چهارم: صدق
خداى سبحان انبيا را به عنوان «صديق» و «صادق» معرفى مىكند و ديگران را به همراهى آنان فرا خوانده و مىفرمايد:
«كونوا مع الصادقين» (1)
با سنت و سيرت اهل صدق باشيد و از آنان جدا نباشيد.
قرآن كريم نخستبه ما دستور صدق و سپس از نتيجه اين كار، گزارش داده، مىفرمايد: پيروان حقيقى پيامبران، زندگى و مرگشان با انبيا، صديقان، شاهدان و صالحان بوده، با آن ذوات نورانى محشورند:
«و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبين و الصديقين و الشهداء و الصالحين» (2) .
لازم نيست انسان بميرد تا با انبيا محشور شود، بلكه در دنيا هم با انبيا مىتواند محشورباشد. چون ارواح پاك انبيا و اوليا نسبتبه ديگران اشراف دارند و پيروان خود را رها نمىكند; مثلا، گاهى انسان مبتلا به وسوسه مىشود ولى طولى نمىكشد كه از شر درونى آن، نجات پيدا مىكند. پس هم آن وسوسه، عاملى به نام شيطان و هم رهايى از دام وسوسه كننده، عاملى به نام ارواح ائمه، انبيا، اوليا و فرشتگان الهى دارد.
گستردگى دايره صدق
صدق، تنها در گفتار نيست; بلكه در نيت و عمل نيز هست. از اين رو مؤمنان و پرهيزكاران داراى «قدم صدق» و «مقعد صدق» هستند. قرآن كريم مىفرمايد:
«و بشر الذين امنوا ان لهم قدم صدق عند ربهم» (3)
«ان المتقين فى جنات و نهر فى مقعد صدق عند مليك مقتدر» (4)
و خداوند از مردانى كه به عهدشان وفا كردهاند به عنوان صادق ياد مىكند:
«من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه» (5)
و البته بهترين نمونه صدق، پايدارى در جبهه جنگ است; خواه جنگ ظاهر و جهاد اصغر و خواه جنگ باطن و جهاد اكبر.