بسماللهالرّحمنالرّحيم
آن چه پيش رو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي ( دامت بركاته ) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريــــــــــــــــخ 15/05/90 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
از سرزنش ديگران محزون نشو!
در شبهاي گذشته روايتي از امام باقر عليهالسلام را از تحفالعقول نقل کرديم که به جابر فرمودند: «من تو را به پنج چيز سفارش ميکنم؛ إِنْ ظُلِمْتَ فَلَا تَظْلِمْ وَ إِنْ خَانُوكَ فَلَا تَخُنْ وَ إِنْ كُذِّبْتَ فَلَا تَغْضَبْ وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلَا تَفْرَحْ؛»1 اين چهار جمله را در شبهاي گذشته تا حدي که خداي متعال توفيق داد توضيح داديم. اما نصحيت پنجم حضرت اين است که ميفرمايند: وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَعْ. اين جمله پنجم را خود حضرت مقداري توضيح ميدهند. ميفرمايند: وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَعْ وَ فَكِّرْ فِيمَا قِيلَ فِيكَ فَإِنْ عَرَفْتَ مِنْ نَفْسِكَ مَا قِيلَ فِيكَ فَسُقُوطُكَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عِنْدَ غَضَبِكَ مِنَ الْحَقِّ أَعْظَمُ عَلَيْكَ مُصِيبَةً مِمَّا خِفْتَ مِنْ سُقُوطِكَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ وَ إِنْ كُنْتَ عَلَى خِلَافِ مَا قِيلَ فِيكَ فَثَوَابٌ اكْتَسَبْتَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَتْعَبَ بَدَنُكَ؛ اگر کسي درباره تو بدگويي کرد بيتابي نکن! بنشين فکر کن که آيا اين حرفها واقعيت دارد يا دروغ است. اگر ديدي واقعيت دارد نبايد ناراحت شوي. اگر ناراحت شوي در واقع از مطلب حقي ناراحت شدهاي و اين ناراحتي، تو را از نظر خدا مياندازد. انساني که از حق ناراحت ميشود پيش خدا ارزشي ندارد. اما اگر آنچه درباره تو گفتند واقعيت ندارد بدان که در مقابل آن مذمت، ثوابي رايگان در نامه عمل تو مينويسند. پس باز هم جاي ناراحتي ندارد.
نصيحت ويژه
هنگامي که حضرت چهار نصحيت قبلي را ذکر فرمودند چيزي بر آن نصايح اضافه نفرمودند. اما وقتي ميفرمايند: وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلَا تَجْزَعْ،توضيحاتي را اضافه ميکنند. فرق اين جمله با آن چهار عبارت قبلي در چيست و چرا در آن جملات قبل، به گفتن نصايح اکتفا کردند؟ به نظر ميرسد که درباره ستايش، انسان انتظار ندارد که همه از او تعريف کنند و اين را حقي براي خودش نميداند که ديگران از او تعريف کنند. اما درباره مذمت، انسان توقع ندارد کسي از او بد بگويد. اصل مدح کردن عيبي ندارد، به خصوص اگر براي معرفي حق و اعانت بر راه صحيح باشد. مدح و تعريف از کسي هنگامي مذموم است که جنبه چاپلوسي داشته و تعريفهايي دروغين باشد. اما درباره مذمت، انسان براي خود حق قايل است که ديگران از او بدگويي نکنند و به محض شنيدن مذمت به طور طبيعي ناراحت ميشود. لذا توهين، استهزا، عيبجويي، غيبت و تهمت حرام است. اين ناراحتي به خاطر اين است که انسان ميبيند حقي از خودش تضييع شده است؛ همانطور که درباره ساير حقوق، وقتي از انسان حقي را غصب کنند به طور طبيعي انسان ناراحت ميشود، وقتي از او بدگويي کنند هم ناراحت ميشود، به خصوص اگر در حضور ديگران باشد. بنابراين نصيحت پنجم نياز به تاکيد بيشتري دارد که در اينجا حواست را جمع کن، مبادا غضب کني و برآشفته شوي! لذا حضرت راه کنترل غضب در چنين موقعيتي را براي جابر توضيح دادهاند. ميفرمايند: «وقتي کسي تو را مذمت کرد فکر کن! ببين آيا آنچه ميگويد واقعيت دارد و تو آنگونه هستي؟»
لزوم تفکر براي پي بردن به عيب خويش
انسان طبيعتا داراي حبّ ذات است و هيچگاه نميخواهد خود را ناقص، معيوب و گناهکار ببيند. حتي وقتي مرتکب گناه علني ميشود در دلِ خود، توجيهي براي آن ميسازد و ميخواهد خود را قانع کند که من حق داشتم اين کار را انجام دهم، يا وقتي چيزي را نميداند سعي ميکند طوري جواب دهد که طرف مقابل به جهل او پي نبرد. صراحتا نميگويد نميدانم! اين رفتار، نشانه اين است که انسان طبعا خود را خيلي دوست دارد و نميخواهد عيب خود را ببيند. از اين رو وقتي کسي عيبي به او نسبت ميدهد در ابتدا فورا به ذهنش ميآيد که او دروغ ميگويد و من اين عيب را ندارم. بسياري از اوقات انسان عيبهايي دارد ولي خودش توجه ندارد. از حيلههاي نفس اين است که عيبهاي خود را حتي از خودش ميپوشاند. نفس انسان موجود فوقالعاده عجيبي است. گاهي امر را بر خود انسان هم مشتبه ميکند و خود را براي خودش طوري جلوه ميدهد که باور نميکند که انسان بدي باشد. از اين رو امام باقر عليهالسلام ميفرمايند: «فكر في ما قيل فيك؛ بنشين درباره آنچه درباره تو گفته شده است فکر کن!» يعني براي خودت هم خيلي روشن نيست که آيا اين عيب را داري يا نه، و ممکن است بدون فکر باور نکني که اين عيب را داري. بسياري از صفات رذيله همچون حسد، تکبر و خودخواهي گرچه مرتبه ضعيف آن، در بسياري از مردم هست اما خودشان باور نميکنند.
از حقيقت مرنج!
حضرت در ادامه ميفرمايند: اگر به اين نتيجه رسيدي که واقعا چنين عيبي داري، ولي آن را پنهان ميکردي و دوست نداشتي گفته شود، پس در واقع کاري که او کرده صرفنظر از اينکه مرتکب گناهي شده و مجازات آن را هم خواهد ديد، اين است که براي تو حقيقتي را بيان کرده است. آيا از اينکه تو به واقعيتي توجه پيدا کني بايد ناراحت شوي و غضب کني؟! اگر چنين کردي، اين کار تو از آن کار بدتر است. اگر انسان بفهمد عيبي دارد و نخواهد قبول کند، اين انکار عمدي است و اين انکار بيشتر باعث ميشود که از چشم خدا بيافتد، و خداوند نظر لطف و مرحمت به او نخواهد کرد. چرا از مذمت شدن ميترسي؟ آيا ميترسي مردم نسبت به تو بدبين شوند و از چشم مردم بيافتي و آبرويت بريزد؟ آيا ميترسي اين بدگويي مانع کارهاي خيرت شود و ديگر نتواني آن خدماتي که از عهدهات برميآيد انجام دهي؟ آيا ميترسي از خدمت مردم محروم شوي و ديگر به تو کمک نکنند؟ اما آيا از چشم مردم بيافتي بدتر است يا از چشم خدا؟ مردم در مقابل خدا چه هستند که انسان روي آنها حسابي باز کند؟ آنچه مهم است اين است که انسان از چشم خدا نيافتد. اگر اينجا غضب کردي از چشم خدا ميافتي و به بدتر از چيزي که ميترسيدي مبتلا ميشوي.
ثوابي رايگان
اما اگر ديدي اين بدگوييها واقعيت ندارد، خواه کسي که بدگويي کرده اشتباه فهميده يا عمدا دروغ گفته است، هر کدام که باشد ثوابي در نامه عمل تو نوشته ميشود. اين هم ناراحتي ندارد. وقتي ميبيني درباره تو مذمتي ميکنند که در تو نيست بايد خوشحال هم باشي که ثوابي به دست آوردهاي بدون اينکه کاري انجام بدهي؛ بلکه جاي شکر هم دارد.
قرآن ملاک خوبيها و بديها
حضرت در ادامه نصايح خويش سطح سخن را بالاتر ميبرند و ميفرمايند: وَ اعْلَمْ يا جابر انّك لَا تَكُونُ لَنَا وَلِيّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ أَهْلُ مِصْرِكَ وَ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ يَحْزُنْكَ ذَلِكَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ يَسُرَّكَ ذَلِك. جابر از اصحاب خاص حضرت بود و خيلي دوست ميداشت که از اولياي اهلبيت عليهمالسلام و داراي مقام عالي ولايت باشد. حضرت ميفرمايند: اين مقامي که تو ميخواهي و دوست داري به آن برسي، به آساني حاصل نميشود؛ بلکه شرايطي دارد و بايد خودت را براي آن آماده کني. بدان که ولايت ما را نخواهي داشت مگر اينکه اين منش را پيدا کني که اگر همه اهل شهر تو که در ميان آنها زندگي کردهاي و بزرگ شدهاي و تو را ميشناسند جمع شوند و به تو بدگويي کنند و عليه تو شعار دهند، حتي محزون هم نشوي. و در مقابل، اگر روزي در همين شهر تمام مردم جمع شدند و شعار زنده باد جابر! سردادند و همه شهادت دادند که تو مرد بسيار شايستهاي هستي، اين جريان موجب شادي تو نشود؛ يعني، چه همه مردم اهل شهر به تو فحش دهند و چه همه از تو تعريف کنند براي تو بايد يکسان باشد؛ نه از آن محزون شوي و نه از اين مسرور. پس وظيفه چيست؟ حضرت ميفرمايند: وَ لَكِنِ اعْرِضْ نَفْسَكَ عَلَى مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ فَإِنْ كُنْتَ سَالِكاً سَبِيلَهُ زَاهِداً فِي تَزْهِيدِهِ رَاغِباً فِي تَرْغِيبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِيفِهِ فَاثْبُتْ وَ أَبْشِرْ فَإِنَّهُ لَا يَضُرُّكَ مَا قِيلَ فِيكَ وَ إِنْ كُنْتَ مُبَايِناً لِلْقُرْآنِ فَمَا ذَا الَّذِي يَغُرُّكَ مِنْ نَفْسِك؛ خودت را با قرآن بسنج! ببين آيا تو آنگونه که قرآن ميخواهد هستي يا نه؟ به توهين يا تمجيد مردم توجه نکن! اگر آنگونه که قرآن ميخواهد هستي، خدا را شکر کن! و اگر آنگونه که قرآن ميخواهد نيستي، دراين صورت در صدد اصلاح خودت برآي و عيبهايت را برطرف کن! اگر ميخواهي اهل ولايت ما باشي بايد اينگونه باشي.
به عمل کار برآيد
امام باقر صلواتاللهعليه در نقلي ديگر در اين زمينه ميفرمايند: اگر کسي گمان ميکند با اظهار محبت به اميرالمؤمنين صلواتاللهعليه اهل ولايت ما ميشود، از او سؤال ميکنيم که آيا مقام علي عليهالسلام پيش خدا بالاتر است يا مقام حضرت محمد صلياللهعليهوآله؟ روشن است که مقام پيغمبر صلياللهعليهوآله بالاتر از مقام اميرالمؤمنين صلواتاللهعليه است (فَلَوْ قَالَ إِنِّي أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ صلياللهعليهوآله فَرَسُولُ اللَّهِ صلياللهعليهوآله خَيْرٌ مِنْ عَلِي عليهالسلام)2 و ديگران هم ميگويند: ما محمد صلياللهعليهوآله را دوست داريم؛ پس بايد آنها بر شما مقدم باشند. چراکه آنها کسي را دوست دارند که مقامش از علي عليهالسلام بالاتر است. اگر کسي ميخواهد اهل ولايت باشد بايد تابع امام باشد. بايد محبت امام در دلتان باشد و آثار اين محبت در رفتارتان ظاهر شود. پس با صرف گفتن کاري انجام نميگيرد. پس چه بايد کرد؟ حضرت ميفرمايند: من کان لله مطيعا فهو لنا وليّ و من کان لله عاصيا فهو لنا عدوّ؛ کساني که از خدا نافرماني ميکنند اينها با ما دشمني ميکنند و دوست ما نيستند. اگر دوست ما هستند بايد رفتاري مانند رفتار ما داشته باشند و از ما تبعيت کنند. البته ولايت مراتب دارد و اين مرتبه از ولايت که حضرت ميفرمايند: «بايد رفتارتان مو به مو مثل رفتار ما باشد» مرتبه عالي ولايت است و اين مرتبهاي بود که مثل جابر تلاش ميکرد به آن برسد. به آن کسي که امام 50 هزار حديث به او تعليم داده بود که حق نقل هيچ کدام را نداشت، گفته ميشود: اگر ميخواهي به ولايت ما برسي بايد قرآن ملاک عمل تو باشد، نه حرف مردم. پروردگارا! تو را به حق محمد و آل محمد قسم ميدهيم که به همه ما حقيقت ولايت را مرحمت فرما و به ما توفيق ده که در همه رفتار و کردارمان تابع اهلبيت صلواتاللهعليهماجمعين باشيم.
1 . تحف العقول، ص 284.
2 . الکافي، ج2 ص74.
|