل به صعود نیست! و اگر تو دستور نداده بودی كه ناامیدی ممنوع است، ممكن بود من ناامید بشوم . چون هیچ راهی نیست. و تو یك كسی هستی كه بهترین مدعوّی. هیچ كس تو را نخواند كه ناامید بشود!
"و بِحَبلِ مَنْ أتَّصِلُ إنْ أنتَ قَطَعتُ حَبلَكَ عَنّی . فَوا سُوأتا عَلی مَا أحْصی كِتابُكَ مِنْ عَمَلِی اَلَّذِی لُولا مَا أرجُوا مِنْ كَرَمِكَ وَ سِعَهِ رَحمَتِكَ وَ نَهیِكَ إیّایَ عَنِ القُنُوطِ لَقَنَطْتُ ."
نامه اعمال طوری است كه هیچ چیزی را فروگذار نمیكند. انسان در قیامت میگوید به این كه: مَا لِهذَا الكِتابْ لا یُغادِرُ صَغِیرَهً وَ لا كَبیرَهً إلا اَحصاها (3). چیزی را فروگذار نكرده.
وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه حال چنین تبهكاری را در سحرهای ماه مبارك رمضان ترسیم میكند كه آن تبهكار به خدا عرض كند: پروردگارا ! تمام ریز و درشت اعمال زشتم را مأموران تو تنظیم كردند هیچ راهی برای پرهیز از سقوط و نِیل به صعود نیست! و اگر تو دستور نداده بودی كه ناامیدی ممنوع است، ممكن بود من ناامید بشوم . چون هیچ راهی نیست. و تو یك كسی هستی كه بهترین مدعوّی. هیچ كس تو را نخواند كه ناامید بشود! در حال اختیار هیچ كس تو را نخواند كه طرفی نبندد. و من هم از همه جا بُریدم ، به تو پیوستم.
آنگاه برای این كه از هر خطری برهم، تو دستور دادی: وَابْتَغُوا إلِیهِ الوَسِیله (4). من در درجه اوّل به مهمترین وسیلههائی كه محبوب توست توسّل میكنم . اوّلاً به اسلام متوسّل میشوم . من مسلمانم ، مُنقاد و مطیع ام . اگر عمل نكردم، ولی اسلام دارم . به طناب اسلام متوسّل میشوم. تو هم فرمودی: وَابْتَغُوا إلِیهِ الوَسِیله . من اسلام را وسیله قرار دادم . اسلام جامع قرآن و عترت است . بعد به این مجموعهها كه زیر مجموعه اسلام اند متوسّل میشوم. اَللّهُمَّ بِذِمَّهِ الإسلامِ أتَوَسَّلُ إلِیكْ، من تعهّد اسلامی دارم ، تو هم مرا به عنوان مسلمان بپذیر . من در اثر اسلام به تو متوسّل میشوم .
"وَ بِحُرمَهِ القُرآنِ أعتَمِدُ اَلِیكْ وَ بِحُبّی لِلْنَبّیِ الاُمّیِ القُرَشی الهاشِمیِّ العَرَبیِّ التَّهامِی المَكّی المَدَنی (صَلَواتُكَ عَلَیهِ وَآلِهِ) أرجُو زُلفَهَ لَدَیكْ ."
به پیغمبر ، یعنی در حقیقت به عترت طاهرین كه عبارت از پیغمبر و اهل بیت او (صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین) است، متوسّل میشوم . و اینها بهترین وسیله است . هیچ وسیلهای بالاتر از اسلام و قرآن و عترت نیست ! اوّل به جامع كه به صورت متن است، بعد به مجموع كه شرح آن متن است، بیگانه اوست. در حقیقت من به قرآن و عترت متوسّل شدم . فَلا تُوحِشْ اِستیناسِ اِیمانی وَ لا تَجعَلْ ثَوابی ثَوابَ مَنْ عَبَدَ سِواكْ . خدایا ! من به اینها اُنس گرفته ام و این اُنس را به وحشت تبدیل نكن و ثواب مرا ثواب مشركان قرار نده ! عدّهای غیر تو را پرستیدند، من غیر تو را نپرستیدم . باورم هست كه تو خدای منی ، خالق منی ، ربّ منی ، معبود منی . لكن در اثر جهل و اشتباه و غفلت ، در اثر غلبه شهوت و غضب تن به گناه دادم
پروردگارا ! من هرگز لَدودانه ، لَجوجانه ، معاندانه گناه نكردم. عدّهای به زبان گفتند: ما مسلمانیم، خونشان محفوظ شد . من كه با دل میگویم: مسلمانم ! آنهائی كه با زبان گفتند مسلمان اند ، به آرزویشان رسیدند. یك عدّه با زبان خالی گفتند: مسلمانیم، برای این كه خونشان محفوظ بماند، محفوظ ماند. من كه به زبان من، با قلب من، با همه اعضاء و جوارحم ایمان آوردم. منتها در اثر جوانی، غفلت، جهالت، شهوت تن به گناه دادم. من با قلب و قالَب، با زبان و دل گفتم: آمَنتُ وَ اَسلَمْتُ . آمَنّا وَ اَسلَمْنا . تو از ما عفو بكنی ، ما را در یابی و امید ما را تثبیت بكنی و قلب ما را بعد از این كه هدایت كردی، منحرف نكنی . و رحمت لَدُن را نصیب ما بكنی . وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنكَ رَحمَه . برای این كه تو وهّابی . تو بهترین بخشندهای . تنها هِبه در دستگاه توست.
بعد آنگاه نیایش را با سوگند به عزّت او هماهنگ میكند. عرض میكند: خدایا ! به عزّت تو قسم اگر بنای تو بر این است كه مرا برانی، من از اینجا بیرون نمیروم . چون جای دیگری نیست. فَوِعِزَّتِكَ لَوِ انْتَهَرتَنِی مَا بَرِحتُ مِنْ بابِكَ . قریب به این مضمون در جملههای دیگر گذشت؛ انسان آن روز میفهمد. اوّلاً خیلیها، همگان در قیامت میفهمند كه راه تنها راه مستقیم الهی است. ولی در سحرهای ماه مبارك رمضان برای یك عدّه خوب روشن میشود كه هیچ راهی نیست، مگر راه الهی. وقتی یك چنین حالی طبق ترسیم و تحلیل امام سجاد سلام الله علیه نصیب كسی شد، قهراً درهای رحمت به روی او باز میشود. عرض میكند: خدایا ! به عزّت تو قسم اگر مرا برانی، من بیرون نمیروم . چون راه نیست. مَا بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ . لا كَفَفْتُ عَنْ تَخَلُّقِكْ . آن كُرنش، آن خضوع را خواهم داشت. برای این كه قلبم به معرفت تو مُلحَم است . من میدانم غیر از تو كسی نیست. یك وقت است به امید غیر انسان میرود. قهر میكند، از كسی قهر میكند به امید مهر دیگری . اگر قهر قهر است، قهر توست؛ اگر مهر است، مهر توست. من مُلحَم شده قلبم به كَرم تو ، معارفم . از سعه رحمت تو با خبرم .
"إلی مَنْ یَذْهَبُ العَبدْ إلا بِالمُولی . وَ إلی مَنْ یَلْتَجِأُ المَخلُوقَ إلا لِخالِقِه ."
خدایا ! بنده جز مولا پناهگاهی ندارد . مخلوق جز خالق حریمی ندارد. بر اساس وحدت خالق تنها ملجاء و تنها مَحرم دستگاه توست. من از اینجا بیرون نخواهم رفت. امیدواریم ذات أقدس إله همگان را در سایه رحمت خاصّ خود بپذیرد. .
غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَالسَّلامُ عَلِیكُمْ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَكاتُه
پینوشتها:
1- وسائل الشیعه / جلد 7 / صفحة 28 ؛ مستدرك الوسائل / جلد 5 / صفحة 167
2- سوره یوسف / آیه 53
3- سوره كهف / آیه 49
4- سوره مائده / آیه 35
آیت الله جوادی آملی
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی (17)
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخّص مانند ماه مبارك رمضان كه عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است...
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیم . بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم . إذا سَألَكَ عِبادِی عَنّی فَإنّی قَرِیبٌ اُجِیبُ دَعوَهَ الدّاعِ إذا دَعانِ فَلْیَستَجِیبُوا لِی وَلْیُؤمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرشُدُونْ. (1)
وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه در دعای سحرهای ماه مبارك رمضان حال تبهكار تائب را چنین ترسیم میكند؛ عرض میكند:
پروردگارا ! نه تنها اگر مرا از دَرِ لطف و رحمت برانی من ناامید نمیشوم، بلكه اگر مرا به دوزخ ببری و مرا ببندی و بسته عذاب بكنی و در بین مردم قیامت، عَلی رُؤُسِ الأشهاد اسرار مرا عَلنی كنی، مرا مُفتضح و رسوا كنی، بین من و بین اولیایت جدائی بیندازی، بین من و ابرار و اخیار تفرقه بیفكنی و مرا در دوزخ به عذاب روحی و جسمی معذّب كنی، باز دست از تو بر نمیدارم ! زیرا محبّت تو در دل من جایگزین است
اصل هستی من از توست، دوام هستیام از توست، تبدیل جهل به علم، تبدیل عجز به قوّت، تبدیل تهی دستی به توانگری، تبدیل هراس و خوف به اَمن، تبدیل گرسنگی و تشنگی به سیرابی و سیر شدن، همه این نِعَم ظاهره و باطنه از توست. همه اینها را در كنار سفره انعام تو دارم. بنابراین دست از مهر تو بر نمیدارم.
خدایا! من آنچنان نیستم كه در برابر تو عِناد بورزم . من مهربانی تو را در دل جا دارم ، محبّت و صفا و وفای تو را در دل تعبیه كردهام . طوری كه اگر مرا برانی، باز دوست توام . مرا تعذیب كنی، ببندی، باز دوست توام؛ مرا رسوا و مفتضح كنی ، باز دوست توام . مرا بسوزانی، باز دوست توام . چون برای من روشن شده است كه در كنار سفره تو نشستم و تو را معصیت كردم.
ذات أقدس إله در قبال این گروه، مردمی را میستاید، معرفی میكند كه آنها در اثر اِعتیال به كُفر وقتی به جهنّم رفتند، به خدا عرض میكنند: ما را نجات بده! خدا میفرماید: كُلاّ، لُو رُدُّوا لَعادوا لِمَا نُهُوا عَنْه. (2) اینها اگر از جهنّم به دنیا برگردند، باز دست از گناه بر نمیدارند. زیرا عادت برای اینها طبیعت ثانیّه شد.
همه ما، مخصوصاً جوانها و نوجوانها باید بدانیم؛ اگر خدای ناكرده انسان به كار بَد عادت كرده است، به جهنّم هم برود، آن عذاب را ببیند، باز اصلاح نخواهد شد. خدا میفرماید: اگر ما حرف او را ترتیب اثر بدهیم و او را از جهنّم به بیرون جهنّم ببریم، به دنیا ببریم، با این كه دنیا منقرض شد، بر فرض مُحال ما او را از جهنّم به دنیا ببریم ، باز او دست از گناه بر نمیدارد. چون به گناه عادت كرده است.
همه، مخصوصاً جوانها و نوجوانها باید بدانند كه اگر كسی خدای ناكرده به گناه عادت كرده است، یك امر زشتی برای او زیبا جلوه كرد، یك باطلی برای او حقّ جلوه كرد، یك دروغی برای او صدق تجلّی كرد، چنین كسی به زشتی عادت میكند و اگر دهها بار عذاب بشود، باز دست از زشتی بر نمیدارد. و اگر بمیرد و بعد از مرگ حقائقی را دیگران ببینند، برای او روشن بشود، باز باور نمیكند . و اگر به جهنّم برود و از جهنّم بیرون بیاید و دوباره به دنیا برگردد، باز دست از گناه بر نمیدارد.
"كَلاّ لُو رُدُّوا لَعادوا لِمَا نُهُوا عَنه."
این آیه، همه ما، مخصوصاً پدران و مادران را، اولیای مدرسه و منزل را راهنمائی میكند كه در تربیت نوباوگان و نوسالان و جوانان و نوجوانان كمال كوشش را رعایت كنند.
به هر تقدیر وجود مبارك امام سجاد حال گنهكار را در سحرهای ماه مبارك رمضان چنین ترسیم میكند؛ عرض میكند: خدایا! من آنچنان نیستم كه در برابر تو عِناد بورزم . من مهربانی تو را در دل جا دارم ، محبّت و صفا و وفای تو را در دل تعبیه كردهام . طوری كه اگر مرا برانی، باز دوست توام . مرا تعذیب كنی، ببندی، باز دوست توام؛ مرا رسوا و مفتضح كنی ، باز دوست توام . مرا بسوزانی، باز دوست توام . چون برای من روشن شده است كه در كنار سفره تو نشستم و تو را معصیت كردم.
وجود مبارك امام سجاد عرض میكند: پروردگارا ! محبّت دنیا را از دلم بیرون ببر . هر چیزی انسان را از نام و یاد خدا اِعراض میدهد، دنیاست. گاهی تحصیل است، گاهی علم است، گاهی عرفان است، گاهی كسب است، گاهی شغل و میز و صندلی و پست و جاه و مانند آن است. هر چه كه انسان را از یاد خدا اِعراض میدارد، او دنیاست . و حبّ چنین چیزی هم رَأسُ كُلِّ خَطِیئه است.
این از آن جملههای روشن این دعای ابوحمزه ثمالی است:
"اِلهی لُو قَرَنْتَنِی بِالأصفادِ وَ مَنَعْتَنِی سِیْبَكَ ، (سِیب) یعنی عطا . مِنْ بِینِ الأشهادْ وَ دَلَلْتَ عَلی فَضائِحِی عُیُونَ العِباد وَ أمَرْتَ بِی إلَی النّارِ وَ حُلْتَ بِینِی وَ بِینَ الأبرارِ مَا قَطَعْتُ رَجائِی مِنكْ وَ مَا صَرَفَتْ تَأمِیلِی لِلْعَفو عَنكْ."
چون هیچ گاه من نعمتهای تو را فراموش نمیكنم.
بعد عرض میكند: پروردگارا ! در درجه اوّل درودت را بر محمّد و آل محمّد (علیهم الصَّلاه و علیهم السَّلام) نازل بفرما ! این دعا كه مستجاب شد، آن ادعیّه بعدی هم مستجاب خواهد شد.
"وَ اَخرِج حُبَّ الدُّنیا مِنْ قَلبِی."
این از نظر تحلیل مسئله عقلی، ریشه یابی كردن مسئله گناه است. چون حُبُّ الدُّنیا رَأسُ كُلِّ خَطِیئه(3) و رأسُ كُلِّ خَطِیئه هم حُبُّ الدُّنیا (4) است.
وجود مبارك امام سجاد عرض میكند: پروردگارا ! محبّت دنیا را از دلم بیرون ببر . هر چیزی انسان را از نام و یاد خدا اِعراض میدهد، دنیاست. گاهی تحصیل است، گاهی علم است، گاهی عرفان است، گاهی كسب است، گاهی شغل و میز و صندلی و پست و جاه و مانند آن است. هر چه كه انسان را از یاد خدا اِعراض میدارد، او دنیاست. و حبّ چنین چیزی هم رَأسُ كُلِّ خَطِیئه است.
امام سجاد عرض میكند كه: محبّت دنیا را كه رأس هر خطا است از دل من بیرون ببر، بین من و بین رسول گرامی و عترت طاهرین اُلفت برقرار كن و جمع كن و مرا به درجه توبه نائل كن، من كه توبه كنم . و گریه كه بهترین كمك هست در این راه، مرا بر گریه كردن كمك بكن.
گریه معاون خوبی است، معین خوبی است، تو معین من باش بر معین، تو معاون من باش بر معین، أعِنّی بِالبُكآءِ عَلی نَفسِی . برای این كه من با تصویف و وقت گذرانی و با آمال و امیال عمرم را به پایان رساندم و الآن دارم ناامید میشوم. گرچه ناامید نخواهم شد، چون یأس كُفر است و پروردگارا ! به درگاه تو امیدوارم.
امیدواریم كه امید هر امیدواری را ذات أقدس إله ترتیب اثر بدهد.
غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُم وَالسَّلامُ عَلِیكُمْ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُه
پینوشتها:
1- سوره بقره / آیه 186
2- سوره انعام / آیه 28
3- كافی / جلد 2 / صفحه 131
4- كافی / جلد 2 / صفحه 315 ـ .. ابی عبد الله (ع) قال : رَأسُ كُلِّ خَطِیئهً حُبُّ الدُّنیا
آیة الله جوادی آملی
|