عکس|فیلم|صدا|كل مطالب|داستان|دل نوشته|دانلود
سه شنبه ٢٨ فروردين ١٤٠٣
6

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

آن چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت ‌الله مصباح ‌يزدي ( دامت ‌بركاته ) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريـــــــــــــــــــــخ 17/05/90 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

عوامل ايجاد انگيزه شُکر

مروري بر گذشته

يَا جَابِرُ اسْتَكْثِرْ لِنَفْسِكَ مِنَ اللَّهِ قَلِيلَ الرِّزْقِ تَخَلُّصاً إِلَى الشُّكْرِ وَ اسْتَقْلِلْ مِنْ نَفْسِكَ كَثِيرَ الطَّاعَةِ لِلَّهِ إِزْرَاءً عَلَى النَّفْسِ وَ تَعَرُّضاً لِلْعَفْوِ؛1
در ادامه حديث شريف جابر به اين‌جا رسيديم که امام باقر عليه‌السلام بعد از بيان اوج مقام ولايت اهل‌بيت صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين‌، دستوراتي عملي براي کسب فضايل و نهايتا رسيدن به اين مقام عالي بيان مي‌فرمايند. ابتدا تمهيدي براي اين مطلب ذکر مي‌فرمايند و آن اين‌که توقع نداشته باش از روز اول هيچ لغزشي نداشته باشي و همه کارهايت بر روالي صحيح انجام گيرد. آن‌چه مهم است اين است که در آغاز راه سعي کني ايمان قوي داشته باشي و ملکه تقوا را کسب کني. بعد از آن نوبت اين است که با نفس دائما کشتي بگيري و اين جريان تا پايان عمر ادامه دارد. گاهي مؤمن بر نفس پيروز مي‌شود و گاه نفس بر او پيروز مي‌گردد، ولي اين‌ مسايل نبايد موجب سستي عزم و اراده‌ مؤمن شود؛ بلکه بايد هر گاه زمين خورد تصميم او براي ادامه کار جدي‌تر و قوي‌تر شود.
مؤمن در اين مسير به شناخت دستورالعمل‌هاي اجرايي بيشتري احتياج دارد. بخش عظيمي از معارف اخلاقي به بيان فضايل و مراتب مختلف آن‌ها و نهايتا قله همه آن‌ها يعني توحيد (عبوديت حضرت حق) اختصاص دارد. بخش ديگر که بيشتر جنبه کاربردي دارد به بيان بهترين و آسان‌ترين راه‌هاي کسب فضايل مي‌پردازد تا سالک کوي حق، آسان‌تر و ايمن‌تر به مقصد برسد، نظير راهنمايي که راه‌هاي امن و آسان رسيدن به قله را به مبتديان مي‌آموزد. کساني که اين راه‌ها را پيموده‌اند بيشتر مي‌توانند به انسان کمک کنند. از اين روست که معمولا بزرگان بر يافتن استاد اخلاق تأکيد مي‌کنند. يکي از فوايد استاد، بهره‌برداري از تجربه يک عمر تلاش و زحمت‌هاي وي است.
بخشي از بيانات ائمه اطهار صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين‌ در معارف اخلاقي هم به بيان راه‌کارهاي عملي براي رسيدن به مقصدْ اختصاص دارند. مثلا همه مي‌دانيم که يکي از ارزش‌هاي مهم اخلاقي «شکر» است (قَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ2 اما سؤال اين‌جاست که چگونه مي‌توان بنده‌اي شکور بود و براي شکر، انگيزه پيدا کرد؟ همه ما بعد از غذا «الحمدلله» مي‌گوييم. اين عمل گرچه شکر خداست و خيلي هم خوب است، اما کافي نيست. چه کنيم که انساني شکور شويم؟ امام باقر سلام‌الله‌عليه در نصايح خويش به جابر، دست‌کم در دو مورد به اين مسأله مي‌پردازند و از آن‌جا که اين دو به هم مربوط هستند بنده هر دو را با هم ذکر مي‌کنم.

اهميت مسأله شکر

مسأله شکر از ديدگاه قرآن بسيار مسأله مهمي است. آنچه خداوند از ما مي‌خواهد خيلي بالاتر از اين است که تنها به گفتنِ الحمدلله بعد از غذا خوردن اکتفا کنيم. بنده يک وقت کتاب نسبتا حجيمي را ديدم که فقط روايات صبر و شکر را جمع کرده بود. اين نشانه اهميت مسأله شکر است و بايد بدانيم که شکر مفهوم ساده‌اي نيست که ما آن را ‌دست‌‌کم بگيريم.
نکته ديگر در باره اهميت مسأله شکر اين است که علماي علم کلام پيش از ورود به بحث‌هاي کلامي يا پيش از ورود به بحث اثبات خدا، به چرايي لزوم اين مباحث مي‌پردازند. برخي افراد، به خصوص کساني که متأثر از فرهنگ غرب هستند، چنين پرسشي را مطرح مي‌کنند که: ما چه نيازي به دنبال کردن اين مسأله داريم که آيا خدايي وجود دارد يا نه؟ ما دروغ نمي‌گوييم، خيانت نمي‌کنيم، به کسي ظلم نمي‌کنيم و سعي مي‌کنيم انسان خوبي باشيم؛ حال اگر خدا هست او هم انسان خوب را دوست دارد و اگر هم نيست که هيچ‌.
چگونه مي‌توان انسان را وادار به تحقيق در باره اصل وجود خدا و صفات او کرد؟ نمي‌توان گفت: انبيا آن را واجب مي‌دانند؛ چراکه او هنوز پيغمبري را قبول ندارد. تنها راه، استفاده از نيروي عقل است. عقل بايد بگويد: تحقيق براي شناخت خدا واجب است. علماي علم کلام مي‌گويند: «مهم‌ترين دليل عقلي بر وجوب شناخت خدا وجوب شکر منعم است.» عقل مي‌گويد: «بايد کسي را که نعمت‌هاي فراواني را در دسترس تو قرار داده است بشناسي! چون لازم است از کسي که به تو نعمتي مي‌دهد تشکر کني.» يعني اين دليل را بديهي‌ترين مطلبي مي‌دانند که انسان را عقلاً ملزم به شناخت خدا مي‌کند. مسأله شکر اين قدر اهميت دارد.
در عين حال انسان‌ها کم‌تر انگيزه شکر دارند. امام صادق عليه‌السلام در روايتي که اقسام عبادات را ذکر مي‌کنند مي‌فرمايند: عده‌اي به خاطر ترس از عذاب و عده‌اي از شوق نعمت‌هاي بهشتي، خدا را عبادت مي‌کنند؛ اما من به خاطر شکر خدا، او را عبادت مي‌کنم. اين گونه روايات نشان دهنده اين است که ما عملاً خيلي انگيزه شکر کردن نداريم. به راستي چرا قدر نعمت‌هاي فراواني را که خداوند به ما ارزاني کرده است نمي‌دانيم؟ چرا انگيزه‌اي براي شکر نداريم؟ در شبانه‌روز چند بار به ياد تشکر از خدا مي‌افتيم؟

راه‌کار خدا براي ايجاد انگيزه شکر

خداي متعال به خاطر لطف بي‌پاياني که به ما دارد از راه‌هايي سعي کرده است که در ما انگيزه شکر ايجاد کند. يکي از بهترين راه‌هايي که قرآن از آن استفاده مي‌کند اين است که مي‌گويد: «اگر شکر کنيد نعمت‌تان را زياد مي‌کنم و اگر ناشکري کنيد بايد بدانيد که عذاب من شديد است.»3 شکر باعث ترفيع درجات انسان مي‌شود و انسانيت انسان را بالا مي‌برد. از اين رو اين همه بر آن تاکيد مي‌کنند.

راه‌کار امام باقر عليه‌السلام براي ايجاد انگيزه شکر

در اين‌جا امام باقر صلوات‌الله‌عليه به جابر راهي را نشان مي‌دهند که انگيزه شکر در انسان ايجاد مي‌کند. سخن حضرت به اين نکته اشاره دارد که علت اين‌که ما کم درصدد شکر برمي‌آييم اين است که به نعمت‌هاي خدا درست توجه نداريم. مقداري لوس بار آمده‌ايم و خودمان را طلبکار خدا مي‌دانيم و انتظار داريم خيلي بيشتر از اين‌ها به ما نعمت دهد. گاهي در اثر کمبودي، نه تنها شکر نمي‌کنيم بلکه گله‌مند هم مي‌شويم. بايد سعي کنيم نعمت‌هاي خدا را خوب بشناسيم و حتي درباره نعمت‌هاي کوچک خدا فکر کنيم و اهميتش را درک کنيم. نبايد رزق‌ خدا را کم و در مقابل، اعمال خودمان را زياد بشماريم. معمولا ما انسان‌ها انتظار داريم آنچه متنعّم‌ترين بندگان خدا دارند داشته باشيم و از خدا گله‌منديم که چرا به او اين نعمت را داده ولي به من نداده است؟ از طرفي اعمالي که انجام مي‌دهيم بزرگ مي‌دانيم. پيش خود مي‌گوييم: ما که نمازهايمان را مي‌خوانيم و روزه‌مان را مي‌گيريم و تکاليفي که خدا بر ما واجب کرده است انجام مي‌دهيم. اين همه عبادت انجام مي‌دهيم. ديگر چه کار کنيم؟!

همه نعمت‌هاي خدا را بزرگ بشمار!

اشکال ما در همين دو نکته است. بايد اين معادله را به هم بزنيم. از يک طرف بايد سعي کنيم درباره نعمت‌هاي کوچک خدا فکر کنيم. ببينيم براي اين‌که يک لقمه نان به دست ما برسد چقدر خداوند اسباب و وسايل آماده کرده است. به قول سعدي
ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند تا تو ناني به کف آري و به غفلت نخوري
خداوند همه نعمت‌هاي عالم را به کار گرفته تا تو ناني به کف آري و به غفلت نخوري. همچنين‌اند ساير نعمت‌هاي الهي. متأسفانه غفلت‌ها مانع مي‌شود که انسان عظمت نعمت‌هاي الهي را درک کند. براي يک حرف زدن ساده چه قدر نعمت به ما داده شده است؟ براي چند کلمه حرف زدن بايد دستگاه تنفس درست کار کند و به خوبي هوا را جذب کند و بيرون دهد. از طرف ديگر حنجره بايد درست کار کند. همچنين تارهاي صوتي بايد سالم باشد و زبان، دندان و دهان به درستي وظيفه‌شان را انجام دهند، والا هرچه به خود فشار بياوريم نمي‌توانيم سخني بگوييم. مقام معظم رهبري حفظه‌الله در جلسه‌اي مي‌فرمودند: «بعد از آن جريان ترور، پزشکي به من مي‌گفت: براي اين‌که بتواني انگشتت را حرکت دهي بايد چند ميليارد سلول با هم همکاري کنند. اگر همکاري اين‌ها نباشد انگشت حرکت نمي‌کند.» آيا تا به حال به اين فکر کرده‌ايم که توانايي حرکت انگشتان چه نعمت بزرگي است؟ من سفارش مي‌کنم به دوستان جوان که مقداري بحث‌هاي فيزيولوژي و زيست‌شناسي انساني را مطالعه کنند. اين مباحث بسيار آموزنده است.
به هر حال براي اين‌که بتوانيم انگيزه شکر پيدا کنيم، شکري که ما را به کمال انساني برساند و محبوب خداوند قرار دهد بايد دو کار انجام دهيم؛ يکي اين‌که بايد سعي کنيم نعمت‌هاي خدا را درست بشناسيم و بزرگ بشماريم. اين گونه نباشد که تنها قصرهاي کذايي و انواع غذاهايي که براي طاغوت‌ها و فرعون‌ها فراهم مي‌کنند براي ما چشم پر کن باشد و غذايي را که خودمان مي‌خوريم به اندازه‌اي حساب نکنيم که احتياج به شکر داشته باشد. اگر بخواهيم انگيزه شکر در ما پيدا شود بايد درباره نعمت‌هاي کوچک خدا هم فکر کنيم و اهميت آن‌ها را هم بشناسيم. اين‌ها که گفتيم نعمت‌هاي طبيعي است که هر مؤمن و کافري آن‌ها را دارد. اگر نعمت عقل، نعمت هدايت انبيا، نعمت شناخت اسلام، نعمت ولايت اهل‌بيت عليهم‌السلام و ... نبود چه مي‌کرديم؟
با وجود اين همه نعمت آيا شايسته است که به خاطر وجود کمبودي از خدا گله کنيم؟! اين کار، انسان را از ارزش‌هاي انساني ساقط مي‌کند. البته خداوند بسياري از اين ناسپاسي‌ها را عفو مي‌کند؛ چون مي‌داند ما ضعيف هستيم. ولي براي اولياي خدا لغزش‌هاي کوچک هم به حسابشان گذاشته مي‌شود و عکس‌العمل آن را مي‌بينند.

عبادات خود را کم بشمار!

از طرف ديگر براي ايجاد انگيزه شکر بايد اعمال و عبادات‌ خودمان را بسيار کوچک، کم و بي ارزش بدانيم. البته اين امر هم نياز به راه‌کاري دارد. هنگامي که من سي روز روزه مي‌گيرم چگونه بگويم اين کار من هيچ ارزشي ندارد؟ فرض کنيد در تمام سال، شب‌ها نماز شب بخوانيم؛ چطور اين عبادت را کم بشماريم؟
اين کم شمرد‌ن يا زياد شمردن‌ها نسبي است. يعني قدر مطلق آن‌ها هر چه هست ثابت است؛ اما وقتي آن‌ها را نسبت به چيزي مي‌سنجيم مي‌گوييم: کم است يا زياد است. مثلا وقتي جنسي را مي‌خريد اگر قيمت آن هزار تومان باشد و شما به فروشنده هشتصد تومان بدهيد، فروشنده مي‌گويد: کم است. يعني نسبت به آن ارزشي که اين جنس دارد اين پول کم است. نه اين‌که هشتصد تومان کم است؛ بلکه در مقام مقايسه با ارزش آن جنس کم است. اگر بفهميم خدا چه قدر از ما طلب کار است، آن وقت اگر تمام عمر را هم عبادت کنيم باز مي‌گوييم: کم است.
به امام سجاد سلام‌الله‌عليه عرض کردند: آقا! چه قدر عبادت مي‌کنيد؟ خدا شما را معصوم قرار داده است؛ اين همه عبادت و اين همه اشک براي چيست؟ حضرت فرمودند: اگر عبادت جدم علي عليه‌السلام را مي‌ديديد چه مي‌گفتيد؟ امام سجاد عليه‌السلام خودشان را با اميرالمؤمنين عليه‌السلام مقايسه مي‌کنند و در مقايسه با ايشان عبادت خود را کوچک مي‌شمارند. براي اين‌که ما عبادات خودمان را کم ببينيم بايد مقايسه‌اي با عبادات بندگان خوب و خالص خدا کنيم و ببينيم ايشان از لحاظ کميت و کيفيت چه عبادت‌هايي مي‌کردند؛ آن وقت شرمنده مي‌شويم. اگر انسان بخواهد مقداري ميوه به عنوان هديه براي کسي ببرد، آيا اگر نود درصدش پوسيده باشد به راحتي و بي هيچ خجالتي آن را هديه مي‌برد؟ اگر در ده درصد نمازي که مي‌خوانيم توجه داشته باشيم، مانند پيش‌کشي است که نود درصد آن پوسيده است. در اين صورت بايد با شرمندگي و خجالت آن را در مقابل خدا عرضه کنيم. پس براي اين‌که اولا انگيزه شکر پيدا کنيم و ثانيا بتوانيم شکر خدا را به جا بياوريم بايد از يک طرف در اهميت و کثرت روزي‌ها و نعمت‌هاي خدا تفکر کنيم و از طرف ديگر عبادت‌هاي خودمان را کم و ناقص بشماريم.
از اين رو امام باقر عليه‌السلام مي‌فرمايند: يَا جَابِرُ اسْتَكْثِرْ لِنَفْسِكَ مِنَ اللَّهِ قَلِيلَ الرِّزْقِ تَخَلُّصاً إِلَى الشُّكْرِ؛ روزي کمي را که خدا به تو مي‌دهد زياد بشمار! معناي اين سخن اين نيست که يک نان را بگو صد نان است! اين‌که سخن طنزآميزي مي‌شود. «استکثر» يعني ببين خداوند با وجود بي‌لياقتي و کمي نفس تو چقدر به تو نعمت داده است. وَ اسْتَقْلِلْ مِنْ نَفْسِكَ كَثِيرَ الطَّاعَةِ لِلَّهِ إِزْرَاءً عَلَى النَّفْسِ؛ از طرف ديگر عبادتي را که انجام مي‌دهي کوچک بشمار! اين‌ عبادات در مقابل نعمت‌هاي عظيم خدا و آن عبادت‌هايي که اولياي خدا انجام مي‌دهند چيزي به حساب نمي‌آيد. نعمت‌هاي الهي را با بي‌لياقتي و گناهان خودمان مقايسه کنيم تا آن‌ها در نظرمان عظيم و بزرگ بيايد و از طرف ديگر، عبادت‌هاي خودمان را کم بشماريم؛ چون نفس مي‌خواهد براي خود موقعيتي قائل شود و ما بايد نفس را سرکوب کنيم. امام مي‌فرمايند: «براي سرکوب کردن نفس خويش بگو: اين عبادات چيزي به حساب نمي‌آيد»؛ چراکه اولا مقدار آن در مقابل مقدار عبادت‌هاي اولياي خدا کم است و ثانيا معلوم نيست قبول شده باشد. از عبادتي که بدون حضور قلب بوده بايد استغفار کرد چه رسد به اين‌که به آن اهميت داده شود. اين راه‌کار وسيله‌اي است براي اين‌که ما بتوانيم انگيزه شکر پيدا کنيم و اهل شکر شويم (تَخَلُّصاً إِلَى الشُّكْرِ) و بر نفس چيره شويم و نفس بر ما غالب نشود.

وصلي الله علي محمد وآله الطاهرين


1 . تحف العقول، ص285. 

2 . سبأ، 13.

3 . ابراهيم، 7.

موضوع بندی صداها

درس اخلاق


تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت  الله  است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

((طراحی قالب سایت : تیم طراحی سبلان نیوز ))