عکس|فیلم|صدا|كل مطالب|داستان|دل نوشته|دانلود
جمعه ١٠ فروردين ١٤٠٣
تقابل امام باقر (ع) وحکومت اموي

تقابل امام باقر (ع) وحکومت اموي
وضع سياسي واجتماعي در دروه امامت امام باقر(ع) بسيار متفاوت با دوره پدر گراميش امام سجاد(ع) بود. حکومت فرسوده اموي در اثر مبارزات فراگير با عباسيان قدرت وهيمنه سابق را نداشت . هرچند امويان ازخاندان رسول (ص) غافل نبودند و ائمه را جدي ترين تهديد براي حکومت خود تلقي مي کردند. کما اينکه قيام ونهضت حسيني وادامه ي آن توسط امام سجاد(ع) نقش عمده اي در روبه زوال نهادن حکومت اموي داشت.
امام(ع) با ذکاوت وهوشمندي خود بهترين روش را براي احياي سيره وسنت جدش رسول الله ومبارزه با حکومت جور اموي انتخاب کرد.وبا تربيت شاگردان بسيار نهضت علمي آن دوره را به دست گرفت.ونظام فکري پيروان وشيعيان خود را تبيين کرد.
اما بدين خاطر که نفس شخصيت امام و سير تعليمات او - در ابعاد و مرزهاي مختلف - بر ضرر حکومت بود ، مورد اذيت و ايذاء دستگاه قرار مي گرفت . در عين حال امام هيچگاه از اهميت تکليفي قيام عليه حکومت جور غافل نبود ، و از راه ديگري نيز آن را دامن مي زد : و آن راه ، تجليل و تأييد برادر مجاهدش زيد بن علي بن الحسين بود . رواياتي در دست است که وضع امام محمد باقر ( ع ) که خود - در روزگارش - مرزبان بزرگ فکري و فرهنگي بوده و نقش مهمي در نشر اخلاق و فلسفه اصيل اسلامي و جهان بيني خاص قرآن ، و تنظيم مباني فقهي و تربيت شاگرداني " مانند امام شافعي " و تدوين مکتب داشته ، موضع انقلابي برادرش " زيد " را نيز تأييد مي کرده است چنانکه نقل شده امام محمد باقر ( ع ) مي فرمود : خداوندا پشت من را به زيد محکم کن . و نيز نقل شده است که روزي زيد بر امام باقر ( ع ) وارد شد ، چون امام ( ع )زيد بن علي را ديد ، اين آيه را تلاوت کرد : " يا ايها الذين آمنوا کونوا قوامين بالقسط شهداء لله " . يعني : " اي مؤمنان ، بر پاي دارندگان عدالت باشيد و گواهان ، خداي را " . آنگاه فرمود : انت و الله يا زيد من اهل ذلک ، اي زيد ، به خدا سوگند تو نمونه عمل به اين آيه اي . مي دانيم که زيد برادر امام محمد باقر ( ع ) که تحت تأثير تعليمات ائمه ( ع ) براي اقامه عدل و دين قيام کرد . سرانجام عليه هشام به عبدالملک اموي ، در سال ( 120يا 122) زمان امامت امام جعفر صادق ( ع ) خروج کرد و دستگاه جبار ، ناجوانمردانه او را به قتل رساند . بدن مقدس زيد را سالها بر دار کردند و سپس سوزانيدند . و چنانکه تاريخ مي نويسد : گرچه نهضت زيد نيز به نتيجه اي نينجاميد و قيامهاي ديگري نيز که در اين دوره به وجود آمد ، از جهت ظاهري به نتايجي نرسيد ، ولي اين قيامها و اقدامها در تاريخ تشيع موجب تحرک و بيداري و بروز فرهنگ شهادت عليه دستگاه جور به شمار آمده و خون پاک شيعه را در جوشش و غليان نگهداشته و خط شهادت را تا زمان ما در تاريخ شيعه ادامه داده است . امام باقر ( ع( و امام صادق ( ع ) گرچه به ظاهر به اين قيامها دست نيازيدند ، که زمينه را مساعد نمي ديدند ، ولي در هر فرصت و موقعيت به تصحيح نظر جامعه درباره حکومت و تعليم و نشر اصول اسلام و روشن کردن افکار ، که نوعي ديگر از مبارزه است ، دست زدند . چه در اين دوره ، حکومت اموي رو به زوال بود و فتنه عباسيان دامنگير آنان شده بود ، از اين رو بهترين فرصت براي نشر افکار زنده و تربيت شاگردان و آزادگان و ترسيم خط درست حکومت ، پيش آمده بود و در حقيقت مبارزه سياسي به شکل پايه ريزي و تدوين اصول مکتب - که امري بسيار ضروري بود - پيش آمد . اما چنان که اشاره شد ، دستگاه خلافت آنجا که پاي مصالح حکومتي پيش مي آمد و احساس مي کردند امام ( ع ) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمي گيرد و خط صحيح را در شناخت " امام معصوم ( ع ) " و امامت که دنباله خط " رسالت " و بالاخره " حکومت الله " است تعليم مي دهد ، تکان مي خوردند و دست به ايذاء و آزار و شکنجه امام ( ع ) مي زدند و گاه به زجر و حبس و تبعيد ... براي شناخت اين امر ، به بيان اين واقعه که در تاريخ ياد شده است مي پردازيم : " در يکي از سالها که هشام بن عبدالملک ، خليفه اموي ، به حج مي آيد ، جعفر بن محمد ، امام صادق ، در خدمت پدر خود ، امام محمد باقر ، نيز به حج مي رفتند . روزي در مکه ، حضرت صادق ، در مجمع عمومي سخنراني مي کند و در آن سخنراني تأکيد بر سير مسأله پيشوايي و امامت و اينکه پيشوايان بر حق و خليفه هاي خدا در زمين ايشانند نه ديگران ، و اينکه سعادت اجتماعي و رستگاري در پيروي از ايشان است و بيعت با ايشان و ... نه ديگران . اين سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته مي شود ، آن هم در مکه در موسم حج ، طنيني بزرگ مي يابد و به گوش هشام مي رسد. هشام در مکه جرأت نمي کند و به مصلحت خود نمي بيند که متعرض آنان شود . اما چون به دمشق مي رسد ، مأمور به مدينه مي فرستد و از فرماندار مدينه مي خواهد که امام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه کرد ، و چنين مي شود . حضرت صادق ( ع ) مي فرمايد : چون وارد دمشق شديم ، روز چهارم ما را به مجلس خود طلبيد . هنگامي که به مجلس او درآمديم ، هشام بر تخت پادشاهي خويش نشسته و لشکر و سپاهيان خود را در سلاح کامل غرق ساخته بود ، و در دو صف در برابر خود نگاه داشته بود . نيز دستور داده بود تا آماج خانه اي( جاهايي که در آن نشانه براي تيراندازي مي گذارند ) در برابر او نصب کرده بودند ، و بزرگان اطرافيان او مشغول مسابقه تيراندازي بودند . هنگامي که وارد حياط قصر او شديم ، پدرم در پيش مي رفت و من از عقب او مي رفتم ، چون نزديک رسيديم ، به پدرم گفته : " شما هم همراه اينان تير بيندازيد " پدرم گفت : " من پير شده ام . اکنون اين کار از من ساخته نيست اگر من را معاف داري بهتر است " . هشام قسم ياد کرد : " به حق خداوندي که ما را به دين خود و پيغمبر خود گرامي داشت ، تو را معاف نمي دارم " . آنگاه به يکي از بزرگان بني اميه امر کرد که تير و کمان خود را به او (يعني امام باقر - ع - ) بده تا او نيز در مسابقه شرکت کند . پدرم کمان را از آن مرد بگرفت و يک تير نيز بگرفت و در زه گذاشت و به قوت بکشيد و بر ميان نشانه زد . سپس تير ديگر بگرفت و بر فاق تير اول زد ... تا آنکه نه تير پياپي افکند . هشام از ديدن اين چگونگي خشمگين گشت و گفت : " نيک تير انداختي اي ابوجعفر ، تو ماهرترين عرب و عجمي در تيراندازي . چرا مي گفتي من بر اين کار قادر نيستم ؟ ... بگو : اين تيراندازي را چه کسي به تو ياد داده است " . پدرم فرمود : " مي داني که در ميان اهل مدينه ، اين فن شايع است . من در جواني چندي تمرين اين کار کرده ام " . سپس امام صادق ( ع ) اشاره مي فرمايد که : هشام از مجموع ماجرا غضبناک گشت و عازم قتل پدرم شد . در همان محفل هشام بر سر مقام رهبري و خلافت اسلامي با امام باقر ( ع ) سخن مي گويد . امام باقر درباره رهبري رهبران بر حق و چگونگي اداره اجتماع اسلامي و اينکه رهبر يک اجتماع اسلامي بايد چگونه باشد ، سخن مي گويد . اينها همه هشام را - که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام - بيش از پيش ناراحت مي کند . بعضي نوشته اند که : امام باقر را در دمشق به زندان افکند . و چون به او خبر مي دهند که زندانيان دمشق مريد و معتقد به امام ( ع ) شده اند ، امام را رها مي کند و به شتاب روانه مدينه مي نمايد . و پيکي سريع ، پيش از حرکت امام از دمشق ، مي فرستد تا در آباديها و شهرهاي سر راه همه جا عليه آنان ( امام باقر و امام صادق - ع - ) تبليغ کنند تا بدين گونه ، مردم با آنان تماس نگيرند و تحت تأثير گفتار و رفتارشان واقع نشوند . با اين وصف امام ( ع ) در اين سفر ، از تماس با مردم - حتي مسيحيان - و روشن کردن آنان غفلت نمي ورزد . جالب توجه و قابل دقت و يادگيري است که امام محمد باقر ( ع ) وصيت مي کند به فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) که مقداري از مال او را وقف کند ، تا پس از مرگش ، تا ده سال در ايام حج و در مني محل اجتماع حاجيها براي سنگ انداختن به شيطان ( رمي جمرات ) و قرباني کردن براي او محفل عزا اقامه کنند . توجه به موضوع و تعيين مکان ، اهميت بسيار دارد . به گفته صاحب الغدير زنده ياد علامه اميني - اين وصيت براي آن است که اجتماع بزرگ اسلامي ، در آن مکان مقدس با پيشواي حق و رهبر دين آشنا شود و راه ارشاد در پيش گيرد ، و از ديگران ببرد و به اين پيشوايان بپيوندد ، و اين نهايت حرص بر هدايت مردم است و نجات دادن آنها از چنگال ستم و گمراهي .

ورود
نام کاربری :   
کلمه عبور :   
 
متن تصویر:
[عضویت]
نظرسنجی
نظر شما در مورد وب سایت چیست؟

عالی
خوب
متوسط
ضعیف
بد

اوقات شرعی
آمار بازدید
 بازدید این صفحه : 1419
 بازدید امروز : 289
 کل بازدید : 5679431
 بازدیدکنندگان آنلاين : 2
 زمان بازدید : 0/1564

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت  الله  است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

((طراحی قالب سایت : تیم طراحی سبلان نیوز ))